⏳ مدت زمان مطالعه: ۴ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: پراجکت سیندیکیت/نوریل روبینی | 📅 تاریخ: June 23, 2025 / ۳ تیر ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
⚖️ توجه مهم: مطالب منتشرشده در این مقاله برگرفته از رسانهها و منابع رسمی غربی/عربی/عبری هستند که ممکن است دارای جهتگیریهای سیاسی، امنیتی یا تبلیغاتی خاصی باشند. انتشار این مطالب از سوی «سورسما» بهمنزلهٔ تأیید محتوای آنها نیست، بلکه صرفاً با هدف آگاهیبخشی، شناخت دقیقتر از طرف مقابل، و تحلیل راهبردی منتشر میشوند. خوانندگان بهویژه در ایران، لازم است این محتوا را با درک حساسیتهای رسانهای و اهداف احتمالی منتشرکنندگان اصلی، مطالعه کنند.
پیشبینی فروپاشی رژیم ایران
نیروهای رادیکال در خاورمیانه، که بسیاری از آنها توسط ایران تأمین مالی شده و به عنوان نیروهای نیابتی آن عمل میکنند، دهههاست که منطقه را بیثبات کردهاند. اکنون باید امیدوار بود که فروپاشی رژیم در ایران پس از بمباران تأسیسات هستهای این کشور توسط ایالات متحده، به نفع کل منطقه تمام شود.
نیویورک – نوامبر گذشته، پیشبینی کردم که اسرائیل احتمالاً به تأسیسات هستهای و دیگر تأسیسات نظامی ایران حمله خواهد کرد و حتی تا آنجا پیش خواهد رفت که «رهبران ارشد نظامی و سیاسی رژیم» را از میان بردارد. همچنین استدلال کردم که «هر دولت ایالات متحدهای ناگزیر به حمایت [از اسرائیل]، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، ادامه خواهد داد.»
صرفنظر از اختلافات عمیق داخلی در اسرائیل درباره نحوه مدیریت جنگ در غزه، اجماع گستردهای در سراسر طیف سیاسی اسرائیل – از جمله منتقدان چپ میانه نخستوزیر بنیامین نتانیاهو – وجود داشت مبنی بر اینکه ایران به توسعه سلاح هستهای، که تهدیدی وجودی برای اسرائیل تلقی میشود، نزدیک شده است. در واقع، رهبران میانهرو مانند بنی گانتس و یائیر لاپید، از نتانیاهو به دلیل نرمش در قبال ایران انتقاد میکردند.
حمله اسرائیل به ایران تنها مسئله زمان بود؛ ایرانی که از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، حماس، حزبالله، حوثیهای یمن و شبهنظامیان شیعه در سوریه و عراق را علیه اسرائیل گسیل داشته بود. پس از آنکه اسرائیل این نیروهای نیابتی را به شدت تضعیف کرد و ایران بازدارندگی استراتژیک خود را از دست داد، تنها گزینه باقیمانده برای ایران دستیابی به سلاحهای هستهای بود؛ نتیجهای که برای اسرائیل و به طور کلی غرب غیرقابل قبول بود. از این رو، حمله اسرائیل به ایران صورت گرفت. و از آنجا که برخی از تأسیسات هستهای مستحکم ایران به اندازهای مقاوم بودند که در برابر تسلیحات اسرائیلی تاب بیاورند، واضح بود که ایالات متحده برای نابودی این تأسیسات مداخله خواهد کرد، علیرغم احساسات ضد مداخلهگرایانه در میان پایگاه رأی رئیسجمهور دونالد ترامپ.
پیامدهای حمله و ضعف رژیم
ایران با رگبارهای موشکی به اسرائیل پاسخ داد و اکنون نیروهای آمریکایی در منطقه را تهدید میکند. اما رژیم ایران آنچنان ضعیف شده است که به سختی میتواند از خود دفاع کند، چه رسد به اینکه سلاحهای محدود خود را علیه نیروهای آمریکایی به کار گیرد. البته، برخی شبهنظامیان شیعه ممکن است تلاش کنند به پایگاهها و نیروهای آمریکایی که به خوبی از آنها دفاع میشود، در منطقه حمله کنند. اما، فارغ از خطر حملات متقابل شدیدتر از سوی آمریکا و اسرائیل، میزان خسارتی که آنها میتوانند وارد کنند، محدود است.
همچنین، توانایی و تمایل رژیم ایران برای مسدود کردن تنگه هرمز، مینگذاری خلیج فارس، و یا حمله به تأسیسات تولید انرژی و خطوط لوله همسایگان عرب خود، اکنون محدود شده است. رژیم بر بقای خود تمرکز کرده، اما فروپاشی آن در ماههای آینده محتمل به نظر میرسد.
درست است که در حال حاضر حمله اسرائیل حتی اپوزیسیون ضد رژیم را نیز به موضعی متحد در ظاهر واداشته است. با این حال، با گذشت زمان، اکثریت بزرگی از ایرانیان که از رژیمی که مسبب ویرانی اقتصادی و مالی کشورشان – و اکنون فروپاشی ژئوپلیتیکی و نظامی آن – شده است، بیزارند، علیه آن قیام خواهند کرد و آن را با ساختار دیگری جایگزین خواهند نمود. در سال ۱۹۹۰، تولید ناخالص داخلی سرانه ایران تقریباً با اسرائیل برابر بود؛ امروز، این رقم برای اسرائیل تقریباً ۱۵ برابر بیشتر است. ذخایر انرژی ایران با عربستان سعودی رقابت میکند، یا حتی از آن فراتر میرود، با این حال در جنگی بیثمر علیه غرب طی پنج دهه گذشته، صدها میلیارد دلار درآمد بالقوه انرژی را از دست داده است.
دلایل اقتصادی و سیاسی فروپاشی
امروزه ایرانیان با تورم سرسامآور، کاهش درآمدهای واقعی، فقر گسترده و حتی گرسنگی دست و پنجه نرم میکنند؛ نه به دلیل تحریمهای آمریکا و غرب، بلکه به سبب سیاستهای نامعقول حاکمانشان. کشوری که میتوانست از هر کشور نفتی حوزه خلیج فارس ثروتمندتر باشد، به دلیل فساد، بیکفایتی و بیملاحظگی استراتژیک رژیم، در آستانه ورشکستگی قرار دارد.
جمهوری اسلامی علاوه بر اینکه برای مردم خود مصیبتبار بوده است، دهههاست که گروههای تروریستی را در خاورمیانه تأمین مالی کرده و باعث فروپاشی یا نیمهفروپاشی دولتها در سراسر منطقه شده است: در یمن، لبنان، سوریه، غزه/فلسطین و عراق. تثبیت و بازیابی دولتهای در حال فروپاشی و دولتهای شکستخورده در خاورمیانه اکنون مستلزم تغییر رژیم در ایران است. مردم ایران – و نه نیروهای خارجی – در سال آینده این تغییر را رقم خواهند زد. ایرانیان در چند دهه گذشته دستکم شش بار علیه رژیم خود قیام کردهاند و هرگاه فرصتی یافتهاند، همواره رهبران میانهرو را بر متعصبان مذهبی ترجیح دادهاند.
تأثیر بر بازارهای مالی و چشمانداز آینده
در حال حاضر، بازارهای مالی به درستی پیشبینی میکنند که تأثیر جهانی این جنگ اخیر احتمالاً حداقل خواهد بود. نوسانات کنونی قیمت نفت، شاخصهای سهام در آمریکا و جهان، بازده اوراق قرضه در آمریکا و جهان، و نرخ ارزها نشان میدهد که وقوع یک شوک بزرگ رکود تورمی ناشی از اختلال شدید در تولید و صادرات انرژی از خلیج فارس، تنها یک ریسک با احتمال وقوع پایین باقی میماند و سناریوی اصلی نیست.
جنگ یوم کیپور در سال ۱۹۷۳ و انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ منجر به جهش شدید قیمت نفت شد که به رکود تورمی شدید سالهای ۱۹۷۴-۱۹۷۵ و ۱۹۸۰-۱۹۸۲ دامن زد. این بار به دلایل متعددی اوضاع متفاوت خواهد بود: سهم انرژی در سبد مصرف و تولید در اقتصادهای واردکننده نفت بسیار کمتر از دهه ۱۹۷۰ است؛ ایالات متحده و دیگر تولیدکنندگان بزرگ جدید انرژی غیر اوپک ظهور کردهاند؛ عربستان سعودی و دیگر کشورها قادر به بهرهبرداری از ظرفیت مازاد تولید و موجودیهای بزرگ خود هستند.
و در صورتی که با ایجاد ریسکهای جدید ناشی از دخالت آمریکا در این جنگ، قیمت نفت افزایش یابد، میتوان از مجموعهای از سیاستهای اقتصاد کلان و دیگر ابزارها برای کاهش تأثیر رکود تورمی استفاده کرد.
ایران هستهای نه تنها تهدیدی برای اسرائیل، بلکه برای تمامی رژیمهای سنی در خاورمیانه، و همچنین اروپای نزدیک و در نهایت ایالات متحده به شمار میرفت. فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان، نکتهای را بیان کرد که بسیاری از دیگر رهبران جهان به آن میاندیشند اما تمایلی به اعتراف علنی به آن ندارند: «اسرائیل کار دشوار را برای همه ما انجام میدهد.» حتی چین و روسیه – متحدان بالفعل ایران – نیز خویشتنداری نشان دادهاند.
نیروهای رادیکال دهههاست که خاورمیانه را بیثبات کردهاند و پیامدهای سرریز آن – از طریق تروریسم، فروپاشی دولتها و مهاجرت گسترده – بر اروپا و غرب تأثیر گذاشته است. اکنون اسرائیل برای تضعیف و سپس نابودی رادیکالهای شیعه و نیروهای نیابتی آنها وارد عمل شده است.
باید امیدوار بود که فروپاشی رژیم در ایران، ثبات را تقویت کرده و امکان بازسازی در منطقه را با عادیسازی روابط دیپلماتیک میان اسرائیل و عربستان سعودی فراهم آورد. در آن صورت، روی کار آمدن دولتی جدید در اسرائیل که تمایل بیشتری به صلح با فلسطینیان و در نهایت راهحل دو کشوری داشته باشد، ممکن خواهد شد. اما برای تحقق این امر، هیدرای ایرانی باید با یک رژیم منطقی که مشتاق پیوستن مجدد به جامعه بینالمللی است، و نه حمله به آن، جایگزین شود.