⏳ مدت زمان مطالعه: ۸ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن افرز / تیم موریثی | 📅 تاریخ: ۱۸ آوریل ۲۰۲۳ / ۲۹ فروردین ۱۴۰۲
نظم سرکوب: تلاش آفریقا برای یک سیستم بینالمللی جدید
پس از تهاجم روسیه به اوکراین در سال گذشته، بسیاری از کشورهای آفریقایی از اتخاذ موضع قاطع علیه مسکو خودداری کردند. هفده کشور آفریقایی از رأیگیری به نفع قطعنامهای در سازمان ملل که روسیه را محکوم میکرد، خودداری کردند و بیشتر کشورهای این قاره با وجود تحریمهای غرب، روابط اقتصادی و تجاری خود را با مسکو حفظ کردهاند. در پاسخ، ایالات متحده و سایر کشورهای غربی رهبران آفریقایی را به دلیل عدم دفاع از نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین سرزنش کرده و بیطرفی آفریقاییها در مناقشه اوکراین را به عنوان خیانت به اصول لیبرال مورد انتقاد قرار دادهاند. در جریان سفر به کامرون در ژوئیه ۲۰۲۲، امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه، از “ریاکاری” رهبران آفریقایی ابراز تاسف کرد و آنها را به خاطر عدم تمایل به “نامگذاری یک جنگ به عنوان جنگ” و “بیان اینکه چه کسی آن را آغاز کرده است” مورد انتقاد قرار داد.
اما واقعیت این است که نظم بینالمللی مبتنی بر قوانین به نفع آفریقا نبوده است. برعکس، این نظم وضعیتی را حفظ کرده که در آن قدرتهای بزرگ جهانی، چه غربی و چه شرقی، جایگاههای تسلط خود بر جنوب جهانی را حفظ کردهاند. از طریق شورای امنیت سازمان ملل، به ویژه، چین، فرانسه، روسیه، بریتانیا و ایالات متحده نفوذ گستردهای بر کشورهای آفریقایی اعمال کرده و دولتهای آفریقایی را به چیزی بیش از ناظران در امور خودشان تقلیل دادهاند. بمباران لیبی توسط بریتانیا، فرانسه و ایالات متحده در سال ۲۰۱۱ که با تفسیر مورد مناقشهای از قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل که منطقه پرواز ممنوع را تصویب کرده بود، توجیه شد، نمونهای از این موضوع است. قبل از مداخله ناتو، اتحادیه آفریقا در حال پیگیری یک استراتژی دیپلماتیک برای کاهش تنشها در لیبی بود. اما پس از آغاز عملیات نظامی، تلاش اتحادیه آفریقا بیاثر شد و لیبی به چرخهای از خشونت و بیثباتی فرو رفت که هنوز نتوانسته از آن فرار کند.
برای دههها، کشورهای آفریقایی خواستار اصلاح شورای امنیت سازمان ملل و بازسازی سیستم بینالمللی بر اساس شرایط منصفانهتر شدهاند. و برای دههها، درخواستهای آنها نادیده گرفته شده است. نظم جهانی کنونی که توسط چند کشور قدرتمند که صلح و امنیت را به عنوان تحمیل اراده خود بر دیگران تعریف میکنند، اکنون در یک نقطه عطف قرار دارد. کشورهای بیشتری در آفریقا و سایر نقاط جنوب جهانی از همپیمانی با غرب یا شرق خودداری میکنند، از دفاع از نظم لیبرال به اصطلاح سرباز میزنند اما همچنین از تلاش برای سرنگونی آن همانطور که روسیه و چین انجام دادهاند، نیز خودداری میکنند. اگر غرب میخواهد آفریقا از نظم بینالمللی دفاع کند، باید اجازه دهد این نظم بازسازی شود تا بر اساس چیزی بیشتر از ایده “قدرت، حق را تعیین میکند” بنا شود.
نظم چه کسی؟
در بیشتر ۵۰۰ سال گذشته، نظم بینالمللی به طور صریحی برای استثمار آفریقا طراحی شده بود. تجارت بردگان ترانسآتلانتیک بیش از ده میلیون آفریقایی را ربوده و به آمریکا فرستاد، جایی که کار اجباری آنها نخبگان اروپا و ایالات متحده را به شدت ثروتمند کرد. استعمار اروپایی و حکومت آپارتاید نیز به همین ترتیب برای آفریقاییها بیرحمانه، استخراجی و غیرانسانی بود و میراثهای این سیستمها هنوز در سراسر قاره احساس میشود. فرانک CFA، که یادگاری از گذشته استعماری است و همچنان به فرانسه نفوذ عظیمی بر اقتصادهای ۱۴ کشور آفریقای غربی و مرکزی میدهد، یادآوری روزانهای از این تسلط تاریخی است، همانطور که تداوم قدرت اقتصادی سفیدپوستان در آفریقای جنوبی نیز اینگونه است. هر دو اینها تصوری را تقویت میکنند که نظم بینالمللی امروز همچنان با آفریقاییها به عنوان شهروندان درجه دوم جهانی رفتار میکند.
بسیاری از منتقدان غربی به سرعت از آفریقا میخواهند که از این بیعدالتیها “عبور کند” و از گذشته دست بکشد. اما جوامع آفریقایی گذشته را به عنوان گذشته نمیبینند. آنها آن را به عنوان حال میبینند که همچنان بر چشمانداز پانآفریقایی سایه میاندازد. علاوه بر این، شکنجهگران گذشته، ذهنیتها و نگرشهای خود را تغییر ندادهاند؛ فقط لفاظیها و روشهای خود را تغییر دادهاند. به جای گرفتن آنچه میخواهند با زور مستقیم، همانطور که در گذشته انجام میدادند، قدرتهای بزرگ اکنون به قراردادهای تجاری ترجیحی و ترتیبات مالی ناعادلانه برای تخلیه منابع قاره وابستهاند، اغلب با همکاری نخبگان فاسد آفریقایی.
و البته، قدرتهای بزرگ همچنان از زور استفاده میکنند. با وجود ادعاهای خود برای حمایت از یک سیستم بینالمللی مبتنی بر قوانین، این قدرتها و همپیمانان آنها بارها و بارها اراده خود را بر دیگر کشورها تحمیل کردهاند، از بمبارانهای ناتو در یوگسلاوی و لیبی گرفته تا تهاجمات به رهبری ایالات متحده در افغانستان و عراق تا تهاجمات روسیه به گرجستان و اوکراین. تهاجم روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲ خروج از این الگو نیست بلکه ادامه حکومت قدرتمندان بر ضعیفان است.
مداخلات قدرتهای بزرگ به تدریج بهانهای برای یک نظم مبتنی بر قوانین را فرسوده کرده و جهان را بسیار ناپایدارتر کرده است. به عنوان مثال، تهاجمات غیرقانونی به عراق و سوریه، جنبشهای افراطی خشونتآمیز از جمله القاعده و دولت اسلامی (که به نام داعش نیز شناخته میشود) را برانگیخت، که از آن زمان به عنوان ویروسی در سراسر آفریقا گسترش یافته است. به لطف هرج و مرجی که توسط مداخله ناتو در لیبی ایجاد شد، تروریسم اسلامگرا در منطقه ساحل ریشه دوانده و کشورهای بورکینا فاسو، چاد، مالی، موریتانی و نیجر را تحت تأثیر قرار داده است. به همین ترتیب، در شرق آفریقا، افراطگرایی مذهبی وارداتی از خاورمیانه ثبات را در کنیا، موزامبیک، سومالی و تانزانیا تضعیف میکند، کشورهایی که همگی توسط گروه افراطی شناختهشده به عنوان الشباب ترور میشوند. این تهدیدات در واشنگتن، لندن، پاریس، بروکسل، مسکو یا پکن احساس نمیشوند، بلکه آنها توسط آفریقاییها تجربه میشوند که در مداخلاتی که آنها را شعلهور کرد، نقش کمی داشتند.
قدرتهای بزرگ ترکیبی از دوگانگی ایجاد کردهاند: از یک سو، مداخلات غیرقانونی که ترور را در سراسر جنوب جهانی گستردهاند، و از سوی دیگر، شکستهای بینالمللی در مداخله در بحرانهای انسانی—در رواندا در سال ۱۹۹۴، سربرنیتسا در سال ۱۹۹۵، سریلانکا در سال ۲۰۰۹ و اکنون در چین، جایی که بیش از یک میلیون اویغور در اردوگاهها زندانی شدهاند. این تفاوتها دروغی را که در قلب سیستم بینالمللی امروز نهفته است، فاش میکند. کسانی که همچنان خواستار حفاظت از یک نظم مبتنی بر قوانین خیالی هستند، ظاهراً هرگز در معرض یک حمله نظامی غیرمجاز قرار نگرفتهاند. بسیاری از آفریقاییها این صداها را به عنوان بخشی از مشکل میبینند نه بخشی از راهحل.
افسانه یک سیستم بینالمللی که عملکرد آن به طور مؤثر امیال کشورها را محدود میکند، اکنون باید کنار گذاشته شود. قدرتهای جهانی باید آنچه کشورهای آفریقایی برای دههها میدانستند را بپذیرند: نظم بینالمللی ناکارآمد خطر آشکار و فعلی برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه است. سیستم امنیت جمعی سازمان ملل به آرامی در حال از بین رفتن است، با خفگی توسط اعمال وحشتناک برخی از قدرتمندترین اعضای آن. این سیستم نه تنها اکثریت جمعیت جهان را از تصمیمگیریهای بینالمللی کنار گذاشته است، بلکه آنها را اغلب به رحمت قدرتها و نیروهای خصمانه واگذار کرده است. زمان آن رسیده است که نظم جهانی را دوباره فکر کنیم و بازسازی کنیم. این به معنای انداختن نوزاد سازمان ملل همراه با آب حمام نیست، بلکه به معنای بازتصور چندجانبهگرایی و بازطراحی نهادهای بینالمللی برای ایجاد یک سیستم جهانی مؤثرتر از امنیت جمعی است.
یک چشمانداز پانآفریقایی
یک چشمانداز آفریقایی برای نظم جهانی باید بر اساس اصل برابری و نیاز به جبران اشتباهات تاریخی بنا شود. سنت سیاسی و فکری آفریقا بر تجربه آن به عنوان یک قاره که در پی آزادی است، تأکید میکند و از مبارزات ضد استعماری و ضد آپارتاید بینشهای مهمی به دست آورده است. این تأکید بر تعیین سرنوشت در کار بسیاری از دولتهای آفریقایی برای پیشبرد توسعه اقتصادی، که نهایتاً شکل اصلی توانمندسازی است، مشهود است. همبستگی میان دولتها و جوامع آفریقایی در قرن بیستم کمک کرد تا مبارزات علیه استعمار و آپارتاید حفظ شود. امروز، این احساس زیرساخت اتحادیه آفریقا (AU) و برنامه توسعه ۲۰۶۳ آن را تقویت میکند، یک طرح توسعه که به دنبال تبدیل قاره به یک قدرت اقتصادی است. و اگرچه پروژه پانآفریقایی هنوز در حال پیشرفت است—و باید کارهای بیشتری برای تحکیم حکومتداری دموکراتیک در سراسر قاره انجام شود—اما این پروژه چیزهای زیادی برای آموزش به جهان دارد.
آفریقا همواره برای یک نظم جهانی عادلانهتر مبارزه میکند. به عنوان هدفی از بیعدالتی تاریخی، آفریقاییها از جمله صدای پیشرو در عدالت هستند—تعریف شده به عنوان انصاف، برابری، پاسخگویی و جبران آسیبهای گذشته. جوامع آفریقایی همچنین به جهان نشان دادهاند که چگونه میتوان آشتی را بین گروهها و جوامع متخاصم ترویج داد، به ویژه در آفریقای جنوبی. آفریقاییها “آشتیکنندگان” هستند، همانطور که در زمان استقلال نشان دادند. هنگامی که قدرتهای استعماری از آفریقا خارج شدند، آفریقاییها بلافاصله به اروپاییها به خاطر سیستم وحشیانه و استثمارگرانهای که بر مردم قاره تحمیل کرده بودند، تلافی نکردند.
این سابقه طولانی در پیگیری صلح و آشتی به آفریقاییها قدرت اخلاقی میدهد تا خواستار بازسازی نظم جهانی شوند. در واقع، بخشهایی از جامعه سیاستگذاری خارجی آفریقا به دنبال اصلاح سیستم چندجانبهگرایی هستند، با جایگزینی یک نظم بر اساس قدرت با نظمی که بر اساس تعیین سرنوشت، همبستگی جهانی، عدالت و آشتی استوار است. به ویژه، آنها به دنبال تبدیل سیستم سازمان ملل به چیزی عادلانهتر و همخوانتر با تجربیات تاریخی خود آفریقا هستند.
چندجانبهگرایی جدید
هیچ نهادی بیش از شورای امنیت سازمان ملل نمادی از حذف پدرانه آفریقا نیست. به گفته مؤسسه بینالمللی صلح، بیش از نیمی از جلسات شورای امنیت و ۷۰ درصد از قطعنامههای شورای امنیت با مجوزهای فصل هفتم—که به نیروهای حافظ صلح اجازه استفاده از زور میدهد—به مسائل امنیتی آفریقا اختصاص دارد. با این حال، هیچ کشور آفریقایی در میان پنج عضو دائمی شورای امنیت نیست که حق وتو هر قطعنامهای را دارند. قاره باید به دو یا سه کرسی چرخشی بدون حق وتو اکتفا کند. این یک بیعدالتی است که کشورهای آفریقایی فقط میتوانند در مذاکرات و بحثهای مربوط به آینده خود با چنین شرایط نابرابر شرکت کنند.
آفریقا قبلاً نیز خواستار اصلاح سیستم سازمان ملل شده است. در مارس ۲۰۰۵، اتحادیه آفریقا پیشنهادی برای اصلاح این نهاد جهانی صادر کرد که در آن اشاره شده بود که “در سال ۱۹۴۵، زمانی که سازمان ملل در حال تشکیل بود، بیشتر آفریقا نمایندگی نداشت و در سال ۱۹۶۳، زمانی که اولین اصلاحات صورت گرفت، آفریقا نمایندگی داشت اما در موقعیتی قوی نبود.” اتحادیه آفریقا ادامه داد که “آفریقا اکنون در موقعیتی است که میتواند با حفظ وحدت هدف خود بر اصلاحات پیشنهادی سازمان ملل تأثیر بگذارد”، و افزود که “هدف آفریقا این است که به طور کامل در همه ارگانهای تصمیمگیری سازمان ملل، به ویژه در شورای امنیت، نمایندگی شود.” اما برای نزدیک به ۲۰ سال، این درخواست توسط اعضای دائمی شورای امنیت نادیده گرفته شده است، بسیاری از آنها اکنون به دنبال جذب کشورهای آفریقایی در مبارزه خود بر سر اوکراین هستند.
به جای تلاش برای احیای پیشنهاد ۲۰۰۵ اتحادیه آفریقا، که عمدتاً با توجه به رویدادهای اخیر نادیده گرفته شده است، کشورهای آفریقایی باید به میز طراحی بازگردند و یک فرآیند جدید برای اصلاح سیستم چندجانبه آغاز کنند. بنیانگذاران سازمان ملل تشخیص داده بودند که این نهاد جهانی نمیتواند به طور نامحدود در شکل اولیه خود زنده بماند. به همین دلیل، آنها بندی را برای بررسی و اصلاح منشور آن در نظر گرفتند. ماده ۱۰۹ منشور سازمان ملل امکان تشکیل یک “کنفرانس بررسی منشور” ویژه را با اکثریت دو سوم مجمع عمومی سازمان ملل و رأیگیری از هر نه عضو شورای امنیت فراهم میکند. چنین رأیی نمیتواند توسط اعضای دائمی وتو شود که در گذشته تلاشها برای اصلاح شورا را به شکست کشانده بودند. از نظر تئوریک، بنابراین، هیچ مانع بزرگی برای تشکیل یک کنفرانس بررسی منشور وجود ندارد، به جز کسب اکثریت دو سوم در مجمع عمومی. یک ائتلاف از کشورهای آفریقایی و دیگر کشورهای پیشرو میتوانند بلافاصله شروع به تدوین یک قطعنامه مجمع عمومی کنند تا یک کنفرانس بررسی منشور را در دستور کار قرار دهند.
چنین کنفرانس بررسی میتواند منشور سازمان ملل را به طور اساسی تغییر دهد و مقررات جدیدی را معرفی کند که سیستم چندجانبه را متحول کند. برخلاف سیستم کنونی که منافع چند کشور قدرتمند را ترجیح میدهد، این کنفرانس نسبتاً دموکراتیک خواهد بود، زیرا ماده ۱۰۹ اعلام میکند که “هر عضو سازمان ملل متحد یک رأی خواهد داشت” و مقررات باید با اکثریت دو سوم تصویب شود. پیشنهادات آن بنابراین از مشروعیت اخلاقی بالایی برخوردار خواهد بود و کنفرانس میتواند با انجام مشاورههای گسترده با دولتها، جامعه مدنی، کسب و کارها، اتحادیههای کارگری و دانشگاهیان جایگاه خود را تقویت کند.
جزئیات یک سیستم چندجانبه بازبینیشده در کنفرانس بررسی بررسی خواهد شد، اما نظم جدید باید دموکراتیکتر و بهتر قادر به رفع نیازهای افراد فقیر—کسانی که آواره شدهاند، از جنگ آسیب دیدهاند یا به سادگی فقیر هستند—باشد. به لحاظ عملی، یک سیستم چندجانبه جدید نباید دو لایهای باشد، همانطور که سیستم فعلی است، زیرا تاریخ بارها نشان داده است که کشورهای قدرتمندتر از موقعیتهای ترجیحی خود سوءاستفاده خواهند کرد. هیچ کشوری نباید حق وتو در تصمیمگیری جمعی داشته باشد و قدرت باید بین دولتها و بازیگران فوقملی، از جمله اتحادیه آفریقا، اتحادیه اروپا، انجمن ملل آسیای جنوب شرقی و سازمان کشورهای آمریکایی تقسیم شود. یک پارلمان جهانی مشابه مجمع عمومی سازمان ملل فعلی، اما با قدرتهای دموکراتیک گستردهتر، ممکن است توسط یک دادگاه جهانی عدالت تقویت شود، که هر دو منابع مالی خود را خواهند داشت—برای مثال، از مالیات بر جریانهای سرمایه بینالمللی.
سیستمی دوباره متولد شده
خیالپردازی است اگر فکر کنیم که بهرهبرداران از سیستم کنونی، به ویژه پنج عضو دائمی شورای امنیت، اجازه بررسی منشور سازمان ملل را به سادگی به خاطر درخواست کشورهای آفریقایی خواهند داد. به همین دلیل، آفریقا باید یک ائتلاف از مایلان بسازد و بقیه جنوب جهانی و هر کشور توسعهیافتهای را که میتواند متقاعد کند، به دنبال بازسازی سیستم چندجانبه جذب کند. اما یک اصلاح نهادی در این مقیاس بدون سابقه نیست: دیگر سازمانهای بینالمللی در گذشته خود را متحول کردهاند، به ویژه جامعه اقتصادی اروپا که به اتحادیه اروپا تبدیل شد و سازمان وحدت آفریقا که به اتحادیه آفریقا تبدیل شد.
کشورهای آفریقایی نقشی مهم در اصلاح یک سیستم چندجانبه که به اکثریت جمعیت جهان آسیب میرساند، دارند. اما تا زمانی که منافع و نگرانیهای آنها جدی گرفته نشود، دولتهای آفریقایی به دنبال استراتژی عدم همپیمانی و ابهام عمدی در برخورد با قدرتهای بزرگ خواهند بود. تلاشها برای متقاعد کردن یا زورگویی به آنها برای انتخاب یک طرف در آخرین مسابقه “قدرت، حق را تعیین میکند” در اوکراین محکوم به شکست است، زیرا هیچکس در آفریقا باور ندارد که نظم بینالمللی بر اساس قوانین است. با این حال، نباید اینگونه باشد. آفریقا در حال نشان دادن به جهان است که چگونه میتوان یک نظم جهانی عادلانهتر و منصفانهتر ساخت.
پاورقی ها:
⚠️ اخطار: محتوای این مقاله صرفاً دیدگاههای نویسنده و منبع اصلی را منعکس میکند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاههای مطرحشده نیست.
✅ سورس ما: فارن افرز (Foreign Affairs)
https://www.foreignaffairs.com/africa/global-south-un-order-oppression
💡 درباره منبع: فارن افرز (Foreign Affairs) یک مجله معتبر در حوزه سیاست بینالملل و روابط خارجی است که به ارائه مقالات و تحلیلهای عمیق درباره مسائل جهانی و سیاست خارجی میپردازد.
✏️ درباره نویسنده: تیم موریثی رئیس مداخلههای صلحسازی در مؤسسه عدالت و آشتی و استاد مطالعات آفریقایی در دانشگاه کیپتاون و دانشگاه استلنبوش در آفریقای جنوبی است. او به طور گستردهای در زمینههای مرتبط با سیاستهای آفریقایی، توسعه بینالمللی و صلحسازی شناخته شده است.