نشریه فارن افرز : «ترامپ و روسیه: راه درست مدیریت روابط» | ۲۴ بهمن ۱۳۹۵

ارائه راهکاری متعادل برای دولت ترامپ جهت مدیریت روابط پر تنش با روسیه، اجتناب از تقابل و امتیازدهی یکجانبه و تمرکز بر منافع آمریکا.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۹ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن افرز/یوجین رومر، ریچارد سوکولسکی و اندرو اس. وایس | 📅 تاریخ: February 13, 2017 / ۲۴ بهمن ۱۳۹۵

⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.


مقدمه

روابط میان ایالات متحده و روسیه از هم پاشیده است و هر طرف، ارزیابی بسیار متفاوتی از چرایی این وضعیت دارد. مقامات ایالات متحده به الحاق کریمه توسط کرملین و جنگ پنهان خونینی که نیروهای روسی در شرق اوکراین به‌راه انداخته‌اند، اشاره می‌کنند. آن‌ها به سرکوب جامعه مدنی توسط کرملین در داخل کشور، نمایش بی‌محابای سلاح‌های هسته‌ای و تحریکات نظامی آن علیه متحدان و شرکای ایالات متحده در اروپا اشاره می‌کنند. آن‌ها مداخله نظامی روسیه در سوریه با هدف حمایت از دیکتاتوری وحشیانه بشار اسد را برجسته می‌سازند. و آن‌ها به تلاش بی‌سابقه‌ای از طریق کارزار هک و اطلاعات نادرست تحت حمایت کرملین برای دخالت در انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده در نوامبر گذشته، توجه می‌کنند.

ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه و حلقه اطرافیانش، اوضاع را متفاوت می‌بینند. در اوکراین، مسکو خود را صرفاً در حال عقب راندنِ گسترش ژئوپلیتیکیِ بی‌وقفه ایالات متحده، ناتو و اتحادیه اروپا می‌بیند. آن‌ها اشاره می‌کنند که واشنگتن و متحدانش نیروهایی را درست تا مرز روسیه مستقر کرده‌اند. آن‌ها ادعا می‌کنند که ایالات متحده بارها در سیاست داخلی روسیه دخالت کرده است و به‌دروغ مدعی هستند که هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه پیشین ایالات متحده، حتی اعتراضات ضد‌دولتی را در مسکو در دسامبر ۲۰۱۱ تحریک کرده است. و آن‌ها معتقدند که ایالات متحده در سوریه برای سرنگونی یک دولت مشروع دخالت می‌کند، که تنها آخرین نمونه از تلاش‌های یک‌جانبه آن برای سرنگونی رژیم‌هایی است که نمی‌پسندد.

شکاف میان این دو روایت، خطرناک است. نه تنها تنش‌های فزاینده، خطر حادثه یا رویارویی نظامی در اروپا و فراتر از آن را افزایش می‌دهد؛ بلکه عمدتاً بازتاب نارضایتی‌های عمیقاً ریشه‌دار در نهاد امنیت ملی روسیه است که احتمالاً تا مدت‌ها پس از دوران پوتین نیز ادامه خواهد یافت. اختلافات میان ایالات متحده و روسیه عمیق است و راه‌حل‌های آسانی برای آن‌ها وجود ندارد.

چالشی که دولت ترامپ با آن روبروست، مدیریت ماهرانه این تنش‌ها با مسکو است، نه حل‌وفصل دائمی آن‌ها. تلاش برای راضی کردن پوتین، شاید با دادن امتیازات یک‌جانبه، تنها او را متقاعد می‌کند که در حال پیروزی است و او را تشویق می‌نماید تا به اقدامات نادرست علیه ایالات متحده و غرب ادامه دهد. اما رویکردی تقابلی‌تر، خطر ایجاد پاسخی تحریک‌آمیز و خطرناک از سوی روسیه را به‌همراه دارد. بنابراین واشنگتن باید مسیر میانی را ترسیم کند. این به‌معنای جستجوی راه‌هایی برای همکاری با مسکو و هم‌زمان عقب راندن آن، بدون افتادنِ ناخواسته در دامِ برخورد است.

البته، این توصیه مستلزم وجود دولتی در ایالات متحده است که روسیه را همانند دولت‌های پیشین ببیند: به‌عنوان شریکی مشکل‌ساز اما مهم در موضوعات مشخص، که همچنین تهدید امنیت ملی قابل‌توجهی را ایجاد می‌کند. بااین‌حال، به‌نظر می‌رسد دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، مشتاق کنار گذاشتن رویکردهای دوحزبیِ تثبیت‌شده برای برخورد با مسکو است. همان‌طور که او در ژانویه در توییتر نوشت: «داشتن رابطه خوب با روسیه چیز خوبی است، نه چیز بد. فقط افراد “”احمق”” یا نادان فکر می‌کنند که بد است!» و برای ماه‌ها، هشدارهای جامعه اطلاعاتی ایالات متحده در مورد حملات سایبری روسیه با هدف دخالت در روند دموکراتیک ایالات متحده را به سخره گرفت و بارها از رهبری پوتین تمجید کرد.

چنین رفتارهایی نشان می‌دهد که ترامپ ممکن است تلاش کند تا آشتی ناگهانی با روسیه برقرار نماید که سیاست‌های رئیس‌جمهور باراک اوباما را به‌طور چشمگیری معکوس کند. دشوار است که آسیب پایداری را که چنین اقدامی به روابط ایالات متحده با اروپا، به امنیت قاره، و به نظم بین‌المللیِ از پیش در حال فرسایش، وارد می‌کند، دست‌کم گرفت.

هرگونه بررسی سیاست ایالات متحده در قبال روسیه باید با شناخت ضعف‌های متعدد آن کشور آغاز شود. اقتصاد روسیه ممکن است «درهم‌شکسته» نباشد، همان‌طور که اوباما زمانی اظهار داشت، اما رونقی که به پوتین در طول دو دوره نخست ریاست‌جمهوری‌اش اجازه داد تا در ازای انفعال سیاسی، افزایش مداوم رفاه را ارائه دهد، خاطره‌ای دور است. در غیاب اصلاحات ساختاری عمده، که پوتین از ترس از دست دادن کنترل از انجام آن‌ها امتناع کرده است، اقتصاد محکوم به «رکود ابدی» است، همان‌طور که کسنیا یودایوا، یک مقام ارشد بانک مرکزی روسیه، سال گذشته بیان کرد.

پس از بازگشت پوتین به ریاست‌جمهوری در سال ۲۰۱۲، رژیم منابع مشروعیت خود را بازآرایی کرده است. این رژیم ذهنیتِ «قلعه محاصره‌شده» را تقویت کرده، مردم را برای دفاع از روسیه در برابر دشمنان خارجی بسیج نموده و جستجوی بی‌وقفه‌ای را برای یافتن «ستون پنجم»های تحت حمایت غرب آغاز کرده است. تصمیم ظاهراً آنی برای الحاق کریمه، چشم‌انداز سیاسی داخلی روسیه را یک‌شبه متحول کرد و پوتین را به سطوح بی‌سابقه‌ای از محبوبیت رساند. و در سوریه، کرملین از مداخله خود برای برجسته کردن بازگشت روسیه به جایگاه جهانی، بهره‌برداری کرده است.

متأسفانه، بعید است که محدودیت‌های اقتصادی شدیدتر، پوتین را از درگیر شدن در ماجراجویی‌های سیاست خارجی آینده منصرف کند. فروپاشی قیمت نفت که در سال ۲۰۱۴ آغاز شد، به اقتصاد روسیه ضربه سختی زد، همان‌طور که تحریم‌هایی که غرب در پاسخ به تجاوز روسیه در اوکراین در همان سال اعمال کرد، چنین تأثیری داشت. بااین‌حال، پوتین از آن زمان تاکنون خویشتن‌داری اندکی در عرصه بین‌المللی نشان داده است. به‌نظر می‌رسد رویکرد سرکشانه او از حمایت قوی نخبگان روسیه برخوردار است؛ نخبگانی که صادقانه به آرمان ایستادگی در برابر ایالات متحده و تأکید مجدد بر جایگاه قدرت بزرگ روسیه، گرد آمده‌اند.

در واقع، روسیه همیشه بسیار بیشتر از صرفاً یک «قدرت منطقه‌ای» بوده است، آن‌طور که اوباما زمانی آن را نادیده گرفت؛ این کشور در مسائل مهم سراسر جهان، از برنامه هسته‌ای ایران گرفته تا امنیت کل جامعه فراآتلانتیک، نقش برجسته‌ای دارد. این وضعیت تغییر نخواهد کرد. اما حتی اگر بپذیریم که روسیه یک قدرت رو به افول است، تاریخ نشان می‌دهد که چنین دولت‌هایی می‌توانند در مسیر سقوط خود آسیب قابل‌توجهی وارد کنند. و اگر یک چیز را بتوان با قطعیت در مورد پوتین گفت، این است که او یک ریسک‌پذیر ماهر و فرصت‌طلب است که قادر است دیگران را وادار کند تا طبق شرایط خودش با او تعامل نمایند.

ایالات متحده همچنین باید با یکی دیگر از ویژگی‌های بنیادین سیاست خارجی روسیه کنار بیاید: تمایل آن به کنترلِ عملی بر امنیت، اقتصاد و جهت‌گیری سیاسی همسایگانش. هم دولت‌های دموکرات و هم جمهوری‌خواه، مدت‌هاست که این را غیرقابل‌قبول می‌دانند. بااین‌حال، این یکی از الزامات اصلی رژیم روسیه برای تأمین امنیت خود است.

در غیاب تغییر ناگهانی در این واقعیت‌های بنیادین، بهبود قابل‌توجه روابط ایالات متحده با روسیه دشوار خواهد بود. مداخله این کشور در اوکراین، بخش زیادی از نظم امنیتیِ پس از جنگ سرد و همراه با آن، هرگونه ظاهری از اعتماد در هر دو طرف را از میان برده است. و برای واشنگتن غیرمسئولانه خواهد بود که چشم خود را بر اتکای کرملین به هک، اطلاعات نادرست و خرابکاری به‌سبک جنگ سرد در تلاش‌هایش برای تضعیف اعتبار بین‌المللی ایالات متحده و دخالت در روندهای دموکراتیک در اروپا و فراتر از آن ببندد. بهترین اقدام این است که ایالات متحده هنگامی که منافع حیاتی‌اش تهدید می‌شود، محکم بایستد، تمایل مسکو به تاکتیک‌های نامنظم را افشا کرده و با آن مقابله کند، و رقابتی را که در قلب روابط دوجانبه قرار دارد، بادقت مدیریت نماید.

تصویر کلان

در سال‌های اخیر، روسیه و غرب به‌سوی چیزی پیش می‌روند که شباهت زیادی به جنگ سرد دوم دارد. این رویارویی ممکن است فاقد گستره ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیکیِ نخستین جنگ سرد باشد، اما همچنان خطر بالای درگیری واقعی را به‌همراه دارد. برخوردهای نزدیک هواپیماها و ناوهای جنگی ناتو با جت‌های روسی تصادفی نیست؛ آن‌ها بخشی از یک استراتژی عمدی کرملین برای ارعاب دشمنان مسکو هستند.

در حال حاضر، کرملین احتمالاً تلاش خواهد کرد تا منابع تنش را کم‌اهمیت جلوه دهد و زمینه را برای برخوردهای اولیه دوستانه با رئیس‌جمهور جدید ایالات متحده و تیمش فراهم کند. با فرض اینکه مسکو این مسیر را دنبال کند، واشنگتن باید با احتیاط پیش برود، زیرا پوتین، معامله‌گرِ تمام‌عیار، به‌دنبال شکل دادن به شرایط یک رابطه جدید است. در مذاکره آن شرایط، دولت ترامپ باید به پنج اصل کلی پایبند باشد.

نخست، باید روشن کند که تعهد ایالات متحده به دفاع از متحدان ناتو خود، مطلق و بی‌قیدوشرط است. برای انجام این کار، ایالات متحده باید بازدارندگی را از طریق یک سری بهبودهای دفاعی مستمر و افزایش استقرار نظامی در جناح شرقیِ اتحاد، تقویت کند. همچنین باید فشار بر اعضای دیگر ناتو را برای صرف هزینه بیشتر در بخش دفاع، افزایش دهد.

دوم، ایالات متحده باید قاطعانه از اصول مندرج در «قانون نهایی هلسینکی» ۱۹۷۵ و «منشور پاریس برای اروپای جدید» ۱۹۹۰ – که هر دو مسکو را متعهد به شناسایی مرزهای موجود و حق تمام کشورها برای انتخاب متحدان خود می‌کنند – حمایت کند. تصور سناریوی عملی برای بازگرداندن کریمه به اوکراین ممکن است دشوار باشد، اما الحاق همچنان نقض آشکار قوانین بین‌المللی است که هیچ کشوری نباید آن را به‌رسمیت بشناسد یا پاداش دهد. این به‌معنای حفظ تحریم‌های ایالات متحده و اتحادیه اروپا است که معاملات و همکاری اقتصادی با کریمه اشغالیِ روسیه را ممنوع می‌کند.

سوم، همان‌طور که واشنگتن دوباره با مسکو درگیر می‌شود، نباید همسایگان روسیه را نادیده بگیرد. راضی کردن روسیه در مورد اوکراین یا تسلیم شدن به خواست آن برای ایجاد حوزه نفوذ در همسایگی‌اش، سابقه وحشتناکی ایجاد می‌کند و جایگاه ایالات متحده را در جهان تضعیف می‌نماید. شکنندگی ذاتی همسایگان روسیه فرصت‌های زیادی را برای دخالت آتی روسیه ایجاد خواهد کرد، بنابراین ایالات متحده و متحدانش باید هوشیار بمانند و در چنین منطقه پیچیده‌ای عمیق‌تر درگیر شوند.

چهارم، واشنگتن و شرکای آن در اتحادیه اروپا باید خود را متعهد به حمایت از اصلاحات سیاسی و اقتصادی اوکراین از طریق دیپلماسی ماهرانه و جریان سخاوتمندانه منابع کنند. احتمالاً یک نسل یا بیشتر طول خواهد کشید تا این کشور محوری به یک دولت مرفه به‌سبک اروپایی تبدیل شود، نه فقط به‌دلیل تمایل آشکار روسیه برای شکست آزمایش اصلاح‌طلبانه اوکراین. اگر اوکراین حمایت مستمر غرب را بر اساس شرایط واضح و قابل‌دستیابی دریافت کند، موفقیت آن تأثیر مثبت پایداری بر مسیر روسیه خواهد داشت، زیرا جایگزین مناسبی برای رویکرد بالا به پایینِ کرملین به حکمرانی را نشان می‌دهد.

پنجم، همان‌طور که ایالات متحده تلاش می‌کند از دموکراسی در روسیه و سایر کشورهای شوروی پیشین حمایت کند، باید ارزیابی هوشیارانه‌ای از تقاضای محلی برای آن و بهترین استفاده از منابع محدود انجام دهد. کسریِ دموکراتیک روسیه تا زمانی که ادامه داشته باشد، مانع روابط بهتر با غرب خواهد شد. همین مشکل به پیچیده کردن روابط ایالات متحده با بسیاری از همسایگان روسیه ادامه خواهد داد. اما اغلب، واشنگتن توانایی خود را برای تبدیل این جوامع به دموکراسی‌های کارآمد، بیش از حد برآورد کرده است.

در اعمال این اصول، ایالات متحده باید از خطرات زیاده‌روی آگاه باشد. این به‌معنای ایجاد تمایزهای دقیق میان آنچه ضروری است، آنچه مطلوب است، و آنچه واقع‌بینانه می‌باشد، خواهد بود.

نیازها و خواسته‌ها

ارتباطات بهبودیافته در دسته نخست قرار می‌گیرد. در پاسخ به اقدامات روسیه در اوکراین، دولت اوباما بیشتر کانال‌های ارتباطی و همکاری عادی با دولت روسیه را به حالت تعلیق درآورد و متحدان ایالات متحده را تشویق کرد که از آن پیروی کنند. با طولانی شدن بحران، رسیدگی به اختلافات، اجتناب از سوءتفاهم‌ها و شناسایی نقاط همکاری در غیاب تعاملات منظم در سطوح مختلف، دشوارتر شده است. دولت ترامپ باید امکان ازسرگیری گفتگوی گسترده را در نظر بگیرد، حتی اگر روس‌ها ممکن است به‌همان اندازه که در دوران دولت‌های جورج دبلیو بوش و اوباما تمایلی به مشارکت در یک بده‌بستان جدی نداشتند، تمایلی نداشته باشند، یا ممکن است تصمیم بگیرند از گفتگوها صرفاً برای کسب امتیاز سیاسی استفاده کنند. اما حتی اگر کرملین آماده تعامل صریح نباشد، دولت ترامپ باید چهار اولویت اساسی را در بحث‌های اولیه خود با دولت روسیه، بالاتر از همه قرار دهد.

نخست، دولت ترامپ باید به دخالت روسیه در انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده به‌روش‌هایی پاسخ دهد که توجه روس‌ها را جلب کند. اوباما به‌عنوان آخرین اقدام، تحریم‌هایی را بر نهادهای روسیِ درگیر در هک اعمال کرد و ۳۵ دیپلمات روس را از ایالات متحده اخراج نمود. بااین‌حال، کارهای بسیار بیشتری باید انجام شود. یک پاسخ پنهانیِ با دقت تنظیم‌شده در فضای سایبری، این پیام را ارسال می‌کند که ایالات متحده آماده است تا به کرملین و نیروهای نیابتی آن برای اقدامات غیرقابل‌قبولشان پاسخ دهد. ترامپ همچنین باید برای محافظت از بخش‌های بزرگی از شبکه‌ها و زیرساخت‌های دولتی و بخش خصوصی در ایالات متحده که همچنان به‌شدت در برابر حملات سایبری آسیب‌پذیر هستند، تلاش کند. فقدان پاسخ هماهنگ به دخالت روسیه، دقیقاً سیگنال اشتباهی را ارسال می‌کند و کرملین را به سوءاستفاده‌های بیشتر در فرانسه و آلمان، که امسال انتخابات خود را برگزار می‌کنند، دعوت می‌نماید. درعین‌حال، دولت ایالات متحده باید بررسی کند که آیا می‌تواند با بازیگران اصلی در حوزه سایبری، مانند چین و روسیه، برای توسعه قوانین جدیدِ راه که ممکن است برخی از بی‌ثبات‌کننده‌ترین انواع عملیات تهاجمی را محدود کند، همکاری نماید.

دوم، دولت ترامپ باید اطمینان حاصل کند که کانال‌های نظامی-به-نظامی باز و سازنده هستند. تحریکات روسیه خطر بسیار واقعیِ رویارویی نظامیِ ناشی از یک محاسبه اشتباه را به‌همراه دارد. واشنگتن باید اولویت را به وادار کردن روسیه به احترام به کدهای رفتاریِ پیش‌تر توافق‌شده برای عملیات نظامی در زمان صلح، هرچند دشوار باشد، بدهد. وضعیت به‌ویژه در آسمان سوریه خطرناک است؛ جایی که خلبانان روسی مکرراً رویه‌هایی را که در سال ۲۰۱۵ برای اجتناب از برخورد در هوا با جت‌های ایالات متحده و سایر کشورها توافق شده بود، نادیده می‌گیرند.

سوم، در اوکراین، ترامپ باید بر استفاده از ابزارهای دیپلماتیک برای کاهش تنش در جنبه نظامیِ درگیری و دمیدن جان تازه به توافقات مینسک تمرکز کند؛ چارچوب سستی از گام‌های امنیتی و سیاسی که هر دو طرف از پذیرش کامل آن امتناع کرده‌اند. بسته موجود تحریم‌های ایالات متحده و اتحادیه اروپا، منبع مهمی از اهرم فشار بر مسکو است و بنابراین نباید در غیاب تغییر عمده در رفتار روسیه در اوکراین، معکوس یا کاهش یابد. درعین‌حال، ایالات متحده و متحدان اتحادیه اروپاییِ آن باید برای نگه داشتن اوکراین در مسیر اصلاح‌طلبی با اعمال شرایط سخت‌گیرانه بر پرداخت‌های کمک آتی، جهت تشویق دولت آن به مبارزه با فساد سطح بالا و پاسخگویی به نیازهای مردم اوکراین، تلاش کنند.

چهارمین و آخرین اولویت برای دولت ترامپ این است که در مورد چشم‌انداز ترویج تغییر تحول‌آفرین در روسیه، واقع‌بین بماند. همان‌طور که ۲۵ سال گذشته بارها و بارها نشان داده است، روسیه در برابر تلاش‌های خارجی برای نوسازی مقاومت می‌کند. به‌عبارت دیگر، ایالات متحده نباید روسیه را به‌عنوان پروژه‌ای برای مهندسی سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی تلقی کند.

سپس اهدافی وجود دارند که، اگرچه ضروری نیستند، اما همچنان مطلوب می‌باشند. در این دسته باید موضوعاتی قرار گیرند که واشنگتن و مسکو به‌لطف منافع هم‌پوشان، اگر نگوییم یکسان، سابقه خوبی در همکاری دارند. این‌ها شامل همکاری در زمینه جلوگیری از اشاعه هسته‌ای، کاهش تهدید تروریسم هسته‌ای و حفاظت از محیط‌زیست شکننده در قطب شمال است. از آنجا که این موضوعات عمدتاً ماهیت فنی دارند، نیازی به زمان و توجه مقامات ارشد ندارند. پیشرفت زیادی را می‌توان در سطوح پایین‌تر به دست آورد.

بااین‌حال، در مورد تلاش‌های بلندپروازانه‌ترِ کنترل تسلیحات، پیشرفت مستلزم تصمیمات سطح بالایی است که هیچ‌یک از طرفین تمایلی به اتخاذ آن‌ها ندارند. چنین است مورد حل بن‌بست بر سر پیمان نیروهای هسته‌ای میان‌برد (INF)، که ایالات متحده ادعا می‌کند روسیه آن را نقض کرده است، و تضمین کاهش بیشتر در اندازه زرادخانه‌های هسته‌ای استراتژیک و تاکتیکیِ هر دو کشور.

بااین‌وجود، دولت ترامپ باید در را به‌روی پیشرفت بیشتر در کنترل تسلیحات باز نگه دارد. بنای کنترل تسلیحات ایالات متحده و روسیه در خطر فروپاشی است: پیمان موشک‌های ضدبالستیک (ABM) و پیمان نیروهای مسلح متعارف در اروپا (CFE) دیگر لازم‌الاجرا نیستند، پیمان INF ممکن است به‌زودی از هم بپاشد، و پیمان استارت جدید قرار است در سال ۲۰۲۱ منقضی شود. نه روسیه و نه ایالات متحده آماده توافق‌نامه کنترل تسلیحات جدیدی نیستند، عمدتاً به‌دلیل تضاد برنامه‌ها. مسکو می‌خواهد استقرار سیستم‌های دفاع موشکی و سلاح‌های متعارفِ با فناوری پیشرفته ایالات متحده را محدود کند، درحالی‌که واشنگتن می‌خواهد تعداد سلاح‌های هسته‌ای استراتژیک و تاکتیکی روسیه را بیشتر کاهش دهد. اما هیچ‌کدام از رها کردنِ کاملِ کنترل تسلیحات سودی نخواهند برد. حداقل، هر دو از گفتگوهای بیشتر در مورد ساختارهای نیرو و دکترین‌های هسته‌ای خود، با هدف تضمین ثبات، به‌ویژه در بحران‌ها، سود خواهند برد.

واقعیت و خیال

البته، توانایی واشنگتن برای دستیابی به آنچه ضروری است و آنچه مطلوب است، با آنچه واقع‌بینانه می‌باشد، محدود خواهد شد. در دنیایی ایده‌آل، ترامپ بر جلوگیری از وخامت بیشتر روابط تمرکز می‌کرد. در عوض، به‌نظر می‌رسد او و تیمش انتظارات را برای یک پیشرفت بزرگ و یک معامله بزرگ دامن می‌زنند.

در واقع، بخش زیادی از آنچه ترامپ می‌گوید در مورد روسیه معتقد است، به‌بیان ملایم، غیرواقع‌بینانه به‌نظر می‌رسد. برای شروع، او انتخاب گیج‌کننده‌ای برای تمسخر یافته جامعه اطلاعاتی ایالات متحده مبنی بر اینکه روسیه پشت هک ایمیل‌های کمیته ملی دموکرات و کمپین کلینتون بوده است، انجام داده است. اگر قرار باشد به اظهارات ترامپ و مشاورانش باور کنیم، حتی یک تلاش گستاخانه که از بالاترین سطوح دولت روسیه برای تضعیف اعتماد آمریکایی‌ها به روند دموکراتیک کشورشان سرچشمه می‌گیرد، اهمیت کمتری نسبت به شیوه‌های ضعیف امنیت سایبری کمیته ملی دموکرات و حلقه داخلی کلینتون دارد.

به‌نظر می‌رسد ترامپ دیدگاه به‌همان اندازه غیرواقع‌بینانه‌ای نسبت به بحران اوکراین دارد و در طول مبارزات انتخاباتی در مورد پوتین گفت: «او وارد اوکراین نخواهد شد، درست است؟» – حتی با وجود اینکه هزاران سرباز روسی پیش‌تر در آنجا بودند. هنگامی که نیویورک تایمز در آستانه انتخابات از مایکل فلین، گزینه ترامپ برای مشاور امنیت ملی، در مورد رفتار پوتین در اوکراین و سوریه و سرکوب مداوم مخالفان سیاسی پوتین پرسید، او این مسائل را «بی‌ربط» خواند. او افزود: «ما نمی‌توانیم کاری را که می‌خواهیم انجام دهیم مگر اینکه با روسیه همکاری کنیم، تمام.»

اما همان‌طور که ترامپ احتمالاً کشف خواهد کرد، واقعیت راهی برای دخالت در تلاش‌ها جهت تحول روابط با مسکو دارد. هر رئیس‌جمهور ایالات متحده از بیل کلینتون به‌بعد با تلاش برای انجام دقیقاً همین کار وارد دفتر شده است و هرکدام شاهد شکست تلاش خود بوده‌اند. تلاش کلینتون برای کاهش تنش‌ها بر سر گسترش ناتو، جنگ‌های بالکان و مداخله روسیه در چچن از هم پاشید؛ تلاش جورج دبلیو بوش پس از جنگ روسیه و گرجستان در سال ۲۰۰۸ فرو پاشید؛ و تلاش اوباما در اوکراین به گِل نشست. هر دولتی با موانع مشابهی روبرو شد: رویکرد معامله‌گرایانه روسیه به سیاست خارجی، ادعای آن به حوزه نفوذ، ناامنی‌های عمیق آن در مورد شکاف قدرتِ فاحش میان آن و ایالات متحده، و مخالفت آن با آنچه به‌عنوان تجاوز غرب تلقی می‌کرد. یافتن زمینه مشترک در این مسائل دشوار خواهد بود.

به‌نظر می‌رسد که در هسته دیدگاه ترامپ برای بهبود روابط، ائتلافی با روسیه علیه دولت اسلامی (داعش) قرار دارد – تا، به‌قول او، «داعش را درهم بکوبیم». بااین‌حال، بعید است چنین همکاری‌ای محقق شود. روس‌ها هیچ علاقه‌ای به عقب راندن داعش در سوریه نشان نداده‌اند و در عوض انتخاب کرده‌اند که به نیروهای اصلی مخالفِ رژیم اسد حمله کنند. حمایت روسیه و ایران از اسد ممکن است اساساً مسیر جنگ داخلی در سوریه را تغییر داده باشد، اما روش‌های خشن آن‌ها و بی‌توجهی به تلفات غیرنظامی، احتمالاً فقط جهادی‌های رادیکال را جسورتر کرده است. کمک ارتش روسیه، در بهترین حالت، برای ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده علیه داعش، نعمتی دوپهلو خواهد بود، با توجه به فقدان فراگیر اعتماد در هر دو طرف و خطر بسیار واقعیِ اینکه اطلاعات حساس و اطلاعات هدف‌گیری به‌دست متحدان مسکو در دمشق و تهران بیفتد.

ترامپ همچنین علاقه خود را به توسعه پیوندهای اقتصادی قوی‌تر با روسیه به‌عنوان پایه‌ای برای بهبود روابط دیپلماتیک ابراز کرده است، حداقل طبق خلاصه تماس تبریک پوتین به ترامپ پس از انتخابات، توسط کرملین. در اینجا نیز، او احتمالاً ناامید خواهد شد. کلینتون، بوش و اوباما همگی امید زیادی به تجارت به‌عنوان موتوری برای روابط بهتر با روسیه بسته بودند. همه آن‌ها با این واقعیت که این دو کشور، در بیشتر موارد، شرکای تجاری طبیعی نیستند، ناامید شدند؛ چه رسد به اثرات سرمایه‌داری رفاقتی روسیه، حاکمیت ضعیف قانون، و فضای سرمایه‌گذاری غارتگرانه.

با احتیاط پیش بروید

ترامپ وارث روابطِ ازهم‌گسیخته ایالات متحده و روسیه بود؛ نقطه اوج بیش از ۲۵ سال امیدها و ناامیدی‌های متناوب. هم به‌عنوان نامزد و هم به‌عنوان رئیس‌جمهور منتخب، او بارها خواستار رویکردی جدید شد. او پرسیده است: «چرا با روسیه کنار نیاییم؟» پاسخ این است که در قلب این فروپاشی، اختلاف‌نظرهایی بر سر مسائلی نهفته است که هر کشور آن‌ها را برای منافع خود بنیادین می‌داند. آن‌ها را نمی‌توان به‌راحتی با گذشت زمان یا یک یا دو نشست سران برطرف کرد. بنابراین، چالش برای دولت جدید، مدیریت ماهرانه این روابط و جلوگیری از بدتر شدن آن است.

اگر ترامپ در عوض تلاش کند تا به مسکو نزدیک شود، محتمل‌ترین نتیجه این خواهد بود که پوتین امتیازات یک‌جانبه واشنگتن را به جیب بزند و به‌دنبال ماجراجویی‌های جدید یا طرح خواسته‌هایی در حوزه‌های دیگر باشد. آسیب ناشی از آن به نفوذ و اعتبار ایالات متحده در اروپا و فراتر از آن، قابل‌توجه خواهد بود. در حال حاضر، نظم بین‌المللیِ مبتنی بر قوانینی که ایالات متحده از پایان جنگ جهانی دوم از آن حمایت کرده است، در خطر ازهم‌پاشیدگی است و نگرانی فزاینده‌ای در سراسر اروپا، آسیا و فراتر از آن وجود دارد که ترامپ آن را شایسته حفظ نمی‌داند. علاوه‌براین، نمی‌توان گفت که ترامپ در صورت رویارویی نخست خود با پوتین، چگونه پاسخ خواهد داد، اگرچه رفتار او نسبت به کسانی که با او مخالفت می‌کنند، نشان می‌دهد که اوضاع به‌خوبی پایان نخواهد یافت.

کاهش تنش‌ها با روسیه بدون شک به پیشبرد بسیاری از اولویت‌های سیاسی و امنیتی ایالات متحده کمک خواهد کرد. اما سیاست‌گذاران باید به‌خاطر داشته باشند که هدف پایدار باید پیشبرد منافع ایالات متحده، حمایت از متحدان ایالات متحده در سراسر جهان و پایبندی به اصول ایالات متحده باشد – نه بهبود روابط با روسیه به‌خاطرِ خودِ آن روابط. در واقع، می‌توان ضمن پیگیری روابطی کمتر پرنوسان با روسیه، از منافع و اصول آمریکا دفاع کرد. دولت نیکسون درحالی‌که به‌دنبال کاهش تنش با مسکو بود، در بندری در ویتنام شمالی، متحد شوروی، مین‌گذاری کرد. دولت ریگان درحالی‌که توافق‌نامه‌های کنترل تسلیحات را با مسکو امضا می‌کرد، رژیم‌ها و گروه‌های تحت حمایت شوروی را در اروپای شرقی، آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین به‌شدت به چالش کشید.

به‌همین ترتیب، دولت ترامپ می‌تواند، به‌عنوان مثال، با تجاوز روسیه در اوکراین مقابله کند، درحالی‌که به‌دنبال راه‌هایی برای همکاری در تلاش‌ها جهت دور نگه داشتن سلاح‌های کشتار جمعی از دست افراد نادرست است. چنین رویکردی شانس موفقیت بسیار بیشتری نسبت به رویاروییِ محض یا امتیازدهیِ محض دارد. رهبران روسیه مدت‌هاست ترجیح خود را برای واقع‌گرایی سیاسی (realpolitik) ابراز کرده‌اند؛ آن‌ها به کشوری که به اصول خود وفادار بماند، منافع خود را بشناسد و قدرت را درک کند، احترام خواهند گذاشت.

این مقاله در اصل در نشریه فارن افرز منتشر شده است.


پاورقی‌ها:

⚠️ اخطار:محتوای این مقاله صرفاً دیدگاه‌های نویسنده و منبع اصلی را منعکس می‌کند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.

سورس ما: Foreign Affairs

💡 درباره منبع: فارن افرز یک نشریه آمریکایی در زمینه روابط بین‌الملل و سیاست خارجی ایالات متحده است که توسط شورای روابط خارجی منتشر می‌شود. این نشریه به عنوان یکی از تأثیرگذارترین مجلات سیاست خارجی آمریکا در نظر گرفته می‌شود.

✏️ درباره نویسنده: یوجین رومر عضو ارشد و مدیر برنامه روسیه و اوراسیا در بنیاد کارنگی است. ریچارد سوکولسکی عضو ارشد غیرمقیم در برنامه روسیه و اوراسیا در بنیاد کارنگی است. اندرو اس. وایس معاون مطالعات و عضو برجسته جیمز فامیلی در بنیاد کارنگی است.

خروج از نسخه موبایل