⏳ مدت زمان مطالعه: ۷ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن پالیسی/گیل بارندولار و متیو سی. مای | 📅 تاریخ: May 9, 2025 / ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
پس از رسیدگی به میوههای دمدستتر، وزارت بهرهوری دولتی ایالات متحده (DOGE) ایلان ماسک اکنون هدف بزرگتری را نشانه گرفته است: وزارت دفاع و بودجه جدید پیشبینی شده ۱ تریلیون دلاری آن. یک ایده صرفهجویی در هزینه که هم مقامات نظامی و هم تحلیلگران خارجی پیشنهاد دادهاند، بستن یا ادغام دهها پایگاه نظامی ایالات متحده است.
این ایده در نگاه اول جذاب است: سادهسازی ردپای نظامی، فروش املاک بلااستفاده و صرفهجویی میلیاردها دلار برای مالیاتدهندگان. اما دور دیگری از بستن پایگاهها – علاوه بر پنج دور از این دست از سال ۱۹۸۸ – میتواند به شدت توانایی ایالات متحده را برای بسیج برای یک جنگ بزرگ تضعیف کند. همچنین بحران استخدام را که نیروی تماماً داوطلب را تهدید میکند، عمیقتر خواهد کرد.
وزارت دفاع نزدیک به ۲۰۰ پایگاه بزرگ و تعداد بیشماری پست کوچکتر را در بیش از ۲۶ میلیون هکتار زمین در ایالات متحده اداره میکند. بسیاری از اینها پایگاههای مشترک هستند که پرسنل، تجهیزات و تأسیسات را برای چندین سرویس میزبانی میکنند. در مجموع، این تأسیسات به عنوان سربازخانه، زمینهای آموزشی، مراکز پشتیبانی، بیمارستانها و انبارها عمل میکنند.
بررسی سطحی ممکن است نشان دهد که این مجموعه عظیم املاک باید اصلاح شود. در گزارشی که در سال ۲۰۱۷ به طور گسترده مورد استناد قرار گرفت، پنتاگون نتیجه گرفت که این وزارتخانه در کل ۱۹ درصد ظرفیت اضافی در تأسیسات نظامی دارد. اگر DOGE به نمونهای از اتلاف دولتی برای برجسته کردن نیاز داشته باشد، میتواند به تقریباً ۱۵۰ زمین گلف متعلق به وزارت دفاع در سراسر جهان اشاره کند.
فرآیندی که توسط کنگره مجاز شده و به عنوان BRAC (بازآرایی و بستن پایگاه) شناخته میشود، پنتاگون را ملزم میکند تا فهرستی از تأسیسات را برای بستن یا ادغام ارائه دهد. دورههای قبلی BRAC از سال ۱۹۸۸ حدود ۲۰۰ پایگاه نظامی بزرگ و ۱۰۰۰ تأسیسات جزئی دیگر را بسته یا بازآرایی کرده است.
طرفداران BRAC استدلال میکنند که «بازسازی ظرفیت در مقابل نگهداری مداوم داراییهای غیرضروری مقرون به صرفهتر است.» دولت ایالات متحده بدون شک پول پسانداز کرده است: در سال ۲۰۱۸، یک مقام پنتاگون ادعا کرد که چرخههای گذشته BRAC سالانه ۱۲ میلیارد دلار صرفهجویی میکنند و تخمین زد که یک دور جدید میتواند ۲ میلیارد دلار دیگر اضافه کند.
با این حال، برخی تردید جدی در مورد پساندازهای محاسبه شده مطرح کردهاند. اداره پاسخگویی دولت ایالات متحده (GAO) در گزارشی در سال ۲۰۱۸ دریافت که محاسبات سال ۲۰۱۷ پنتاگون از مبنای اشتباهی استفاده کرده، بر مفروضات معیوب تکیه کرده و از روششناسی ناقصی استفاده کرده است. GAO نتیجه گرفت که پنتاگون ممکن است مشکل ظرفیت اضافی خود را بیش از حد برآورد کرده باشد در حالی که نتوانسته است کمبودهای زیرساختی موجود را شناسایی کند.
مدیریت یک سازمان نظامی مانند اداره یک کسب و کار نیست؛ کارایی هزینه مترادف با اثربخشی نظامی نیست. افزونگی، تابآوری و ظرفیت اضافی الزامات حیاتی در فرآیند پویا، اقتضایی و اغلب طولانی جنگ هستند. در مورد پایگاهها و تأسیسات، نیاز به ظرفیت اضافی منعکس کننده یک جزء عمدتاً فراموش شده اما ضروری از جنگافزاری ایالات متحده است: بسیج نظامی و اقتصادی.
ایالات متحده جنگهای واقعاً حیاتی خود – جنگ داخلی و جنگ جهانی دوم – را با بسیج سرمایه انسانی و صنعتی عظیم خود برد. با توجه به اینکه ارتش ایالات متحده اکنون کوچکترین اندازه خود را در ۸۰ سال گذشته دارد و کاهش بیشتر تا ۹۰۰۰۰ سرباز وظیفه فعال در دست بررسی است، جنگ آینده با هر اندازه یا مدت قابل توجهی بدون شک نیازمند بسیج خواهد بود. این امر در طول ۲۰ سال گذشته عملیات ضد تروریسم کم خطر، کم شدت و غیرضروری بود، اما جنگ بزرگ مقیاس آینده نیازمند ظرفیت عظیمی برای پردازش، آموزش و استقرار نیروی انسانی اضافی و همچنین اسکان انبارهای بزرگتر سلاح، وسایل نقلیه، غذا، سوخت و تجهیزات پزشکی خواهد بود.
کمتر از نیمی از ارتش از پرسنل وظیفه فعال تشکیل شده است؛ اکثریت نیروی زمینی از نیروهای ذخیره ارتش ایالات متحده و گارد ملی ایالتی تشکیل شده است. بر اساس طراحی استراتژیک، ارتش – و ملت – نمیتوانند بدون بسیج نیروهای ذخیره وارد جنگ شوند. فراخوان گسترده نیروهای ذخیره ارتش و گارد ملی مستلزم فعال کردن بسیاری از تأسیسات تولید نیروی بسیج – پایگاههایی است که برای اسکان، آموزش و تجهیز واحدهای فعال شده برای استقرار در خارج از کشور استفاده میشوند. این پایگاهها، بنا به تعریف، در زمان صلح عمدتاً غیرفعال هستند. این باعث میشود آنها اهدافی برای DOGE باشند که با فقدان تخصص آشکاری عمل کرده است.
یک جنگ بزرگ و طولانی مدت به نیروها و سایتهای آموزشی بسیار بیشتری نسبت به آنچه ارتش ایالات متحده امروز میتواند فراهم کند، نیاز خواهد داشت. در سه سال جنگ فرسایشی، اوکراین و روسیه مجموعاً شاید ۱ میلیون سرباز را بین کشتهشدگان، زخمیها و مفقودین از دست دادهاند. با احتساب نیروهای ذخیره و گارد ملی، کل ارتش ایالات متحده امروز به سختی به این تعداد میرسد. چاه نیروی انسانی باقیمانده آن تقریباً خشک شده است: ذخیره انفرادی آماده ارتش پس از خدمت فعال (IRR) به سختی ۷۵۰۰۰ سرباز دارد که درصد کمی از آنها برای نبرد در خط مقدم آموزش دیدهاند. پس از IRR، بسیج کامل فرا میرسد: یافتن، انتخاب، آموزش و تجهیز سربازان جدید و واحدهای جدید از طریق سربازگیری از نقطه صفر.

در مقایسه با نیازهای بسیج تمامعیار، ۲۶ میلیون هکتار پایگاه پنتاگون به شدت ناکافی است. در طول جنگ جهانی دوم، ارتش ایالات متحده ۳۰۰۰۰ ساختمان پادگان جدید ساخت و تعداد فرودگاههای نظامی در قاره ایالات متحده از ۴۰ فرودگاه در پایان جنگ جهانی اول به ۷۸۳ فرودگاه در سال ۱۹۴۳ افزایش یافت. تنها در فلوریدا، تعداد تأسیسات نظامی در طول جنگ از هشت به بیش از ۱۷۰ مورد افزایش یافت.
اگرچه ایالات متحده ممکن است در جنگ آینده به این حجم از زیرساخت نیاز نداشته باشد، اما قابلیتهای فزاینده حمله دقیق دوربرد چین، اهمیت جدیدی به تابآوری، افزونگی و توانایی پراکنده کردن نیروی انسانی و تجهیزات حتی در داخل ایالات متحده خواهد بخشید.
حتی بدون جنگ، نیروی تماماً داوطلب ایالات متحده با یک تهدید وجودی روبرو است: استخدام. کاهش شدید نرخ باروری باعث میشود هر نسل از آمریکاییها کوچکتر از نسل قبلی باشد، در حالی که موانع ذهنی، جسمی و تحصیلی تنها ۲۳ درصد از جوانان ۱۷ تا ۲۴ ساله را واجد شرایط خدمت میکند. صرف نظر از «رونق ترامپ» ادعایی در استخدام در چند ماه گذشته، جذب نیروهای با کیفیت کافی یک چالش پایدار خواهد بود.
به جای پایگاه گستردهای از سربازان شهروند، نیروی تماماً داوطلب به طور فزایندهای توسط یک طبقه نظامی اداره میشود. کسانی که پیوندهای نظامی از پیش موجود دارند – اغلب از طریق والدین و بستگان – سهم نامتناسبی از نیروهای جدید را تأمین میکنند: نزدیک به ۸۰ درصد از نیروهای تازه استخدام شده ارتش ایالات متحده پیش از پیوستن به خدمت، ارتباط نزدیکی با آن داشتهاند. برای تقریباً ۳۰ درصد، این ارتباط از طریق والدین بوده است.
استخدام فرزندان اعضای خدمت و کهنهسربازان یک شمشیر دو لبه است. حدود ۵۲ سال پس از پایان آخرین سربازگیری، تعداد کمتری از جوانان آمریکایی با ارتش کشورشان و فراخوان خدمت ارتباط دارند. نظرسنجی انجام شده توسط دفتر تحلیل مردمی در سال گذشته نشان داد که تنها ۱۱ درصد از آمریکاییهای ۱۶ تا ۲۱ ساله خدمت را در نظر میگیرند، در حالی که دادههای خود پنتاگون نشان میدهد که این گروه سنی از چگونگی زندگی واقعی در ارتش بیاطلاع هستند. برای اکثریت قریب به اتفاق جوانان آمریکایی، شکاف غیرنظامی-نظامی به یک دره تبدیل شده است.
انزوای ارتش با جغرافیا و انتخابهای سیاستی بدتر میشود. فرماندهیهای استخدام نیروها انتخاب میکنند که «جایی ماهیگیری کنند که ماهی هست»، و منابع محدود استخدام را بر چند بخش از کشور، مانند «لبخند جنوبی» – منطقهای از ویرجینیا تا آریزونا که به طور سنتی اکثریت نیروهای جدید را تأمین کرده است – متمرکز میکنند. در سالهای اخیر، جنوب ۲۰ درصد بیشتر از آنچه بر اساس جمعیتشناسی آن انتظار میرفت، نیروی جدید برای ارتش تولید کرده است، در حالی که شمال شرق ۲۰ درصد کمتر تولید کرده است. شهر اوکلاهما اکنون به اندازه شهر نیویورک استخدامکننده ارتش دارد.
بستن پایگاهها، ارتش ایالات متحده را از جوامعی که برای حفظ خود نیاز به دسترسی به آنها دارد، بیشتر منزوی کرده است. با فرصتهای کمتر برای تعامل معمول با پرسنل یونیفرمپوش و یادگیری در مورد فرصتها و مزایای خدمت، این مشکل عمیقتر خواهد شد و دوام نیروی تماماً داوطلب را زیر سوال خواهد برد. در نتیجه بستن پایگاههای قبلی، اکنون تنها یک تأسیسات بزرگ ارتش فعال در کل شمال شرق وجود دارد: فورت درام دورافتاده در شمال ایالت نیویورک، ۳۰ مایلی مرز کانادا. تحصیلکردهترین و پرجمعیتترین منطقه کشور اکنون به سختی با بزرگترین نیروی نظامی خود تماس دارد.
عقبنشینی ارتش ایالات متحده از مناطق شهری بزرگ بهویژه قابل توجه است. به دلیل تعطیلیهای گذشته، پایگاههایی مانند فورت دیونز، پریسیدیو و ایستگاه هوایی تفنگداران دریایی ال تورو تعطیل یا کوچک شدهاند، حتی با وجود اینکه مناطق شهری مجاور آنها به قطبهای اقتصادی و مراکز نوآوری کشور تبدیل شدهاند.
دور دیگری از تعطیلیها همچنین مشکلات مسکن را برای خانوادههای نظامی با کاهش بیشتر موجودی مسکن در پایگاه تشدید میکند. در نظرسنجی سال ۲۰۲۳ از خانوادههای نظامی، نزدیک به ۸۰ درصد از پاسخدهندگان گفتند که بیش از توان خود برای مسکن هزینه میکنند. تقریباً به همان تعداد خاطرنشان کردند که افزایش کمک هزینه مسکن، تورم و بازارهای گران مسکن را جبران نمیکند. خصوصیسازی پادگانها، یک تحول جدید در برخی پایگاهها، ممکن است اعضای جوانتر خدمت وظیفه را به سمت مسکن غیرنظامی سوق دهد که به سختی توان پرداخت آن را دارند.
هزینه و کیفیت مسکن نظامی به نارضایتی گستردهتری از زندگی نظامی کمک میکند. نظرسنجی سال ۲۰۲۳ کاهش جدی در تمایل اعضای خدمت به توصیه پیوستن به ارتش را نشان داد – از ۷۵ درصد در سال ۲۰۱۹ به ۵۸ درصد در سال ۲۰۲۳، با کاهش بیشتر در میان اعضای خدمت تازه استخدام شده که نرخهای بالاتری از رفاه خانوادگی ضعیف تا متوسط را گزارش کردند. از آنجا که استخدام به طور نامتناسبی به بستگان و آشنایان اعضای خدمت و کهنهسربازان وابسته است، کاهش بیشتر گزینههای مسکن از طریق ادغام پایگاهها میتواند به طور چشمگیری محیط استخدام را بدتر کند.
سالهاست که پنتاگون از کنگره خواسته است تا دور دیگری از BRAC را برای تأمین بودجه سایر اولویتهای بودجه تصویب کند. اما با توجه به تلاش نوسازی هستهای بیش از بودجه، هواپیمای جنگنده گران قیمت نسل ششم F-47 و احیای بالقوه عظیم کشتیسازی، انتخابهای سخت هزینهای پنتاگون بسیار فراتر از هرگونه صرفهجویی در هزینهای است که ممکن است با بستن پایگاهها به دست آورد. نیروها به اشتباه به بستن پایگاهها به عنوان پرداختکننده صورتحساب برای برنامههای نوسازی و تدارکات خود نگاه میکنند.
جنگ بعدی ممکن است با برنامهها و جدول زمانی پنتاگون همکاری نکند. در ژوئیه ۲۰۲۴، کمیسیون استراتژی دفاع ملی که توسط کنگره مأمور شده بود، نتیجه گرفت که ایالات متحده با تهدیدات جدی، از جمله «پتانسیل جنگ بزرگ در کوتاهمدت» روبرو است.
در یک محیط با محدودیت مالی، ارتش ایالات متحده باید یاد بگیرد که در حد توان خود زندگی کند. حتی اگر ماسک واشنگتن را ترک کند و کنترل DOGE کاهش یابد، انگیزه برای اولویتبندی و کاهش هزینههای پنتاگون ادامه خواهد داشت. اما فروش پایگاههای بیشتر – در بحبوحه تهدید فزاینده جنگ و بحران بزرگ استخدام نظامی – باید یکی از آخرین ابزارهای انتخاب شده برای بازگرداندن سلامت مالی به امنیت ملی ایالات متحده باشد.
”