⏳ مدت زمان مطالعه: ۷ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن افرز/ایلان گلدنبرگ | 📅 تاریخ: June 22, 2025 / ۱ تیر ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
⚖️ توجه مهم: مطالب منتشرشده در این مقاله برگرفته از رسانهها و منابع رسمی غربی/عربی/عبری هستند که ممکن است دارای جهتگیریهای سیاسی، امنیتی یا تبلیغاتی خاصی باشند. انتشار این مطالب از سوی «سورسما» بهمنزلهٔ تأیید محتوای آنها نیست، بلکه صرفاً با هدف آگاهیبخشی، شناخت دقیقتر از طرف مقابل، و تحلیل راهبردی منتشر میشوند. خوانندگان بهویژه در ایران، لازم است این محتوا را با درک حساسیتهای رسانهای و اهداف احتمالی منتشرکنندگان اصلی، مطالعه کنند.
پس از حملات ایالات متحده، چه آیندهای در انتظار است؟
ایالات متحده به ایران حمله کرده است. تنها چند روز پس از آنکه دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، از احتمال تعویق چند هفتهای هرگونه اقدام نظامی آمریکا سخن گفته بود، در ۲۱ ژوئن اعلام کرد که هواپیماهای آمریکایی سه سایت هستهای ایران، از جمله تأسیسات عمیقاً مدفون فردو را، هدف قرار دادهاند. مقامات ایرانی نیز وقوع این حملات را تأیید کردهاند. اگرچه ترامپ اصرار دارد که این سایتها «کاملاً نابود شدهاند»، اما میزان دقیق خسارات وارده همچنان نامشخص است.
با این حال، واضح است که با این مداخله ایالات متحده، جنگی که اسرائیل بیش از یک هفته پیش علیه ایران آغاز کرده بود، وارد مرحله جدیدی شده است. تحولات آتی میتواند مسیرهای گوناگونی را طی کند. حمله آمریکا ممکن است در نهایت به تسلیم ایران با شرایطی مطلوب برای اسرائیل و ایالات متحده منجر شود. اما به همان اندازه یا حتی بیشتر، این احتمال وجود دارد که ایالات متحده عمیقتر به ورطه جنگ کشیده شده و با پیامدهای بسیار منفی مواجه گردد. ایران تقریباً به طور قطع در پی نوعی انتقامجویی برخواهد آمد، شاید با حمله به پایگاههای نزدیک ایالات متحده و کشتار احتمالی سربازان آمریکایی. چنین واکنشی میتواند به تشدید فزاینده تنشها، با اثرات ویرانگر برای منطقه و گرفتار شدن آمریکا در جنگی که تعداد اندکی از آمریکاییها خواهان آن هستند، منجر شود.
واکنش احتمالی ایران
بیش از یک هفته پس از آغاز جنگ، اسرائیل از حمله به یکی از حیاتیترین تأسیسات هستهای ایران در فردو – تأسیساتی که پیش از شروع جنگ، اورانیوم غنیشده و سانتریفیوژهای کافی برای تولید سریع مواد لازم جهت ساخت چندین سلاح هستهای را در خود جای داده بود – خودداری کرده بود. دلیل این خویشتنداری، ناتوانی اسرائیل در انهدام کامل فردو بود، نه عدم تمایل آن. این تأسیسات آنچنان در اعماق زمین حفر شده است که تنها بمبهای سنگرشکن «نفوذگر مهمات عظیم» (MOP)، که در اختیار ایالات متحده است اما اسرائیل از آن بیبهره است، قادر به نابودی آن هستند. هرگونه امید برای جلوگیری از دستیابی سریع ایران به سلاح هستهای، یا مستلزم نابودی فردو بود یا موافقت ایران با برچیدن بخش قابلتوجهی از این تأسیسات. در نهایت، ترامپ از گزینه دیپلماتیک خسته شد و با پیوستن به جنگ و بمباران تأسیسات فردو، نطنز و اصفهان، راه را بر امکان دستیابی شتابزده ایران به سلاح هستهای بست.
واشنگتن به تهران پیام داده است که تا زمانی که ایران از اقدام تلافیجویانه خودداری کند، این حملات، حد نهایی دخالت آمریکا خواهد بود. ترامپ احتمالاً امیدوار است که ایالات متحده بتواند یک پاسخ تلافیجویانه محدود از سوی ایران را تحمل کرده و از درگیر شدن عمیقتر در جنگ اجتناب ورزد. چنین راهبردی ممکن است کارساز باشد، اما به شدت پرخطر است.
در پی این حمله، محتملترین پاسخ ایران، حمله به پایگاههای ایالات متحده در شبهجزیره عربستان یا عراق خواهد بود؛ اقدامی مشابه آنچه ایران در واکنش به حمله آمریکا که منجر به کشته شدن قاسم سلیمانی، فرمانده نظامی ایران، در سال ۲۰۲۰ شد، انجام داد. رهبری ایران، که خود را تحت محاصره دو دشمن قدرتمند میبیند، ممکن است تصمیم بگیرد تعداد محدودی موشک به سمت پایگاههای ایالات متحده شلیک کند، همانگونه که در سال ۲۰۲۰ عمل کرد. این پاسخ، بدون شک، خطر کشته شدن نیروهای آمریکایی را در پی خواهد داشت. البته، نیروهای آمریکایی ممکن است از چنین حملهای آسیب چندانی نبینند، زیرا ارتش ایالات متحده احتمالاً از پیش بسیاری از نیروهای خود را از پایگاههای نزدیک به ایران خارج کرده و همزمان سامانههای پدافند موشکی بیشتری را برای مقابله با حمله ایران مستقر نموده است. اگر تلفات آمریکاییها محدود باشد، ترامپ میتواند سناریوی سال ۲۰۲۰ را تکرار کرده و ایالات متحده تصمیم به عدم تشدید تنش بگیرد.
با این حال، احتمال دیگری نیز وجود دارد: ایران ممکن است حمله بسیار گستردهتری را علیه نیروهای آمریکایی در خاورمیانه ترتیب دهد که به تلفات قابلتوجهی منجر شده و ایالات متحده را به یک جنگ فرسایشی بکشاند. رهبران ایران شاید از اقدامات ترامپ در اوایل سال جاری در یمن درس گرفته باشند؛ جایی که او ابتدا کارزار نظامی علیه حوثیها را تشدید کرد، اما یک ماه بعد، هنگامی که حملات آمریکا نتیجهای در برنداشت، عقبنشینی کرد. تهران ممکن است به این نتیجه رسیده باشد که پافشاری و تهاجم، بهترین راهها برای وادار کردن ترامپ به عقبنشینی هستند. اگرچه اسرائیل تواناییهای موشکی دوربرد ایران را به طور قابلملاحظهای تضعیف کرده، اما مشخص نیست چه میزان آسیب به زرادخانه موشکهای کوتاهبرد ایران وارد شده است؛ موشکهایی که قادرند پایگاههای ایالات متحده در بحرین، عراق، کویت، قطر، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و دیگر نقاط را هدف قرار دهند.
ایران به دنبال نوعی انتقامجویی خواهد بود.
حوادث و اشتباهات محاسباتی میتوانند وضعیت را به مراتب وخیمتر کنند. ایران ممکن است در تلاش برای یک پاسخ موشکی محدودتر، ناخواسته با «موفقیتی فاجعهبار» روبرو شود؛ یعنی زمانی که یک موشک از سد دفاعی آمریکا عبور کرده و خسارتی بسیار بیشتر از انتظار ایرانیان به بار آورد و در این فرآیند، ایالات متحده را عمیقتر به درگیری بکشاند.
دیگر توانایی تلافیجویانه مهم ایران، ناوگان قایقهای کوچک آن است. این قایقها در صورت پراکنده شدن، به سختی قابل شکست دادن هستند و میتوانند اقدام به مینگذاری در تنگه هرمز یا انجام حملات انتحاری علیه کشتیهای آمریکایی کنند. چنین اقدامی میتواند حدود یک سوم تجارت جهانی نفت را مسدود کرده، باعث جهش شدید قیمتها شده و به یک رکود جهانی دامن بزند. اگر ایران این مسیر را در پیش گیرد، تنها نیروی دریایی ایالات متحده قادر به بازگشایی تنگه هرمز خواهد بود و یک جنگ دریایی تمامعیار، با درگیری کشتیها و هواپیماهای آمریکایی با شناورها و پدافند ساحلی ایران، درخواهد گرفت.
البته، ایران پیش از بستن تنگه هرمز، جوانب امر را به دقت خواهد سنجید. کشورهایی که بیشترین آسیب را از چنین اقدامی متحمل خواهند شد، چین – بزرگترین خریدار نفت خلیج [فارس] – و خود کشورهای حاشیه خلیج [فارس] هستند. کل استراتژی ایران طی چند سال گذشته، بر پایه ایجاد روابط بهتر هم با چین و هم با کشورهای خلیج [فارس] به منظور پایان دادن به انزوای دیپلماتیک خود استوار بوده است. هدف قرار دادن کشتیرانی نفت، ایران را به شدت منزوی خواهد کرد. به همین دلیل است که حتی اکنون نیز، بازارهای جهانی نفت این احتمال را نسبتاً پایین ارزیابی کرده و از زمان آغاز درگیریها در ۱۳ ژوئن، تنها افزایش ده درصدی را در قیمت جهانی نفت منظور کردهاند.
کاملاً محتمل است که در پی این حملات ایالات متحده، وضعیت تشدید نشود. ایران میتواند تعداد محدودی موشک به سمت اهداف آمریکایی شلیک کند که تلفات ناچیزی به همراه داشته یا اصلاً تلفاتی نداشته باشد. در آن صورت، ترامپ تصمیم میگیرد حملات ایران را تحمل کرده و به چرخه تشدید تنش پایان دهد و اسرائیل نیز، با رضایت از نتایج جنگ، از اقدامات بیشتر خودداری میکند. با این حال، با توجه به تعدد متغیرها، سرنوشت این بحران تا حد زیادی به خردمندی و خویشتنداری ترامپ، بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل، علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران، و اطرافیان آنها بستگی خواهد داشت؛ و این چشمانداز، چه در کوتاهمدت و چه در بلندمدت، چندان امیدوارکننده نیست.
مشکلات پیش رو در بلندمدت
در بلندمدت، نتایج تصمیم حمله به ایران بسیار نامشخص است. بسیار بعید به نظر میرسد که، آنگونه که برخی در اسرائیل و ایالات متحده امیدوارند، این حملات منجر به فروپاشی رژیم ایران شود. رژیم همچنان از توان نظامی برخوردار است و هیچ نیروی زمینی برای حمله به ایران و سرنگونی جمهوری اسلامی در کار نیست. اینجا سوریه دوران بشار اسد نیست؛ کشوری که پیش از فروپاشی رژیم در دسامبر ۲۰۲۴، یک دهه جنگ داخلی آن را ویران و از درون تهی کرده بود. حتی اگر درگیری و مرگ شمار زیادی از مقامات ارشد ایرانی، به طریقی به فروپاشی رژیم بینجامد، بیثباتی و خشونتی که به دنبال خواهد داشت، بعید است به برقراری دموکراسی منجر شود و در عوض میتواند به روی کار آمدن یک رهبری رادیکالتر یا ایجاد یک خلاء قدرت خطرناک بینجامد.



بهترین سناریوی ممکن این است که صداهای میانهروتر در درون رژیم، مانند مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران، حسن روحانی، رئیسجمهور پیشین، و دیگر همفکران اصلاحطلب آنها، در یک جنگ قدرت داخلی پیروز شده و به این نتیجه برسند که ایران نیازمند تغییر مسیر است. آنها میتوانند اصرار ورزند که برنامه هستهای و حمایت کشور از نیروهای نیابتی در سراسر خاورمیانه، پروژههایی پرهزینه و اشتباه بودهاند که جز فلاکت برای ایران به ارمغان نیاوردهاند. در آن صورت، آنها توافقی مشابه آنچه حزبالله در پاییز گذشته پذیرفت – یعنی آتشبس با شرایط اسرائیل و آمریکا – را خواهند پذیرفت.
اما ایران، حزبالله نیست. ایران کشوری با ۹۰ میلیون نفر جمعیت است و دولت آن احتمالاً مقاومت بسیار بیشتری از خود نشان خواهد داد. سناریوی محتملتر، شبیه به سرنوشت عراقِ دوران صدام حسین پس از اولین جنگ خلیج [فارس] است. آنچه در ایران باقی خواهد ماند، رژیمی تضعیفشده خواهد بود، اما رژیمی که رادیکالتر شده، خصومت بیشتری با ایالات متحده داشته و تمایل بیشتری به ریسکپذیری از خود نشان خواهد داد.
در چنین سناریویی، ایران قطعاً برای دستیابی به سلاح هستهای تلاش خواهد کرد. با توجه به ضرباتی که پیشتر به برنامه و منابع ایران وارد شده، مشخص نیست این تلاش چقدر به طول خواهد انجامید. صدام در دهه ۱۹۹۰ در ساخت بمب ناکام ماند، هرچند برنامه عراق از نظر دانش فنی و ظرفیت، به هیچ وجه با برنامه امروز ایران قابل مقایسه نبود. و با توجه به اینکه بعید است آژانس بینالمللی انرژی اتمی پس از جنگ، مجدداً به ایران دسترسی یافته و بر روند برنامه هستهای این کشور نظارت کند، این احتمال وجود دارد که یک رژیم ایرانی بتواند با جمعآوری بقایای برنامه، ظرف چند سال به بمب اتمی دست یابد. البته، سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل تحولات در هر شکل از ایرانِ پس از جنگ را به دقت زیر نظر خواهند داشت.
این حملات به احتمال زیاد به فروپاشی رژیم منجر نخواهد شد.
ایران همچنین ممکن است به دنبال دیگر ابزارهای انتقامجویی باشد، از جمله حملات تروریستی به تأسیسات آمریکایی در سراسر جهان. این اقدامات میتواند شامل ترورهای هدفمند باشد، نظیر آنچه ایرانیان از زمان کشته شدن سلیمانی انجام دادهاند، یا آنچه صدام پس از اولین جنگ خلیج [فارس] علیه رئیسجمهور جورج اچ. دبلیو. بوش طراحی کرده بود.
خطر دیگر این است که با روی کار آمدن یک رژیم ایرانی مستأصلتر و رادیکالتر، درگیری آن با اسرائیل میتواند به طور دائم ادامه یابد. همانطور که در غزه، اوکراین و طی اولین جنگ ایران و عراق مشهود بود، آغاز یک جنگ بسیار آسانتر از پایان دادن به آن است. برای ماهها یا حتی سالها، ایران ممکن است به طور منظم رگبارهای کوچک موشکی را به سمت اسرائیل شلیک کند و اسرائیل نیز متقابلاً به حملات هوایی به ایران ادامه دهد. ایالات متحده عمدتاً از چنین درگیریای دوری خواهد گزید، مگر در حد ارائه پشتیبانی دفاعی به اسرائیل. اما این جنگ برای غیرنظامیانی که در این میان گرفتار میشوند، فاجعهبار خواهد بود.
برای یک ابرقدرت مانند ایالات متحده، تهدیدات ناشی از یک ایران ضعیف، قابل مدیریت خواهد بود اما هزینههای واقعی در پی خواهد داشت. این تهدیدات مستلزم صرف زمان و توجه زیادی از سوی رهبران ارشد آمریکایی و همچنین تخصیص منابع نظامی و سرمایهگذاری در خاورمیانه خواهد بود که در غیر این صورت میتوانستند صرف دیگر مناطق شوند. این وضعیت همچنین میتواند پیامدهای ثانویه قابلتوجهی داشته باشد. در پی جنگ خلیج [فارس]، حضور گسترده نظامی ایالات متحده در خاورمیانه بهانهای برای القاعده شد و در رویدادهایی که نهایتاً به حملات ۱۱ سپتامبر منجر شدند، نقش ایفا کرد.
در نهایت، اگر درگیری تشدید شده و ایالات متحده خود را بیش از پیش درگیر جنگ و مجدداً گرفتار در خاورمیانه بیابد، روابط آمریکا با اسرائیل میتواند دستخوش تغییرات اساسی شود. پس از تهاجم آمریکا به عراق، مقصر دانستن اسرائیل به خاطر تشویق مداخله ایالات متحده، تنها در میان نظریهپردازان توطئه حاشیهای رواج داشت. اما اگر ایالات متحده به جنگی کشیده شود که اکثر آمریکاییها معتقد نیستند کشور باید وارد آن شود، و اگر این جنگ به بدی پیش رود، افکار عمومی آمریکا به درستی اسرائیل را مقصر خواهد دانست. هماکنون نیز در میان چپگرایان آمریکا، رفتار اسرائیل در غزه به طور چشمگیری حمایت از اتحاد ایالات متحده و اسرائیل را کاهش داده است. و اکنون بحث داغی در میان راستگرایان در مورد سیاست خارجی ایالات متحده در جریان است که بارزترین نمونه آن، جدال لفظی پر تنش میان تاکر کارلسون، مفسر سیاسی، و تد کروز، سناتور آمریکایی، در مورد حمایت از اسرائیل و تصمیم به ورود به جنگ در ایران است.
چشمانداز نامساعد
این حملات ممکن است نتیجهبخش باشند. در روزها یا هفتههای آینده، ایران شاید مجبور به پذیرش شرایطی به نفع اسرائیل و ایالات متحده شود و جنگ به سرعت پایان یابد. اما سابقه مداخلات نظامی آمریکا در خاورمیانه و ماهیت جنگ در طول تاریخ بشر نشان میدهد که دخالت آمریکا با خطرات عظیمی همراه است. بهترین و پایدارترین گزینه برای ایالات متحده از همان ابتدا، پیگیری یک توافق دیپلماتیک بود که برنامه هستهای ایران را به طور قابل راستیآزمایی مهار کند. متأسفانه، پس از وقایع امروز، تحقق چنین گزینهای بسیار کمتر محتمل به نظر میرسد.
”