نشریه اکونومیست :«چگونه تولسی گبرد به مبارزی علیه دولت پنهان تبدیل شد» | ۸ بهمن ۱۴۰۳

سیر تحول سیاسی تولسی گبرد از یک دموکرات مترقی و منتقد جنگ به حامی ترامپ و نامزد احتمالی ریاست اطلاعات ملی؛ چگونه سفر به سوریه و دیدگاه‌هایش در مورد "دولت پنهان" او را به این نقطه رساند؟

⏳ مدت زمان مطالعه: ۱۶ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: اکونومیست/استیو کول | 📅 تاریخ: January 28, 2025 / ۸ بهمن ۱۴۰۳

⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.


زنی که تنها با نام مومینا معرفی شده است، روبروی پنجره‌ای تاریک نشسته و چهره‌اش برای پنهان ماندن هویتش در سایه قرار گرفته است. خارج از دوربین، تولسی گبرد، نماینده وقت ۳۵ ساله دموکرات کنگره از هاوایی با جاه‌طلبی‌های بزرگ، از او سوال می‌کند. گبرد او را ترغیب می‌کند تا داستان دلخراش خود را بازگو کند. مومینا می‌گوید: «آنها ماسک زده بودند. آنقدر تیراندازی کردند… تا گلوله‌هایشان تمام شد»، و شبی را در نزدیکی دمشق روایت می‌کند که شورشیان اسلام‌گرا در حال جنگ با رژیم بشار اسد، رئیس جمهور سوریه، پدرش را در مقابل چشمانش به قتل رساندند. گبرد به مومینا دلداری داد: «تو فوق‌العاده شجاع و قوی هستی.»

ژانویه ۲۰۱۷ بود و گبرد در یک تور حقیقت‌یاب در سوریه بود که همزمان فرصتی برای فیلمبرداری یک مستند نیز فراهم می‌کرد. سوریه تحت حکومت اسد به یک کشور مطرود تبدیل شده بود و به دلیل استفاده دولت از سلاح‌های شیمیایی علیه مردم خود و قتل و شکنجه هزاران زندانی، تحت تحریم‌های آمریکا و سایر کشورها قرار داشت. اسد برای سرکوب شورش علیه خود، نیروهای مسلح روسیه را به کشور دعوت کرده بود. گبرد اولین عضو کنگره در حال خدمت بود که پس از سال‌ها از دمشق بازدید می‌کرد. او امیدوار بود با افشای تباهی مخالفان اسد، این باور خود را که «اسد دشمن ایالات متحده نیست»، همانطور که بعداً ادعا کرد، پیش ببرد.

اکونومیست اخیراً داستان ناگفته سفر تولسی گبرد به سوریه در سال ۲۰۱۷ را گزارش کرده است. در اینجا بیشتر در مورد دیپلماسی مخفی او و چگونگی افشای اطلاعات جدید این سفر در مورد آستین تایس، روزنامه‌نگار آمریکایی که از سال ۲۰۱۲ مفقود شده است، بخوانید.

همسرش، آبراهام ویلیامز، فیلمبردار، مصاحبه مومینا را فیلمبرداری کرد. گبرد بعداً آن را در رسانه‌های اجتماعی به عنوان قسمتی از «صداهای سوریه»، مجموعه‌ای موقت از برخوردهای او در این کشور، منتشر کرد. این مجموعه تا حدی جمع‌آوری شواهد، تا حدی تبلیغات سیاسی و تا حدی برنامه خبری توسط خبرنگار کاریزماتیک آن است.

شهادت مومینا ممکن است درست بوده باشد. با این حال، گبرد اذعان نکرد که روایت مومینا – از وابستگان قاتل القاعده و دولت اسلامی که مخالفان اسد را که در طول بهار عربی ظهور کرده بودند، ربوده بودند – تبلیغات رژیم را تکرار می‌کرد. گبرد همچنین اذعان نکرد که مومینا و هر شخص دیگری که با او مصاحبه کرد، در صورت انحراف از خط رسمی اسد، با خطر زندان یا بدتر از آن روبرو بودند.

روز بعد، گبرد در هتل چهار فصل دمشق با علی حیدر، وزیر آشتی در دولت اسد، نشست. گبرد در حالی که شراب و غذای غربی می‌خوردند، از او در مورد «گفتگوی ملی» سوال کرد. حیدر ظاهراً تلاشی را برای برقراری صلح در کشور رهبری می‌کرد – موقعیتی سورئال با توجه به جنگ خونینی که دولت به راه انداخته بود. اخیراً، حیدر به مجله ۱۸۴۳ گفت که حتی او به طور خصوصی به این نتیجه رسیده بود که اسد به هیچ وجه در مورد مذاکرات صلح جدی نیست.

در سال ۲۰۱۷، تولسی گبرد (راست) با قربانیان ادعایی شورشیان اسلام‌گرا در سوریه صحبت کرد. برای مصاحبه‌شوندگان، انحراف از روایت اسد می‌توانست به معنای زندان یا بدتر باشد.

این باید از رفتار اسد در جنگ آشکار می‌بود – بمب‌های بشکه‌ای که هواپیماهای سوری و روسی بی‌رویه بر سر شهرها می‌ریختند و ویرانی حلب، که تا زمان بازدید گبرد منجر به کشته شدن ده‌ها هزار غیرنظامی شده بود. حیدر به یاد می‌آورد که از خود می‌پرسید چرا گبرد سوال واضح را از او نپرسید: اگر او از سال ۲۰۱۲ وزیر آشتی بوده است، چرا کشور هنوز در آتش می‌سوزد؟ تعداد کمی از مقامات عالی‌رتبه بازدیدکننده که به سوریه می‌آمدند، علاقه چندانی به تحقیق واقعی نداشتند. حیدر گفت: این نوع جلسات «بیشتر مربوط به تبلیغات بود تا بحث‌های واقعی. همه چیز برای نمایش بود.»

کمتر از یک دهه پیش، گبرد یک دموکرات مترقی و ستاره‌ای در حال ظهور بود. تا اواخر سال ۲۰۱۹، او با برنامه‌ای دون‌کیشوتی برای پایان دادن به مداخله آمریکا در خارج از کشور و کاهش شدید بودجه دفاعی، برای نامزدی ریاست جمهوری دموکرات‌ها رقابت کرد. اما این روزها، او با تاکر کارلسون، مجری سابق فاکس نیوز، رفیق پادکستی است. آنها جملات یکدیگر را در حالی که دسیسه‌های توطئه‌آمیز قدرتمندان را واکاوی می‌کنند، کامل می‌کنند.

در سال ۲۰۲۲، گبرد حزب را ترک کرد و ادعا کرد که توسط «یک گروه نخبه‌گرای جنگ‌طلب که توسط بیداری بزدلانه هدایت می‌شود» تسخیر شده است. او سپس کتابی جدلی و پر از حملات به «ارز تحت کنترل دولت» و «بازوی بزرگ برادر بزرگ» نوشت. در طول مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری ۲۰۲۴، او از دونالد ترامپ حمایت کرد. حتی برای سیاستمدارانی در هاوایی که سال‌ها با او از نزدیک کار کرده‌اند، مسیر سیاسی گبرد به سختی قابل درک است. نیل ابرکرومبی، فرماندار سابق هاوایی که زمانی از گبرد حمایت می‌کرد اما پشیمان شده است، گفت: «او یک تغییر شکل دهنده است. او به معنای واقعی کلمه می‌تواند به چیزی غیر از آنچه در مقابل شما ظاهر می‌شود، تبدیل شود.»

گبرد امیدوار بود با افشای تباهی مخالفان اسد، این باور خود را که «اسد دشمن ایالات متحده نیست» پیش ببرد.

ترامپ اکنون با نامزدی گبرد به عنوان مدیر اطلاعات ملی (DNI) خود، به او پاداش داده است. DNI تصمیم می‌گیرد که رئیس جمهور هر روز چه اطلاعات محرمانه‌ای را بشنود و بر شبکه چند میلیارد دلاری متشکل از ۱۸ آژانس جاسوسی آمریکا نظارت می‌کند. صلاحیت‌های گبرد روی کاغذ – سابقه خدمت نظامی، چهار دوره در کنگره – اندک اما قابل قبول است. او عمدتاً به دلیل اینکه دیدگاه‌هایش در مورد امور بین‌الملل و جایگاه آمریکا در جهان بسیار خارج از جریان اصلی قرار دارد، جنجال‌برانگیز است. او مدت‌هاست که یک مبارز بی‌پروا برای صلح جهانی بوده است، اما اخیراً به آنچه ماشین جنگی خود تداوم‌بخش واشنگتن می‌داند، پرداخته است. او اخیراً نوشت: نخبگان سیاست خارجی پایتخت از مردم اوکراین به عنوان «گوشت دم توپ» استفاده کرده‌اند و تلاش‌های ترامپ برای صلح با ولادیمیر پوتین را خنثی کرده‌اند تا «دوستانشان در مجتمع نظامی-صنعتی تریلیون‌ها دلار به دست آورند.» او از طرفداران افشاگری ادوارد اسنودن در مورد میزان نظارت آمریکا است و به وجود یک دولت پنهان سایه‌دار اعتقاد دارد که شامل «رسانه‌های تبلیغاتی، غول‌های فناوری، اف‌بی‌آی، سیا و شبکه‌ای کامل از مأموران اطلاعاتی و اجرای قانون سرکش» است.

سفر او به سوریه در اوایل سال ۲۰۱۷ به سنگ محکی برای نگرانی‌ها در مورد قضاوت او تبدیل شده است. چرا او، با اراده خود، انتخاب کرد که اولین عضو کنگره در حال خدمت باشد که از زمان بهار عربی از این کشور بازدید می‌کند؟ و چگونه به یک مدافع اسد و پوتین تبدیل شد؟

تا زمانی که گبرد به دمشق سفر کرد، قبلاً خود را به عنوان منتقد سرسخت سیاست باراک اوباما در قبال سوریه معرفی کرده بود. او برنامه‌های سیا و پنتاگون برای کمک به شورشیانی را که برای سرنگونی اسد می‌جنگیدند، به عنوان بخش دیگری از «جنگ‌های تغییر رژیم مداخله‌جویانه و نتیجه معکوس» آمریکا در خاورمیانه محکوم کرد. او استدلال کرد که دخالت آمریکا القاعده و دولت اسلامی را قدرتمندتر می‌کند، رنج غیرنظامیان را طولانی‌تر می‌کند و ممکن است منجر به جنگ هسته‌ای با روسیه، حامی اصلی اسد شود.

البته دلایلی برای نگرانی در مورد نقش القاعده و دولت اسلامی در شورش وجود داشت، اما گبرد همه شورشیان را با بدنام‌ترین جهادی‌ها یکی می‌دانست. او استدلال می‌کرد که تنها راه برون‌رفت، «گفتگوی مستقیم، تعامل با پرزیدنت اسد» است. او پیشنهاد کرد که تمام حمایت‌ها از نیروهای شورشی پایان یابد و با اسد در مبارزه با دولت اسلامی و القاعده همسو شوند.

حیدر به یاد می‌آورد که از خود می‌پرسید چرا گبرد سوال واضح را از او نپرسید: اگر او از سال ۲۰۱۲ وزیر آشتی بوده است، چرا کشور هنوز در آتش می‌سوزد؟

او در انتقاد از سیاست اوباما به سختی تنها بود. خود اوباما به طور خصوصی نگران بود که کمک آمریکا ممکن است شورشیان جهادی را تقویت کند. با این حال، روشی که گبرد دیدگاه‌های خود را بیان می‌کرد، اغلب مردم را گیج می‌کرد. اندکی پس از بازگشت گبرد از سفرش به سوریه، در آوریل ۲۰۱۷، اسد از سلاح‌های شیمیایی علیه مردم خود استفاده کرد. گبرد به یک مصاحبه‌گر گفت که «در کار دفاع از پرزیدنت اسد نیست» اما به سرعت افزود که علاقه‌ای به «قضاوت در مورد شخصیت» نیز ندارد. او در طول سفرش دو بار با اسد ملاقات کرد. او توضیح داد: «او می‌خواهد به عنوان کسی دیده شود که به کشورش اهمیت می‌دهد. یک رئیس جمهور ملی‌گرا. او می‌خواهد به عنوان کسی دیده شود که چنین جنایاتی را مرتکب نمی‌شود.»

چگونه یک سیاستمدار جاه‌طلب به این حد ساده‌لوح به نظر می‌رسید؟ دنبی فاوست، روزنامه‌نگاری در هاوایی که دو دهه است گبرد را پوشش می‌دهد، گفت: «دیدگاه مهربانانه این است که او یتیمی است که به دنبال مکانی می‌گردد. از نظر من دیدگاه‌های او اصیل نیست. [او] هر چیزی را که برایش تبلیغات به همراه داشته باشد، می‌گوید.» مطمئناً منصفانه است که گبرد را سیاستمداری توصیف کنیم که سال‌هاست از نظر ایدئولوژیک سرگردان بوده است. گریزان بودن او ممکن است تا حدی به تربیتش برگردد. فاوست خاطرنشان کرد: «او دوران کودکی غیرمعمولی داشت»، دورانی آمیخته با ایده‌های تفرقه‌افکن و نفوذ یک رهبر با اراده قوی.

مایک و کارول گبرد، والدین تولسی، در دهه ۱۹۸۰ در هاوایی ساکن شدند و با یک جامعه یوگا و مدیتیشن که از هاره کریشنا الهام گرفته بود، درگیر شدند. رهبر آن یک گورو کاریزماتیک به نام کریس باتلر بود، یک دانشجوی انصرافی از دانشگاه که جنبشی به نام بنیاد علم هویت را تأسیس کرد. باتلر پیروان را ترغیب می‌کرد تا برای بالاترین سطح خودشکوفایی، که او آن را «عشق روحانی کامل» توصیف می‌کرد، تلاش کنند.

برخی از اعضای سابق، این جامعه را به عنوان یک فرقه توصیف کرده‌اند. آنها می‌گویند پیروان گاهی اوقات هنگام ورود باتلر به اتاق، در مقابل او سجده می‌کردند و پیروان شنی را که او روی آن قدم گذاشته بود می‌خوردند یا باقیمانده غذای او را به عنوان یادگاری مقدس می‌دانستند. یک عضو سابق ناشناس در مقاله‌ای که در مدیوم منتشر شد، نوشت: «من طوری تربیت شده بودم که باور کنم کریس باتلر صدای خدا روی زمین است و اگر از او سوالی می‌پرسیدی یا به هر نحوی او را می‌رنجاندی، در واقع خدا را رنجانده بودی.» در ماه دسامبر، آنیتا ون داین، یک پیرو سابق، به اعضای کنگره نامه نوشت و از آنها خواست تا نفوذ باتلر بر گبرد را بررسی کنند. (بنیاد علم هویت برای اظهار نظر پاسخی نداد.)

او در مورد شاگردی باتلر در انظار عمومی زیاد صحبت نکرده است، اما تأکید کرده که هرگز او را در حال انجام رفتار توهین‌آمیز ندیده است. اگرچه گبرد دو سال در مدرسه بنیاد علم هویت در فیلیپین تحصیل کرد، اما در جامعه زندگی نمی‌کرد و به نظر می‌رسد بیشتر به عنوان یک واعظ با باتلر برخورد داشته است. در واقع، به نظر می‌رسد گبرد و والدینش آموزه‌های باتلر را برای مدت طولانی غنی‌کننده یافته‌اند. خطبه‌ها و نوشته‌های او عمدتاً حاوی پندهای خودیاری است، اما او در مصاحبه‌ای در سال ۱۹۸۲ گفت که در مورد «موضوعات بسیار سنگینی مانند پیری و مرگ و جنسیت و کمونیسم و سرمایه‌داری و جنگ» صحبت می‌کند. سوابق موجود از دیدگاه‌های باتلر در مورد امور بین‌الملل اندک است، اما او نسبت به مادی‌گرایی سرمایه‌داری هشدار می‌داد و اغلب عشق روحانی را به عنوان یک آرزوی جهانی تجلیل می‌کرد. این ممکن است منبع بیزاری گبرد از جنگ بوده باشد – حتی اگر صلح مستلزم پذیرش حکومت دیکتاتوری باشد. تا همین اواخر در سال ۲۰۱۵، گبرد باتلر را «گورو دیو» یا معلم استاد خود توصیف می‌کرد.

گبرد همزمان با رهبری کمپین‌های فزاینده عمومی والدینش علیه برابری ازدواج و حقوق همجنسگرایان، به بلوغ رسید.

گبرد، که امروز خود را هندو معرفی می‌کند، انتقاد از پیوندهایش با بنیاد علم هویت را تعصب می‌خواند. الکسا هنینگ، سخنگوی گبرد، چنین انتقادی را «هندوفوبیا» توصیف کرد و گفت که گبرد «نه هرگز وابسته به بنیاد علم هویت بوده و نه هست.» با این حال، تردیدی نیست که باتلر بر دیدگاه روحانی گبرد و مسیر او در سیاست تأثیر داشته است: شیفتگی به شخصیت‌های مقتدری که خواستار فرمانبرداری بودند، مشخصه دوران فعالیت عمومی او خواهد بود.

باتلر به‌ویژه در محکومیت همجنس‌گرایی سرسخت بود – موضوعی که خانواده گبرد نیز آن را دنبال می‌کردند. در یک بعدازظهر آخر هفته در ژوئن ۱۹۹۱، در دومین رژه سالانه افتخار همجنس‌گرایان زن و مرد در امتداد ساحل وایکیکی، کارول گبرد با گروه کوچکی از معترضان مخالف حاضر شد. او کنار دو مردی ایستاد که لباس عزرائیل پوشیده بودند و تابلوهایی با این مضمون حمل می‌کردند: «همجنس‌گرایی، سبک زندگی مرگ». کارول گبرد در آن زمان مادر پنج فرزند بود. تولسی، فرزند چهارم، ۱۱ ساله بود.

گبرد همزمان با رهبری کمپین‌های فزاینده عمومی والدینش علیه برابری ازدواج و حقوق همجنسگرایان، به بلوغ رسید. خانواده بهایی پرداخت: یک ایستگاه رادیویی محلی برنامه گفتگوی مایک گبرد را لغو کرد زیرا مدیران دیدگاه‌های او را غیرقابل قبول می‌دانستند. مایک گفت رستورانی که او اداره می‌کرد، به دلیل اعتصاب تعطیل شد. با این حال مایک پافشاری کرد و رئیس اتحاد برای ازدواج سنتی-هاوایی، یک شبکه حمایتی در سراسر ایالت، شد.

تولسی، که عمدتاً توسط مادر و پدرش در خانه تحصیل می‌کرد، در نوجوانی عقاید والدینش را پذیرفت. در سال ۲۰۰۰، زمانی که ۱۹ ساله بود، مادرش برای هیئت مدیره مدرسه نامزد شد. تولسی به کارول و مایک در تظاهرات عمومی علیه حمایت از دانش‌آموزان همجنسگرا در هونولولو پیوست. تولسی به خبرنگاری از هونولولو ادورتایزر گفت: «من اینجا هستم تا از والدینم و کاری که انجام می‌دهند ۱۰۰٪ حمایت کنم. هر چیزی که ما را به آن متهم می‌کنند – نفرت و آزار و اذیت – به نظر می‌رسد خودشان هم همان کار را انجام می‌دهند.»

در سال ۲۰۰۲، تولسی به عنوان یک دموکرات برای کرسی خالی در مجلس نمایندگان ایالتی هاوایی نامزد شد. اگرچه هاوایی به طور قابل اعتمادی به دموکرات‌ها رأی می‌دهد، اما دیدگاه‌های او رد صلاحیت کننده نبود – این ایالت دارای رگه‌ای از محافظه‌کاری اجتماعی است که به نفوذ مبلغان مسیحی در قرن نوزدهم بازمی‌گردد.

او مبارزات انتخاباتی را ناخوشایند یافت. او «ذاتاً درونگرا» بود که در جوانی با اضطراب دست و پنجه نرم می‌کرد، همانطور که ۱۸ ماه پیش در مصاحبه‌ای طولانی با پروژه کهنه‌سربازان، یک گروه تاریخ شفاهی، به یاد آورد. در بسیاری از روزها مجبور بود خود را وادار کند تا از ماشینش پیاده شود و در خانه‌ها را بزند. اگر «هر کسی که با او بزرگ شده بودم می‌گفت: “”تولسی، تو روزی نامزد ریاست جمهوری خواهی شد””، از خنده روده‌بر می‌شدم.»

او با تغییر موضع خود در برابر ازدواج همجنسگرایان، توانایی خود را در انعطاف‌پذیری اصول در مواقع مقتضی نشان داد و گفت که خدمت سربازی دیدگاه او را گسترده‌تر کرده است.

او در پرسشنامه نامزدی، شغل خود را مربی هنرهای رزمی ذکر کرد و گفت که به دلیل کاری که با پدرش برای جلوگیری از ازدواج همجنسگرایان انجام داده بود، برای تصدی پست انتخابی واجد شرایط است: «من یاد گرفتم که رهبران واقعی مایلند برای منافع عمومی فداکاری‌های شخصی انجام دهند.»

گبرد با اتکا به شهرت نام خانوادگی، در رقابتی چهار نفره با ۴۳ درصد آرا پیروز شد. با اعلام نتایج، عکاسان او را در حالی که لبخند می‌زد و غرق در گل بود، در کنار پدرش که همان شب کرسی شورای شهر هونولولو را به دست آورده بود، ثبت کردند. این انتخابات، سیاست را به عنوان کسب و کار خانوادگی تأیید کرد. بیش از دو دهه بعد، مایک گبرد هنوز در سمت خود، در حال حاضر به عنوان سناتور ایالتی، حضور دارد.

حملات ۱۱ سپتامبر تجربه شکل‌دهنده‌ای برای گبرد بود که در زمان وقوع آن ۲۰ ساله بود. او به پروژه کهنه‌سربازان گفت: «زیاد به سیاست خارجی یا تهدیدات ژئوپلیتیکی پیش روی هاوایی و کشورمان فکر نکرده بودم»، اما غریزه او پس از حملات این بود که «به دنبال کسانی برود که این کار را انجام دادند».

گبرد هنوز کالج را تمام نکرده بود، بنابراین علی‌رغم دستاوردهای خارق‌العاده‌اش در سیاست انتخابی، به عنوان یک سرباز تازه‌کار ثبت‌نام کرد. هنگامی که واحد گارد ملی پاره‌وقت او برای خدمت تمام‌وقت در عراق فراخوانده شد، می‌توانست انصراف دهد. در عوض تصمیم گرفت برود. او در سال ۲۰۰۴ به فکر نامزدی مجدد برای کرسی خود در مجلس ایالتی بود، اما در نهایت با آماده شدن برای اعزام، انصراف داد و به اولین دوره کوتاه خود به عنوان یک سیاستمدار حرفه‌ای پایان داد.

گبرد پس از نوشتن نامه برای خانواده‌اش – تا در صورت عدم بازگشت خوانده شود – در اوایل سال ۲۰۰۵ وارد بلد، یک پایگاه هوایی در شمال بغداد، شد. این منطقه کانون مقاومت سنی‌ها در برابر اشغال آمریکا بود. گبرد بخشی از تیم رزمی تیپ ۲۹ گارد ملی هاوایی بود. وظیفه او بررسی فهرستی از تمام سربازان آمریکایی مجروح یا کشته شده در سراسر عراق در ۲۴ ساعت گذشته و شناسایی اعضای تیپ خود بود که ممکن بود به درمان پزشکی یا تخلیه نیاز داشته باشند.

اگرچه گبرد در نبرد شرکت نکرد، اما بررسی اسامی کشته‌شدگان و مجروحان تجربه‌ای آسیب‌زا بود. و بلد بارها مورد اصابت خمپاره قرار گرفت. بروس اولیویرا، سرتیپ بازنشسته که گبرد را به عنوان معاون فرمانده تیپ ۲۹ می‌شناخت، گفت: «محیط پراسترسی بود. چیزهای زیادی وجود دارد که هرگز فکر نمی‌کنید ببینید و تجربه کنید.» او مجبور بود سربازانی را که نمی‌توانستند فشار را تحمل کنند به خانه بفرستد، اما گبرد شجاعت خود را ثابت کرد: «او بسیار منظم بود.»

گبرد بعدها نوشت، بلد دیدگاه او را نسبت به آمریکا تغییر داد. «همانطور که برای از دست دادن هر یک از دوستانم سوگواری می‌کردم و از خود می‌پرسیدم همه اینها برای چیست، به آن سیاستمدارانی فکر می‌کردم که در امنیت دفاتر مجلل خود در واشنگتن نشسته بودند، چاق و خوشحال، سیگار می‌کشیدند و با پولی که از رفقای خود در مجتمع نظامی-صنعتی گرفته بودند، به بانک می‌خندیدند. آنها مرا بیمار و عصبانی کردند.»

او با مداخله روسیه در کنار اسد، شروع به تمجید از پوتین کرد: «القاعده در ۱۱ سپتامبر به ما حمله کرد و باید شکست داده شود. اوباما آنها را بمباران نخواهد کرد. پوتین این کار را کرد.»

خاطرات تلخ زیادی در کتاب اخیر او وجود دارد، با این حال دشوار است مطمئن باشیم گبرد در آن زمان چقدر محکم این دیدگاه‌ها را داشت. پس از اعزام سال ۲۰۰۵، او به مدرسه افسری رفت، درجه گرفت و تصمیم گرفت برای دومین دوره خدمت در خاورمیانه، در سال ۲۰۰۸، این بار به عنوان افسر پلیس نظامی در کویت، بازگردد. اولیویرا دوباره فرمانده واحد او بود و او را «بسیار وظیفه‌شناس، هر کاری که قرار بود انجام دهد را انجام می‌داد» یافت. او به درجه سرهنگ دومی در نیروهای ذخیره ارتش رسید، پستی که هنوز هم دارد – و موقعیتی عجیب برای یک شکاک به مجتمع نظامی-صنعتی.

البته ممکن است ضمن داشتن شغلی موفق در نیروهای مسلح، به طور خصوصی از سیاستمداران غیرنظامی که شما را به جنگ می‌فرستند، متنفر باشید. گبرد یکی از نسل سرگردها و سرهنگ‌هایی در ارتش آمریکاست که از جنگ‌هایی که از نزدیک دیده‌اند و تلفات شخصی‌ای که متحمل شده‌اند، سرخورده شده‌اند. گبرد به وضوح از خدمت خود لذت می‌برد – مأموریت، چالش‌های فیزیکی، حس نظم – بنابراین شاید پاداش‌های شخصی بر خشم جوشان او نسبت به «جنگ‌طلبان» در واشنگتن دی‌سی غلبه کرده است. به نظر می‌رسد تربیت او در بنیاد علم هویت و تجربه‌اش در عراق، نگرش متناقضی نسبت به قدرت در او ایجاد کرده است – او هم به آن و هم به افرادی که آن را در دست دارند، جذب می‌شود، اما در عین حال به نهادهای عظیمی که از طریق آنها اعمال می‌شود، مشکوک است.

مطمئناً خط روشنی وجود دارد که تجربه تلخ گبرد در عراق و مخالفت او با مداخلات بعدی آمریکا در لیبی و سوریه را به هم متصل می‌کند. به نظر می‌رسد درک او نسبت به پوتین از حمایت نظامی او از رژیم اسد نشأت گرفته است. او نخبگان دموکرات را به دلیل معرفی او به عنوان «هیتلر جدید» محکوم کرد و «نخبگان حاکم دموکرات» را متهم کرد که معتقدند «یک جنگ هسته‌ای واقعاً می‌تواند پیروز شود». او استدلال می‌کند که دموکرات‌های جریان اصلی «مسیری از جنگ را برای خدمت به منافع شخصی، سیاسی و مالی خود انتخاب کرده‌اند» در حالی که عمداً به دنبال «سفت کردن حلقه کنترل دولت بر مردم» هستند.

اما گبرد – حداقل نه در انظار عمومی – هنگامی که از خاورمیانه به خانه بازگشت، در مورد ماشین جنگ دائمی، دولت نظارتی یا توهین به پوتین صحبت نمی‌کرد. او با کسب کرسی در شورای شهر هونولولو در سال ۲۰۱۰، کار خود را در سیاست محلی از سر گرفت. سپس سفری را آغاز کرد که به اندازه خدمت او در عراق، جهان‌بینی او را شکل داد: صعود و سقوط سریع او به عنوان عزیز دموکرات‌های ملی.

هنگامی که یکی از دو کرسی هاوایی در مجلس نمایندگان در سال ۲۰۱۲ خالی شد، گبرد به عنوان یک نامزد ضعیف شروع کرد اما توانست نظر تشکیلات حزب در هاوایی و واشنگتن را جلب کند. او با تغییر موضع خود در برابر ازدواج همجنسگرایان، توانایی خود را در انعطاف‌پذیری اصول در مواقع مقتضی نشان داد و گفت که خدمت سربازی دیدگاه او را گسترده‌تر کرده است. در مناظرات، او خواستار مقررات زیست محیطی بیشتر و خروج فوری تمام نیروهای آمریکایی از افغانستان شد، نظری که در آن زمان نسبتاً تنها بود.

او به راحتی در انتخابات مقدماتی دموکرات‌ها پیروز شد و در نوامبر آن سال با هیچ مخالفت جدی جمهوری‌خواهان روبرو نشد (نامزد حزب یک مرد بی‌خانمان بود). حزب بلافاصله با اعطای یک نقش سخنرانی مطلوب در کنوانسیون ملی دموکرات‌ها، جایی که دموکرات‌ها اوباما را برای دور دوم نامزد کردند، به او پاداش داد. او بعداً انتصاب مهمی در کمیته ملی دموکرات‌ها دریافت کرد. گبرد به نظر می‌رسید نمادی رسانه‌پسند از ائتلاف حزبش و یک نامزد بالقوه آینده برای ریاست جمهوری باشد که چیزی برای همه جناح‌های حزب ارائه می‌داد: یک زن رنگین‌پوست، یک سروان در نیروهای ذخیره ارتش و یک ترقی‌خواه که حرف دلش را می‌زد.

با این حال، در واشنگتن، او از پذیرش خط حزب سر باز زد و به نظر می‌رسید با شهرتش سرگرم شده است. در هند، او به عنوان اولین هندو-آمریکایی در کنگره مورد توجه قرار گرفت و بارها با نارندرا مودی، نخست وزیر هندوملی‌گرای هند، دیدار کرد. به نظر می‌رسد با تأثیرپذیری از نگرش مودی نسبت به مسلمانان، او به زودی در فاکس نیوز از اوباما به دلیل بی‌میلی‌اش در برچسب زدن به تروریست‌های دولت اسلامی به عنوان «افراط‌گرایان اسلامی» انتقاد کرد. این اولین مورد از یک سری قضاوت‌های سیاسی گیج‌کننده بود. چرا محبوب‌ترین و قدرتمندترین دموکرات در واشنگتن را با ایجاد دعوایی که در هاوایی هیچ اهمیتی نداشت، بیگانه کرد؟

گبرد در حالی که به عنوان مهمان افتخاری یک دیکتاتور مورد استقبال قرار می‌گرفت، در انتشار تجربیات خود در داخل، هیچ گونه ملاحظه‌ای در مورد محدودیت‌های حقیقت‌یابی ارائه نکرد.

بخشی از آن به نظر می‌رسد مربوط به خلق و خوی او باشد – عدم تمایل به تبدیل شدن به یک سرباز مطیع. اعضای جدید کنگره که مانند گبرد مورد استقبال حزب خود قرار می‌گیرند، معمولاً تشویق می‌شوند تا با افراد حرفه‌ای حزب کار کنند که می‌توانند آنها را راهنمایی کرده و از دردسر دور نگه دارند. اما گبرد به شدت به داوطلبان و کارکنان بنیاد علم هویت متکی بود – افرادی که ظاهراً به آنها اعتماد داشت اما در واشنگتن کارکشته نبودند. او همچنین هنگامی که کاخ سفید اوباما به دلیل مخالفت علنی او بر او فشار آورد، عصبانی شد. هرچه حزب بیشتر به او فشار می‌آورد، به نظر می‌رسید او مصمم‌تر است که راه خود را برود.

نیل میلنر، استاد بازنشسته علوم سیاسی در دانشگاه هاوایی، گفت: «او واقعاً یک منزوی است. او به سیاستمداری تبدیل شد که می‌خواست تأثیرگذارتر شود اما در عین حال می‌خواست از بسیاری جهات خود را منزوی کند.»

همزمان با تبدیل بهار عربی به جنگ داخلی فرسایشی در سوریه، گبرد بر سیاست اوباما به عنوان نمونه دیگری از مداخله‌گرایی شکست خورده آمریکا متمرکز شد. دولت به طور علنی، حداقل روی کاغذ، به دنبال سرنگونی اسد بود؛ سیا و پنتاگون هر دو برنامه‌هایی را برای تأمین مالی و آموزش شورشیان «گزینش شده» ضد دولتی که آلوده به القاعده یا دولت اسلامی نبودند، اجرا می‌کردند. اما درگیری فوق‌العاده پیچیده شده بود. روسیه در سال ۲۰۱۵ برای حمایت از اسد مداخله کرد. در نوامبر، دولت اسلامی از پناهگاه سوری خود برای انجام حملات وحشیانه در خیابان‌های پاریس استفاده کرد. اوباما بمباران پایگاه‌های دولت اسلامی را در اولویت قرار داد در حالی که – حداقل در انظار عمومی – به سرنگونی اسد متعهد باقی ماند.

گبرد دوباره به رئیس جمهور حمله کرد، این بار گفت که او باید تأمین مالی شورشیان سوری را متوقف کند زیرا همه آنها با دولت اسلامی و القاعده ارتباط دارند و باید شروع به حمله به جهادی‌های همه نوع کند. او با مداخله روسیه در کنار اسد، شروع به تمجید از پوتین کرد: «القاعده در ۱۱ سپتامبر به ما حمله کرد و باید شکست داده شود. اوباما آنها را بمباران نخواهد کرد. پوتین این کار را کرد.» او به جمهوری‌خواهان پیوست تا از قانونی که کاخ سفید با آن مخالف بود و غربالگری پناهندگان سوری را برای محافظت در برابر تروریست‌ها تشدید می‌کرد، حمایت کند. اما نگرش ساده‌لوحانه گبرد نسبت به اسد، بیش از مواضع سیاستی خاص، متحدان را بیگانه کرد. او خود را به عنوان یک متفکر مستقل که حقیقت را به قدرت می‌گوید، تبلیغ می‌کرد. با این حال، او بارها در مورد جنایات جنگی اسد طفره می‌رفت.

در تابستان ۲۰۱۵، گبرد به یک هیئت کنگره به خاورمیانه پیوست. معاذ مصطفی، مدیر اجرایی کارگروه اضطراری سوریه، یک گروه مخالف در واشنگتن، بازدیدکنندگان را تا یک شهر ترکیه در نزدیکی مرز سوریه که مملو از پناهندگان بود، همراهی کرد. مصطفی گبرد را به تنهایی برای ملاقات با دو دختر سوری نه و چهار ساله برد که در بمباران هواپیماهای جنگی سوریه یا متحدان روسی آنها به شدت سوخته بودند. والدین آنها در این حمله کشته شده بودند. مصطفی به یاد آورد، پس از اینکه آنها داستان خود را تعریف کردند، گبرد با یک سوال پاسخ داد: «از کجا می‌دانید اسد بوده است؟ اگر داعش بوده باشد چه؟» (داعش نیروی هوایی نداشت). مصطفی گفت: «برایم روشن شد که تولسی اطلاعات نادرست یا ناآگاه نیست.» او از «فقدان همدلی» گبرد با دختران «وحشت‌زده» بود و نگران بود که او «جهان‌بینی‌ای دارد که با ایالات متحده خصمانه است». گبرد از طریق هنینگ گفت که روایت مصطفی از این واقعه «نادرست» است.

افزایش محبوبیت گبرد در سیاست ملی، روسای حزب در هاوایی را آزرده خاطر کرد. پس از دوره دوم خود، او در سال ۲۰۱۶ با یک رقیب در انتخابات مقدماتی روبرو شد که انتخاب مجدد او را تهدید نمی‌کرد اما چالش او نشانه‌ای از مشکلات در آینده بود. کالین مور، استاد علوم سیاسی در دانشگاه هاوایی، به یاد آورد: «اظهارات انتقادی او در مورد پرزیدنت اوباما بیشتر طبقه سیاسی اینجا را شوکه کرد. واکنش این بود: “”چرا برای خودت و هاوایی این همه دردسر درست می‌کنی؟””»

استدلال‌هایی که جان برنان از همتایان روسی خود شنید «بسیار شبیه به چیزهایی بود که تولسی گبرد می‌گفت. شباهت‌های قابل توجهی وجود داشت»

گبرد به طور منظم در فاکس نیوز حضور پیدا می‌کرد، نمونه اولیه‌ای از گرایش «نعل اسبی» احیای پوپولیسم آمریکا، جایی که چپ افراطی و راست افراطی در موضوعاتی مانند عدم مداخله‌گرایی همگرا شده‌اند. معاشرت‌های گبرد با راست ترامپیست او را بیشتر از دموکرات‌های تثبیت شده دور کرد. در اوایل سال ۲۰۱۶، او از کمیته ملی دموکرات‌ها استعفا داد و از برنی سندرز برای ریاست جمهوری حمایت کرد. او هیلاری کلینتون را به دلیل حمایت از ایجاد منطقه پرواز ممنوع برای محافظت از غیرنظامیان سوری و شورشیان ضد اسد، به شدت مورد انتقاد قرار داد و این ایده را به عنوان تشدید دیگری از «این جنگ تغییر رژیم در سوریه» رد کرد.

پس از شکست کلینتون توسط ترامپ، او گبرد را به برج ترامپ در منهتن دعوت کرد. آنها در مورد ایده‌های او در مورد سوریه بحث کردند. دموکرات‌ها با عصبانیت قابل پیش‌بینی واکنش نشان دادند. او منتقدان خود را به عنوان «نئوکان‌هایی» که «طبل جنگ» را می‌کوبند، رد کرد.

گبرد که توسط ترامپ مورد تمجید قرار گرفته و از دموکرات‌های جریان اصلی جدا شده بود، در پاییز آن سال بی‌سر و صدا مقدمات سفر به دمشق را فراهم کرد که برایش بسیار دردسرساز شد. به گفته دو نفر از افراد مطلع از سفر او، او به عنوان واسطه‌ای از ترامپ به اسد عمل کرد تا بررسی کند آیا اسد برای بازنشانی روابط با دولت جدید آماده است یا خیر، همانطور که اکونومیست در ژانویه امسال گزارش داد. طبق یک روایت، او پرسید آیا اسد تماسی از ترامپ را می‌پذیرد؛ طبق منبع دوم، او نامه‌ای از رئیس جمهور منتخب حمل می‌کرد. گبرد هرگونه وقوع چنین چیزی را انکار می‌کند. هنینگ، سخنگوی گبرد، گفت: «دولت ترامپ به هیچ وجه از سفر او آگاه یا درگیر آن نبود و او هیچ گونه ارتباطی را از دولت ترامپ منتقل نکرد.» (اکونومیست همچنین فاش کرد که یکی از اعضای هیئت همراه گبرد ادعا می‌کند با آستین تایس، روزنامه‌نگار آمریکایی مفقود شده از سال ۲۰۱۲، ملاقات داشته است.)

شب ۱۴ ژانویه ۲۰۱۷، گبرد در اولین مرحله از سفر خود به دمشق، از واشنگتن پرواز کرد. او پیش از ترک، نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان، یا سایر رهبران حزب را مطلع نکرد و بعداً اقدامات احتیاطی امنیتی را دلیل پنهان‌کاری خود عنوان کرد. هیئت همراه او شامل دنیس کوچینیچ، نماینده سابق چپ‌گرای کنگره و نامزد ریاست جمهوری با شانس کم بود که به مفسر فاکس نیوز تبدیل شده بود.

گبرد در طول چهار روز اقامت خود در سوریه، دو بار با اسد ملاقات کرد و از حلب، که تنها چند روز پیش توسط نیروهای اسد بازپس گرفته شده بود، بازدید کرد. او با رهبران مسیحی مصاحبه کرد که ترسشان از اسلام‌گرایان افراطی آنها را به اسد وابسته کرده بود. او و همراهانش روایت‌هایی را شنیدند که در سال‌های اخیر به بسیاری از بازدیدکنندگان رسمی دیگر ارائه شده بود: شورشیان تنوع مذهبی و قومی شکننده سوریه را تهدید می‌کردند؛ القاعده و دولت اسلامی غیرنظامیان را شکنجه و سرکوب می‌کردند؛ و مداخله آمریکا در جنگ تنها رنج بی‌گناهان را افزایش داده بود.

او به کارلسون گفت که برای ملاقات با مردم سوریه به دمشق رفته است، «تا مراقبت، عشق و “”آلوها””یی را که مردم کشورمان برای آنها دارند، به اشتراک بگذارد»

گبرد با انتشار تجربیات خود در داخل کشور، هیچ گونه ملاحظه‌ای در مورد محدودیت‌های حقیقت‌یابی در حالی که به عنوان مهمان افتخاری یک دیکتاتور مورد استقبال قرار می‌گرفت، ارائه نکرد. برعکس، او نوشت که تحقیقات او «گزارش‌های نادرست، یک‌جانبه و مغرضانه‌ای را که روایتی را در حمایت از این جنگ تغییر رژیم به قیمت جان سوری‌ها ترویج می‌کنند» اصلاح کرده است.

علاوه بر داستان مومینا، گبرد شهادت‌های دیگری را نیز منتشر کرد، از جمله شهادت پسر بچه‌ای ناشناس که به این نماینده کنگره گفته بود توسط شورشیان صرفاً به دلیل سرپیچی از آنها با رفتن به مدرسه «شکنجه، غرق مصنوعی، برق‌گرفتگی، قرار گرفتن روی صلیب و شلاق خوردن» شده است. این داستان تأیید نشده است؛ شاید درست بوده باشد. اما تصاویر احساسی از شهادت مسیحیان ممکن بود یک شکاک به تبلیغات رژیم را به تأمل وادارد.

نکات گفتگویی که گبرد تقویت کرد، در این دوره توسط روسیه نیز مطرح می‌شد. جان برنان، مدیر وقت سیا در دولت اوباما، در سال ۲۰۱۶ برای گفتگو در مورد سوریه به مسکو سفر کرد. او به یاد آورد، استدلال‌هایی که از همتایان روسی خود شنید «بسیار شبیه به چیزهایی بود که تولسی گبرد می‌گفت. شباهت‌های قابل توجهی وجود داشت.»

گبرد هنگامی که فاش کرد با اسد ملاقات کرده است و هنگامی که به نظر می‌رسید برای این سفر از متحدان اسد حمایت مالی دریافت کرده است، با انتقادات شدیدی روبرو شد. آدام کینزینگر، نماینده وقت جمهوری‌خواه کنگره، بازدید او را «مایه شرمساری و رسوایی» خواند. گبرد که در موضع دفاعی قرار گرفته بود، هزینه‌های سفر خود را به یک بنیاد در اوهایو که آن را تأمین مالی کرده بود، بازپرداخت. با این حال، او از این استدلال خود که آمریکا باید تلاش برای سرنگونی رئیس جمهور سوریه را متوقف کند، عقب‌نشینی نکرد.

در فوریه ۲۰۱۷، او به تاکر کارلسون در برنامه فاکس نیوز او پیوست. کارلسون بخشی از فیلمی را که همسر گبرد فیلمبرداری کرده بود، پخش کرد. او به کارلسون گفت که «مدافع اسد نیست» اما برای ملاقات با مردم سوریه به دمشق رفته است، «تا مراقبت، عشق و “”آلوها””یی را که مردم کشورمان برای آنها دارند، به اشتراک بگذارد». (گبرد مرتباً پیشنهاد می‌کند که درگیری‌های بین‌المللی را می‌توان با کمی آلوهای بیشتر، کلمه هاوایی برای عشق و دوستی، حل کرد.) کارلسون پرسید چرا «کل تشکیلات سیاست خارجی در واشنگتن» در تلاش برای سرنگونی اسد پافشاری می‌کند. گبرد پاسخ داد: «مایه تأسف است. این ایده است که ایالات متحده باید پلیس جهان باشد.»

همچنین این واقعیت که اعضای ماگاسفر مانند استیو بنن و شخصیت‌های راست افراطی مانند ریچارد اسپنسر و مایک سرنوویچ از نامزدی گبرد تمجید کردند، کمکی نکرد.

گبرد فاقد کیاست و مهارت‌های ائتلاف‌سازی برای پیگیری مؤثر اهداف خود بود. لایحه شاخص او در این دوره، قانون توقف تسلیح تروریست‌ها، که کمک به شورشیان ضد اسد و احتمالاً حتی متحدانی مانند ترکیه را که از آنها حمایت می‌کردند، متوقف می‌کرد، تنها تعداد انگشت‌شماری از حامیان مشترک در کنگره را به خود جلب کرد. هرگز شانسی برای تبدیل شدن به قانون نداشت.

آخرین مرحله سفر گبرد به حزب جمهوری‌خواه ماگا در سال ۲۰۱۹ آغاز شد، زمانی که او کرسی خود را در کنگره رها کرد و در انتخابات مقدماتی دموکرات‌ها برای ریاست جمهوری نامزد شد. تا آن زمان محبوبیت گبرد در هاوایی آنقدر کاهش یافته بود که اگر سعی می‌کرد برای انتخاب مجدد به کرسی مجلس خود نامزد شود، به احتمال زیاد شکست می‌خورد، مور گفت: «فکر نمی‌کنم مواضع سنت‌شکنانه او حمایت زیادی را در اینجا برایش به ارمغان آورده باشد.» همچنین این واقعیت که اعضای ماگاسفر مانند استیو بنن و شخصیت‌های راست افراطی مانند ریچارد اسپنسر و مایک سرنوویچ از نامزدی گبرد تمجید کردند، کمکی نکرد. سرنوویچ گفت: «او انرژی خوبی دارد، حال و هوای خوبی دارد. به نظر می‌رسد بسیار ترامپی است.»

مبارزات انتخاباتی او هرگز به نتیجه نرسید. نظرسنجی‌ها نشان می‌داد که او در میان دموکرات‌ها از حمایت تک رقمی برخوردار است. هیلاری کلینتون گمانه‌زنی کرد که گبرد یک عامل روسی است؛ گبرد از او ۵۰ میلیون دلار شکایت کرد اما بعداً پرونده را پس گرفت. (اتهام اینکه گبرد یک دست نشانده روسی است بارها مطرح شده است، اما هیچ مدرکی دال بر صحت این موضوع هرگز به دست نیامده است.) او گفت: حمله تشکیلات به او «به عنوان یک خائن… پیامی است که به هر آمریکایی که برای صلح صحبت می‌کند، ارسال می‌شود». تا زمانی که گبرد در مارس ۲۰۲۰ مبارزات انتخاباتی خود را به حالت تعلیق درآورد و از بایدن حمایت کرد، تنها دو نماینده به دست آورده بود.

دو سال بعد، او از حزب دموکرات خارج شد و در ابتدا مستقل شد. او به عنوان همکار پولی به فاکس نیوز پیوست و پادکست را آغاز کرد. اما با شروع مبارزات انتخاباتی مجدد ترامپ در سال ۲۰۲۴، او از ترامپ حمایت کرد و در آستانه رأی‌گیری، اعلام کرد که به حزب جمهوری‌خواه می‌پیوندد.

کمیته اطلاعات سنا قرار است در ۳۰ ژانویه از گبرد در جلسه تأیید صلاحیت سوال کند. رأی‌گیری سنای کامل می‌تواند به سرعت انجام شود. بازارهای پیش‌بینی، شانس گبرد برای تبدیل شدن به مدیر اطلاعات ملی (DNI) را تقریباً مانند شیر یا خط می‌دانند.

سابقه طولانی گبرد به عنوان یک دموکرات مترقی، حمایت صریح او از ادوارد اسنودن و تردید گذشته او در مورد اختیارات نظارتی مورد استفاده DNI در پرونده‌های ضد تروریسم از جمله دلایلی است که ممکن است تعداد کمی از جمهوری‌خواهان در تأیید او تردید کنند. اما تصمیم محدود سنا برای تأیید پیت هگست به عنوان وزیر دفاع، علی‌رغم بی‌تجربگی او و اتهامات مصرف زیاد الکل و تجاوز جنسی علیه او، نشان می‌دهد که جمهوری‌خواهان کافی مایل به رد نامزدی‌های مورد نظر ترامپ نیستند. (هگست اتهامات تجاوز جنسی را رد می‌کند و معتقد است که مشکل مشروبات الکلی ندارد.)

اگر گبرد مدیر اطلاعات ملی شود، اولین وظایف او شامل پاکسازی آژانس‌های جاسوسی از مقامات غیر وفادار به رئیس جمهور خواهد بود.

اگر گبرد مدیر اطلاعات ملی شود، اولین وظایف او شامل پاکسازی آژانس‌های جاسوسی از مقامات غیر وفادار به رئیس جمهور خواهد بود – کاری که در دو فرمان اجرایی امضا شده توسط ترامپ در اولین روزهای ریاست جمهوری او مشخص شده است. یک فرمان، مدیر اطلاعات ملی جدید را ملزم می‌کند تا بررسی گسترده‌ای از فعالیت‌های جامعه اطلاعاتی در دوران دولت بایدن انجام دهد، افرادی را که اطلاعات را «مسلح» کرده یا در سیاست داخلی دخالت کرده‌اند، شناسایی کند و اقدامات انضباطی – از جمله اخراج – را علیه هر متخلفی انجام دهد.

از این نظر، نامزدی در غیر این صورت گیج‌کننده گبرد توسط ترامپ به عنوان مدیر اطلاعات ملی منطقی است. او باور خود را مبنی بر واقعی و هدفمند بودن دولت پنهان حزبی و اینکه آژانس‌های جاسوسی با تأثیرگذاری بر مقامات منتخب و رسانه‌ها، جنگ‌افروزی دائمی را تداوم می‌بخشند، روشن کرده است. گبرد علی‌رغم اینکه یک افسر نظامی حرفه‌ای است، به نظر می‌رسد از تجربه نیاموخته است که بوروکراسی‌های گسترده امنیت ملی آمریکا بیشتر مستعد بی‌کفایتی و سکون هستند تا بدخواهی سازمان‌یافته.

تاکر کارلسون در پادکست گبرد یک بار به او گفت که متقاعد شده است «اعضای کنگره‌ای وجود دارند که توسط آژانس‌های اطلاعاتی کنترل می‌شوند.» گبرد موافقت کرد. او از یک سناتور دموکرات نقل قول کرد که یک بار «بخش پنهان را با صدای بلند» بیان کرده بود، یعنی اینکه یک رئیس جمهور نباید با آژانس‌های جاسوسی در بیفتد «زیرا آنها می‌توانند به هفت طریق روز یکشنبه شما را به دردسر بیندازند». او اکنون ممکن است این فرض را با شکار و پاکسازی جاسوسانی که به نظر او به اندازه کافی به دونالد ترامپ وفادار نیستند، آزمایش کند، علی‌رغم اینکه هیچ تجربه‌ای در هدایت آژانس‌های اطلاعاتی ندارد. گبرد به احتمال زیاد امنیت آمریکا را تضعیف می‌کند تا اینکه آن را اصلاح کند.

استیو کول سردبیر ارشد اکونومیست است. گزارش تکمیلی توسط لیز اسلای.

[این بخش به نظر می‌رسد ادامه مقاله قبلی یا شروع مقاله جدیدی در مورد احمد الشرع است و ارتباط مستقیمی با زندگی‌نامه تولسی گبرد ندارد. بنابراین، ترجمه آن در اینجا متوقف می‌شود.]


پاورقی‌ها:

⚠️ اخطار:محتوای این مقاله صرفاً دیدگاه‌های نویسنده و منبع اصلی را منعکس می‌کند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.

سورس ما: The Economist Magazine

💡 درباره منبع: اکونومیست یک هفته‌نامه خبری و بین‌المللی انگلیسی‌زبان است که بر امور جاری، تجارت بین‌الملل، سیاست، فناوری و فرهنگ تمرکز دارد.

✏️ درباره نویسنده: استیو کول سردبیر ارشد در اکونومیست است. گزارش تکمیلی توسط لیز اسلای ارائه شده است.

خروج از نسخه موبایل