نشریه فارن پالیسی : «حملات به ایران، قدرت و محدودیت‌های نیروی هوایی را نشان می‌دهد» | ۳ تیر ۱۴۰۴

تحلیلی بر کارایی و محدودیت‌های قدرت هوایی در پرتو جنگ اوکراین و حملات به ایران؛ چرا برتری فنی به‌تنهایی نمی‌تواند منجر به تغییر رژیم شود؟

⏳ مدت زمان مطالعه: ۵ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن پالیسی/رابرت فارلی | 📅 تاریخ: June 23, 2025 / ۳ تیر ۱۴۰۴

⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.


درس‌هایی از کارزار هوایی اخیر

جهان طی سه سال گذشته درس‌های فراوانی درباره قدرت هوایی آموخته است. روسیه و اوکراین یک کارزار هوایی بی‌رحمانه به راه انداخته‌اند که پرسش‌های جدی درباره آینده هواپیماهای جنگی سرنشین‌دار مطرح کرده است. در مقابل، اسرائیل و ایالات متحده یک کارزار هوایی ویرانگر را آغاز کرده‌اند که به نظر می‌رسد دشمنی با پدافند قدرتمند را تقریباً در برابر مقاومت ناتوان ساخته است.

مقایسه کارزار هوایی در اوکراین و ایران

چرا قدرت هوایی سنتی در یک کارزار به حاشیه رانده شده، در حالی که در دیگری سلطه دارد؟ و این پاسخ چه چشم‌اندازی برای آینده قدرت هوایی ترسیم می‌کند؟

بهترین نقطه شروع برای ارزیابی چگونگی تغییر کارزار هوایی، همچنان مدل «پنج حلقه» سرهنگ بازنشسته نیروی هوایی ایالات متحده، جان واردن، است. به عنوان یک ابزار تحلیلی، مدل پنج حلقه، اهداف را به پنج حلقه متحدالمرکز تقسیم می‌کند: نیروهای مسلح در میدان نبرد، جمعیت، زیرساخت‌ها، ضروریات حیاتی (ارگانیک) و رهبری. ایده اصلی این است که حمله به هر حلقه به طور متوالی دشوارتر می‌شود، اما از نظر میزان آسیب به یک رژیم، اهرم فشار بیشتری را فراهم می‌آورد.

به عنوان یک استدلال هنجاری، این مدل تلویحاً بیان می‌کند که بهتر است نیرو صرف حمله به حلقه‌های حیاتی داخلی شود تا پوسته سخت خارجی. هرچند مدل‌های دیگری از قدرت هوایی وجود دارد، اما این مدل ممکن است در حال حاضر برای اندیشیدن درباره تفاوت‌های میان اوکراین و ایران، مفیدترین باشد.

وضعیت در اوکراین

در سه سال جنگ بر سر اوکراین، سامانه‌های پدافند هوایی در هر دو طرف تا حد زیادی کارایی خود را حفظ کرده‌اند. پس از هرج و مرج هفته‌های نخستین جنگ، هوانوردی سرنشین‌دار عموماً از خطوط مقدم عقب رانده شد و پدافند هوایی مرگبار، وارد آوردن آسیب جدی به نیروهای میدانی دشمن را دشوار و انجام حملات عمقی را تقریباً به معنای خودکشی کرد.

روس‌ها به حملات دورایستا که از حریم هوایی تحت کنترل روسیه انجام می‌شود، روی آورده‌اند. این حملات شامل استفاده از هواپیماهای استراتژیک برای پرتاب موشک‌های کروز علیه اهداف جمعیتی و زیرساختی اوکراین و هواپیماهای تاکتیکی برای پرتاب «بمب‌های گلاید» علیه نیروهای میدانی اوکراین بوده است. حملات نوع اول با پهپادهای دقیق دوربرد (اغلب ساخت ایران یا تحت لیسانس ایران) تکمیل شده‌اند. پدافند هوایی اوکراین، هرچند با هزینه‌ای قابل توجه، سابقه خوبی در رهگیری حملات استراتژیک از خود نشان داده است.

داستان واقعی قدرت هوایی در جنگ روسیه و اوکراین، جایگزینی هواپیماهای سرنشین‌دار با مجموعه‌ای سرگیجه‌آور از پهپادها بوده است. این پهپادها که از سکوهای بسیار متنوعی پرتاب می‌شوند، توسط هر دو طرف برای دستیابی به تأثیرات تاکتیکی و استراتژیک، در موقعیت‌هایی که برای هواپیماهای سرنشین‌دار حکم خودکشی را دارد، به کار گرفته شده‌اند.

با این حال، نه روسیه و نه اوکراین توفیق چندانی در عبور از سه حلقه نخستین نداشته‌اند. تلاش‌های هیچ یک از طرفین تأثیر قاطعی بر دشمن نگذاشته است. کارزار هوایی روسیه علیه اوکراین تاکنون نتوانسته است به طور محسوسی روحیه غیرنظامیان یا توانایی اوکراین برای حفظ نیروهای جنگی در میدان را تضعیف کند. روسیه می‌تواند به میل خود غیرنظامیان را به طور تصادفی در خارکیف و کی‌یف هدف قرار دهد، اما این تلفات به اراده اوکراینی‌ها برای ادامه جنگ آسیبی وارد نکرده است. کارزار پهپادی اوکراین فرسایش جدی به نیروهای روسی تحمیل کرده، اما منجر به فلج استراتژیک یا وضعیتی نزدیک به فروپاشی رژیم نشده است.

وضعیت در ایران

در مقابل، کارزار اسرائیل در طیف وسیعی از اهداف به طرز چشمگیری موفقیت‌آمیز بوده است. ترکیبی از پهپادها و هواپیماهای سرنشین‌دار، نیروهای ایرانی در میدان، زیرساخت‌ها، ضروریات حیاتی (برنامه هسته‌ای) و حتی شخصیت‌های رهبری ایران را هدف قرار داده‌اند. حملات اخیر ایالات متحده نیز به همین ترتیب برنامه هسته‌ای را هدف گرفته است – هرچند هنوز پرسش‌های بی‌پاسخ بسیاری در مورد میزان آسیب‌رسانی این حملات وجود دارد.

اما کارزار مشترک آمریکا و اسرائیل، پرسش‌های دشواری را نیز برای طرفداران قدرت هوایی و مدل پنج حلقه ایجاد می‌کند. اسرائیل و ایالات متحده از دسترسی تقریباً بی‌نظیری به رهبری و ضروریات حیاتی ایران برخوردارند. هواپیماهای آمریکایی و اسرائیلی می‌توانند تقریباً به میل خود در سراسر ایران پرواز کرده و اهداف را به راحتی نابود کنند. اسرائیلی‌ها معتقدند، یا حداقل چنین وانمود می‌کنند، که حملات علیه اهداف رژیم می‌تواند منجر به تغییر رژیم در ایران شود. به این معنا که با منفجر کردن تعداد کافی پاسگاه پلیس و کشتن تعداد کافی از کارگزاران دولتی، ماشین سرکوب از کار خواهد افتاد و جمهوری اسلامی فرو خواهد پاشید. دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، در پی حملات ایالات متحده از تفکر مشابهی حمایت کرد.

این دیدگاه، به بیان ملایم، یک گزاره اثبات‌نشده است. اکثر نظریه‌های مربوط به چرایی فروپاشی احتمالی دولت ایران، آنقدر موردی و خاص هستند که به خیال‌پردازی شباهت دارند. حملات به رهبری و ماشین سرکوب نتوانسته است سایر دولت‌های سرکوبگر را، چه در آلمان نازی، صربستان یا عراق، از میان بردارد. مشخص نیست اسرائیل و ایالات متحده برای تضعیف پایه‌های جمهوری اسلامی چند پاسگاه پلیس را باید نابود کنند. پاسخ ممکن است همه آنها – و حتی بیشتر از آن – باشد. مردم معمولاً به بمباران شدن با خصومت نسبت به دشمن واکنش نشان می‌دهচ্ছেন، نه نسبت به دولت خودشان.

عوامل موفقیت و محدودیت‌ها

آیا اسرائیل و ایالات متحده به دلیل برتری فناورانه یا عوامل کمتر ملموس موفق شده‌اند، در حالی که اوکراین و روسیه شکست خورده‌اند؟ ما هنوز جزئیات کاملی از کارزار آمریکا و اسرائیل در دست نداریم، اما گزارش‌های اولیه حاکی از اهمیت همزمان عوامل فناورانه و سازمانی است.

سامانه‌های پدافند هوایی روسیه و اوکراین متراکم‌تر و پیچیده‌تر از همتایان ایرانی خود هستند، اگرچه این شکاف چندان بزرگ نیست. هواپیماهای آمریکایی و اسرائیلی (به ویژه جنگنده‌ها و بمب‌افکن‌های رادارگریز) بسیار پیشرفته‌تر از هرگونه تجهیزاتی هستند که روسیه یا اوکراین در این درگیری به کار گرفته‌اند و توسط زرادخانه‌ای از سلاح‌های الکترونیکی و سایبری پشتیبانی می‌شوند که پدافند ایران را کور و مختل کرده است. در نهایت، خلبانان آمریکایی و اسرائیلی به صورت انفرادی و سازمانی برای شکست و نابودی شبکه‌های پدافند هوایی پیچیده آموزش دیده‌اند، به شیوه‌ای که خلبانان روسی و اوکراینی از آن بی‌بهره‌اند؛ این تفاوت عمدتاً ریشه در اختلاف دیدگاه‌ها درباره همکاری هوایی-زمینی از دوران جنگ سرد دارد.

معضل پایدار نیروی هوایی

بی‌تردید کتاب‌هایی درباره هر یک از این کارزارها و مقایسه میان آنها نگاشته خواهد شد. با این حال، معضل قدرت هوایی همان چیزی است که در سال ۱۹۱۷ بود. یک کارزار هوایی نمی‌تواند هیچ‌کس را مجبور به انجام کاری کند؛ این هدف است که تصمیم می‌گیرد چه زمانی به اندازه کافی متحمل رنج شده است تا به خواسته‌های مهاجم تن در دهد.

ایران می‌تواند این کارزار را تا زمانی که بخواهد، صرفاً با عدم انجام هیچ اقدامی، ادامه دهد و هیچ کاری وجود ندارد که اسرائیل یا ایالات متحده بتوانند برای وادار کردن تهران به تبعیت انجام دهند. روسیه می‌تواند اوکراینی‌ها را با استفاده از قدرت هوایی از بین ببرد، اما برای تصرف قلمرو به موج‌های پیاده‌نظام نیاز دارد. کارزاری که بتواند واقعاً رشته‌های حکومت‌داری را از هم بگسلد، منطق این معادله را تغییر خواهد داد، اما چنین کارزاری عمدتاً در حد حدس و گمان باقی می‌ماند.

پرسش‌های فنی مرتبط با موفقیت خیره‌کننده اسرائیل حائز اهمیت هستند، اما تا به امروز، پاسخ‌ها این واقعیت را تغییر نمی‌دهند که چیزهایی وجود دارد که قدرت هوایی، صرف نظر از اینکه چقدر مؤثر به کار گرفته شود، قادر به انجام آنها نیست.


پاورقی‌ها:

⚠️ اخطار:محتوای این مقاله صرفاً دیدگاه‌های نویسنده و منبع اصلی را منعکس می‌کند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.

سورس ما:Foreign Policy

💡 درباره منبع: فارن پالیسی (Foreign Policy) یک نشریه خبری آمریکایی است که بر سیاست جهانی، امور جاری و سیاست داخلی و بین‌المللی تمرکز دارد. این نشریه در سال ۱۹۷۰ تأسیس شد و به دلیل تحلیل‌های عمیق و گزارش‌های تحقیقی خود شناخته شده است.

✏️ درباره نویسنده: رابرت فارلی (Robert Farley) استادیار دانشکده دیپلماسی و تجارت بین‌الملل پترسون در دانشگاه کنتاکی است. او در وبلاگ‌های Lawyers, Guns and Money و Information Dissemination می‌نویسد.

نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا
سورس ما | SourceMA

لطفاً تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال کنید

کاربر گرامی، وب‌سایت ما برای تامین هزینه‌های نگهداری و ارائه محتوای به شما، نیازمند نمایش تبلیغات است. خواهشمندیم برای حمایت از ما و ادامه دسترسی به خدمات، تبلیغ‌گیر خود را غیرفعال نمایید. از همکاری شما صمیمانه سپاسگزاریم.