⏳ مدت زمان مطالعه: ۱۲ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن افرز/ایمی زگارت | 📅 تاریخ: ۲۰ اوت ۲۰۲۴ / ۳۰ مرداد ۱۴۰۳
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
زمانی که تهاجم روسیه به اوکراین در اوایل سال ۲۰۲۲ قریبالوقوع به نظر میرسید، مقامات اطلاعاتی ایالات متحده آنقدر مطمئن بودند که تانکهای روسی به سرعت به پیروزی خواهند رسید که کارکنان سفارت ایالات متحده در کییف را تخلیه کردند. بر اساس معیارهای سنتی قدرت، ارزیابی اطلاعاتی منطقی به نظر میرسید. در سال ۲۰۲۱، روسیه از نظر هزینههای دفاعی در رتبه پنجم جهان قرار داشت، در حالی که اوکراین با فاصله زیادی در رتبه ۳۶، پس از تایلند و بلژیک قرار داشت. با این حال، بیش از دو سال بعد، روسیه و اوکراین همچنان در جنگ وحشیانه خود در بنبست قرار دارند.
مقاومت اوکراین نشانهای گویا از این است که قدرت دیگر مانند گذشته نیست. عملکرد غافلگیرکننده این کشور تا حد زیادی نتیجه جمعیت بسیار تحصیلکرده و اکوسیستم نوآوری فناورانه آن است که مقادیر زیادی پهپاد و سایر سلاحهای ساخت داخل را به سرعت تولید کرده است. اوکراین حتی موفق شده است بدون نیروی دریایی، جنگ دریایی به راه بیندازد و با استفاده از پهپادهای ساخت داخل و سایر دستگاهها، نزدیک به دوجین کشتی روسی را منهدم کرده و کنترل روسیه بر دریای سیاه را از آن سلب کند.
برای قرنها، قدرت یک ملت از منابع ملموسی نشأت میگرفت که دولت آن میتوانست ببیند، اندازهگیری کند و به طور کلی کنترل کند، مانند جمعیتی که میتوانستند به خدمت سربازی اعزام شوند، سرزمینی که میتوانست فتح شود، نیروی دریایی که میتوانست مستقر شود، و کالاهایی که میتوانستند آزاد یا محدود شوند، مانند نفت. اسپانیا در قرن شانزدهم ارتش، مستعمرات و فلزات گرانبها داشت. بریتانیا در قرن نوزدهم قویترین نیروی دریایی جهان و مزایای اقتصادی ناشی از انقلاب صنعتی را داشت. ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی در قرن بیستم زرادخانههای هستهای عظیمی داشتند.
امروزه، کشورها به طور فزایندهای قدرت خود را از منابع ناملموس – دانش و فناوریهایی مانند هوش مصنوعی که رشد اقتصادی، اکتشافات علمی و پتانسیل نظامی را به شدت تقویت میکنند – به دست میآورند. کنترل این داراییها پس از «انتشار» برای دولتها دشوار است، زیرا ماهیت ناملموس دارند و به راحتی در بخشها و کشورهای مختلف گسترش مییابند. به عنوان مثال، مقامات ایالات متحده نمیتوانند اصرار کنند که یک دشمن الگوریتمی را به ایالات متحده بازگرداند، همانطور که دولت جورج دبلیو بوش پس از برخورد یک خلبان چینی با یک هواپیمای جاسوسی ایالات متحده در سال ۲۰۰۱ و سقوط آن در جزیره هاینان، خواستار بازگرداندن آن شد. آنها همچنین نمیتوانند از یک مهندس زیستی چینی بخواهند دانشی را که از تحقیقات فوق دکترا در ایالات متحده به دست آورده است، پس دهد. دانش سلاح نهایی قابل حمل است.
این واقعیت که این منابع معمولاً از بخش خصوصی و دانشگاه سرچشمه میگیرند، کار دولت را حتی چالشبرانگیزتر میکند. سیاست خارجی همیشه یک بازی دو سطحی بوده است؛ مقامات ایالات متحده باید هم بازیگران داخلی و هم دشمنان خارجی را مدیریت کنند. اما هرچه بیشتر، تصمیمات شرکتهای خصوصی در حال شکل دادن به نتایج ژئوپلیتیکی هستند و منافع بخش خصوصی ایالات متحده همیشه با اهداف ملی همسو نیست. متا، شرکت مادر فیسبوک، اینستاگرام و واتساپ، در حال تعیین این است که برای سه میلیارد نفری که در سراسر جهان از پلتفرمهای آن استفاده میکنند، چه چیزی حقیقت است. در سال گذشته، مدیران عامل آمریکایی با منافع تجاری چینی، تقریباً به همان اندازه که وزیر امور خارجه آنتونی بلینکن با رهبر چین شی جینپینگ ملاقات کردهاند، با او ملاقات رو در رو داشتهاند. و هنگامی که جنگ در اوکراین آغاز شد، ایلان ماسک، میلیاردر بزرگ، به تنهایی تصمیم گرفت که ارتش اوکراین چه زمانی، کجا و چگونه میتواند با استفاده از شبکه ماهوارهای استارلینک که متعلق به اوست، ارتباط برقرار کند.
همزمان، بسیاری از توانمندیهای دولت ایالات متحده در حال تحلیل رفتن است. ابزارهای سنتی سیاست خارجی آن تضعیف شدهاند: تأیید انتصابات ریاست جمهوری آنقدر پرمخاطره شده است که حداقل یک چهارم از پستهای کلیدی سیاست خارجی در نیمه اول دور اول سه رئیس جمهور اخیر ایالات متحده خالی مانده است. به لطف بدهی فزاینده فدرال، امسال برای اولین بار، ایالات متحده بیشتر از دفاع، صرف پرداخت بهره خواهد کرد. از آنجا که کنگره اغلب نمیتواند بودجه سالانه را تصویب کند، پنتاگون به طور فزایندهای با اقدامات بودجهای موقت اداره میشود که فقط برنامههای موجود را تأمین مالی میکند، نه برنامههای جدید را، و از شروع طرحهای تحقیق و توسعه جدید یا برنامههای تسلیحاتی جلوگیری میکند. این سیستم معیوب به طور نامتناسبی مانع شرکتهای جدید، کوچک و نوآور میشود. در نتیجه، سیستمهای تسلیحاتی بزرگ و گران قیمت پابرجا میمانند در حالی که راهحلهای جدید و ارزان از بین میروند. اگر چین قصد داشت فرآیند بودجهای را با هدف خفه کردن نوآوری، افزایش سرسامآور هزینههای تسلیحاتی و تضعیف دفاع آمریکا طراحی کند، به همین شکل خواهد بود. در همین حال، و به طور حیاتی، سلامت آموزش K-12 و دانشگاههای تحقیقاتی ایالات متحده – منابع پتانسیل نوآوری بلندمدت کشور – رو به افول است.
در دنیای امروز که مبتنی بر دانش و فناوری است، سیاستگذاران آمریکایی باید به شیوههای جدیدی در مورد آنچه قدرت ایالات متحده را تشکیل میدهد، چگونگی توسعه آن و نحوه به کارگیری آن فکر کنند. رفاه و امنیت آینده کمتر به جلوگیری از دستیابی دشمنان به فناوریهای ایالات متحده و بیشتر به تقویت ظرفیت آموزشی و تحقیقاتی کشور و بسیج فناوریهای نوظهور برای خدمت به منافع ملی بستگی خواهد داشت.
برای دههها، سیاستگذاران آمریکایی از ابزارهای قدرت سخت و نرم برای تحت تأثیر قرار دادن دشمنان و متحدان خارجی استفاده کردهاند. برای پیشبرد منافع ایالات متحده با قدرت سخت، آنها قدرت نظامی ایجاد کردند و از آن برای محافظت از دوستان و تهدید یا شکست دشمنان استفاده کردند. با قدرت نرم، آنها ارزشهای ایالات متحده را به اشتراک گذاشتند و دیگران را به آرمان خود جذب کردند. هر دو قدرت سخت و نرم هنوز هم اهمیت دارند، اما از آنجا که دیگر مانند گذشته موفقیت یک کشور را تعیین نمیکنند، ایالات متحده باید برای گسترش قدرت دانش خود تلاش کند – یعنی پیشبرد منافع ملی با تقویت ظرفیت کشور برای تولید فناوری تحولآفرین.
قدرت دانش دو عنصر اساسی دارد: توانایی نوآوری و توانایی پیشبینی. اولی به ظرفیت یک کشور برای تولید و بهرهبرداری از پیشرفتهای فناورانه مربوط میشود. دومی به اطلاعات مربوط میشود. بخشی از این کار در مأموریت سنتی آژانسهای جاسوسی ایالات متحده قرار میگیرد که وظیفه کشف نیات و تواناییهای دشمنان خارجی برای تهدید منافع ایالات متحده را بر عهده دارند. با این حال، با محو شدن مرزهای بین صنعت داخلی و سیاست خارجی، آژانسهای اطلاعاتی همچنین باید به دولت در درک پیامدهای فناوریهای توسعهیافته در داخل کمک کنند.
نوآوری و پیشبینی صرفاً عواملی نیستند که ارتش ایالات متحده و قدرت جذابیت آن را تقویت میکنند. آنها ممکن است هر دو را انجام دهند، اما عملکرد اصلی قدرت دانش به داخل کشور نزدیکتر است. در حالی که ابزارهای سنتی سیاست خارجی به سمت خارج هدفگذاری شدهاند – با استفاده از تهدیدها، زور و ارزشها برای تأثیرگذاری بر رفتار بازیگران خارجی – ایجاد و استفاده از قدرت دانش مستلزم آن است که واشنگتن به درون نگاه کند. این شامل بسیج ایدهها، استعدادها و فناوری برای کمک به ایالات متحده و شرکای آن برای شکوفایی صرف نظر از آنچه چین یا هر دشمن دیگری انجام میدهد، میشود.
اجزای قدرت دانش به سختی قابل مشاهده و اندازهگیری هستند. اما نقطه شروع خوب، سطوح مهارت آموزشی ملی است. شواهد فراوانی نشان میدهد که نیروی کار تحصیلکرده، رشد اقتصادی بلندمدت را به همراه دارد. در سال ۱۹۶۰، آسیای شرقی تقریباً با آفریقای جنوب صحرا از نظر پایینترین تولید ناخالص داخلی سرانه در جهان برابر بود. با این حال، طی ۳۰ سال بعد، آسیای شرقی با جهشی قابل توجه، عمدتاً به دلیل بهبودهای آموزشی، پیشی گرفت.
تمرکز جغرافیایی استعدادهای فناورانه، شاخص مفید دیگری از قدرت دانش است که نشان میدهد کدام کشورها آماده جهش در حوزههای حیاتی هستند. دلیلی وجود دارد که دانشمندان و مهندسان برجسته در آزمایشگاهها گرد هم میآیند و تیمهای فوقستاره تشکیل میدهند، به جای اینکه خود را در دفاترشان منزوی کنند، به تنهایی آزمایش طراحی کنند و مقالات تحقیقاتی را آنلاین بخوانند. نزدیکی فیزیکی اهمیت دارد؛ همکاری نزدیک برترین ذهنهای جهان، دستورالعملی برای پیشرفتهای فناورانه است.
سنجش چشمانداز قدرت بلندمدت یک ملت همچنین مستلزم اندازهگیری سلامت دانشگاههای تحقیقاتی آن است. شرکتها نقش اساسی در نوآوری فناورانه ایفا میکنند، اما زنجیره تأمین نوآوری در واقع زودتر، در آزمایشگاهها و کلاسهای درس دانشگاه آغاز میشود. در حالی که شرکتها باید منابع خود را بر توسعه فناوریهایی با چشمانداز تجاری کوتاهمدت متمرکز کنند، دانشگاههای تحقیقاتی با چنین تقاضاهای مالی یا زمانی روبرو نیستند. تحقیقات پایه، شاهرگ حیاتی دانشگاهها، به بررسی پرسشهایی در مرزهای دانش میپردازد که پاسخ به آنها ممکن است نسلها طول بکشد و شاید هرگز کاربرد تجاری نداشته باشد. اما بدون آن، بسیاری از پیشرفتهای تجاری، از جمله رادار، GPS و اینترنت، امکانپذیر نبودند.
اخیراً، آنچه از بیرون موفقیت یک شبه واکسنهای کووید-۱۹ مبتنی بر mRNA به نظر میرسید، در واقع نتیجه بیش از ۵۰ سال تحقیقات پایه در دانشگاهها بود. پیش از آنکه شرکتهای داروسازی توسعه واکسن را پیش ببرند، محققان دانشگاهی کشف کرده بودند که mRNA میتواند سلولهای پروتئینی را فعال و مسدود کند و دریافته بودند که چگونه آن را به سلولهای انسانی برسانند تا پاسخ ایمنی ایجاد کنند. به طور مشابه، الگوریتمهای رمزنگاری که امروزه از دادهها در اینترنت محافظت میکنند، از دههها تحقیقات دانشگاهی در ریاضیات محض نشأت گرفتهاند. و بسیاری از پیشرفتهای جدید در هوش مصنوعی، از ChatGPT گرفته تا تشخیص تصویر، بر اساس کارهای پیشگامانهای است که در دانشگاه تورنتو، دانشگاه مونترال، دانشگاه استنفورد و جاهای دیگر توسعه یافتهاند.
اگر آموزش و نوآوری کلید توانایی ایالات متحده برای نمایش قدرت باشند، پس چشمانداز این کشور بر پایههای لرزانی قرار دارد. آموزش K-12 آمریکا در بحران است. دانشآموزان امروزی در آزمونهای مهارت بدتر از دهههای گذشته عمل میکنند و از همتایان خود در خارج از کشور عقب ماندهاند. دانشگاههای ایالات متحده نیز با رقابت جهانی بیشتر برای استعدادها و کمبود سرمایهگذاری مزمن فدرال در تحقیقات پایهای که برای نوآوری بلندمدت حیاتی است، دست و پنجه نرم میکنند.
در سال ۲۰۲۳، نمرات ریاضی و خواندن در میان نوجوانان ۱۳ ساله آمریکایی، طبق ارزیابی ملی پیشرفت تحصیلی، پایینترین سطح در دهههای اخیر بود. نیمی از دانشآموزان ایالات متحده نتوانستند الزامات مهارت ایالتی خود را برآورده کنند. و نمرات آزمون ACT، آزمون محبوب پذیرش کالج، برای ششمین سال متوالی کاهش یافت و ۷۰ درصد از دانشآموزان سال آخر دبیرستان در ریاضیات و ۴۳ درصد در هیچ زمینهای به معیارهای آمادگی کالج نرسیدند. قابل ذکر است که این روندها پیش از همهگیری کووید-۱۹ آغاز شده بودند.
در حالی که دانشآموزان در ایالات متحده عقب ماندهاند، دانشآموزان در سایر کشورها در حال پیشرفت هستند. طبق برنامه ارزیابی بینالمللی دانشآموزان، که نوجوانان ۱۵ ساله را در سراسر جهان آزمایش میکند، در سال ۲۰۲۲ ایالات متحده در میانگین مهارت ریاضی در رتبه ۳۴ قرار گرفت، پس از اسلوونی و ویتنام. (رتبهبندی خواندن و علوم بالاتر بود اما به سختی به ده رتبه برتر و بیست رتبه برتر رسیدند.) بیش از یک سوم دانشآموزان ایالات متحده زیر سطح مهارت پایه ریاضی امتیاز کسب کردند، که به این معنی است که نمیتوانند مسافتها را بین دو مسیر مقایسه کنند یا قیمتها را به ارز دیگری تبدیل کنند. در سطح بالا، تنها هفت درصد از نوجوانان آمریکایی در بالاترین سطح مهارت ریاضی امتیاز کسب کردند، در مقایسه با ۱۲ درصد از شرکتکنندگان در آزمون در کانادا و ۲۳ درصد در کره جنوبی. حتی کانونهای برتری در داخل ایالات متحده نیز در سطح بینالمللی عملکرد خوبی ندارند. ماساچوست در سال ۲۰۲۲ ایالت برتر ایالات متحده در ریاضیات بود اما اگر یک کشور بود، تنها در رتبه ۱۶ جهان قرار میگرفت. اکثر ایالتهای ایالات متحده نزدیک به میانگین جهانی قرار دارند. و نیومکزیکو، ایالتی با پایینترین امتیاز، همتراز با قزاقستان است.

بخشی از این داستان، ظهور بقیه جهان است؛ جمعیت جهانی در چند دهه گذشته بسیار تحصیلکردهتر شده و نقشه قدرت دانش را در این فرآیند بازترسیم کرده است. از سال ۱۹۵۰، میانگین سالهای تحصیل به طور چشمگیری افزایش یافته و تعداد فارغالتحصیلان دانشگاهی در سراسر جهان ۳۰ برابر شده است. با هموار شدن زمین بازی آموزشی، دانشگاهها و شرکتهای ایالات متحده به طور فزایندهای برای حفظ سطح جهانی خود به استعدادهای خارجی متکی هستند. در سال ۱۹۸۰، ۷۸ درصد از دکترای علوم کامپیوتر و مهندسی برق که توسط دانشگاههای آمریکایی اعطا میشد، به شهروندان ایالات متحده یا مقیمان دائم میرسید. در سال ۲۰۲۲، این رقم ۳۲ درصد بود. حدود یک میلیون دانشجوی بینالمللی اکنون هر سال در ایالات متحده تحصیل میکنند. بیشترین سهم با ۲۷ درصد از چین است.
سابقه ایالات متحده در جذب استعداد از سراسر جهان، یک دارایی عظیم است. نزدیک به ۴۵ درصد از کل شرکتهای فهرست فورچون ۵۰۰ در سال ۲۰۲۰، از جمله آلفابت، اسپیسایکس و غول تراشهسازی انویدیا، توسط مهاجران نسل اول یا دوم تأسیس شدهاند. حدود ۴۰ درصد از آمریکاییهایی که از سال ۲۰۰۰ جوایز نوبل در زمینههای علمی دریافت کردهاند، متولد خارج بودهاند. با این حال، در اینجا نیز، کشور در حال از دست دادن مزیت کوتاهمدت خود و ایجاد آسیبپذیریهای بلندمدت است. سیاستهای مهاجرتی منسوخ، یک سیستم استعدادیابی خودتخریبگر ایجاد کرده است که دانشجویان خارجی استثنایی را آموزش میدهد و سپس بسیاری از آنها را ملزم به ترک ایالات متحده میکند و تمام آنچه را که آموختهاند با خود میبرند.
علاوه بر این، این زنجیره تأمین استعداد تنها تا زمانی کار میکند که دانشجویان خارجی بخواهند در ایالات متحده تحصیل کنند و دولتهایشان به آنها اجازه دهند. دانشگاههای خارجی در سالهای اخیر به طور قابل توجهی بهبود یافتهاند و جایگزینهای بیشتری را برای بهترین و باهوشترینها ارائه میدهند. در حال حاضر، نظرسنجیها نشان میدهد که سهم دانشجویان چینی که ترجیح میدهند به جای ایالات متحده در آسیا یا اروپا تحصیل کنند، در حال افزایش است. اگر دولت چین روزی جریان دانشجویان برتر را به ایالات متحده محدود کند، بسیاری از آزمایشگاهها و شرکتهای دانشگاهی با مشکلات جدی روبرو خواهند شد.
مزیت نوآوری که دانشگاههای ایالات متحده نسبت به همتایان خارجی خود دارند نیز در حال فرسایش است. یک دهه پیش، ایالات متحده با اختلاف زیاد بیشترین مقالات علمی پر استناد را در جهان تولید میکرد. امروز، چین این کار را انجام میدهد. در سال ۲۰۲۲، برای اولین بار، سهم چین در شاخص معتبر نیچر، که ۸۲ مجله علمی برتر را ردیابی میکند، از سهم ایالات متحده پیشی گرفت.
روندهای تأمین مالی نیز در مسیر اشتباهی قرار دارند. تنها دولت ایالات متحده میتواند سرمایهگذاریهای بزرگ، بلندمدت و پرخطر لازم برای تحقیقات پایهای را که دانشگاهها انجام میدهند، انجام دهد. با این حال، کل بودجه تحقیقاتی فدرال به عنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی از اوج ۱.۹ درصدی خود در سال ۱۹۶۴ به تنها ۰.۷ درصد در سال ۲۰۲۰ کاهش یافته است. (در مقام مقایسه، چین در سال ۲۰۱۷، ۱.۳ درصد از تولید ناخالص داخلی خود را صرف تحقیقات کرد.) قانون تراشهها و علوم ۲۰۲۲ قرار بود با سرمایهگذاری میلیاردها دلار در تحقیقات علوم و مهندسی، این روند نزولی را معکوس کند، اما این مقررات بعداً در مذاکرات بودجه حذف شدند.
تحقیقات پایه به ویژه آسیب دیده است. تا سال ۲۰۱۴، مؤسسه ملی بهداشت اکثر بودجه خود را به تحقیقات پایه دانشگاهی در مورد بیماریها و سلامت انسان اختصاص میداد. اکنون، بیشتر صرف آزمایشهای بالینی و سایر تحقیقات کاربردی میکند. قانون تراشهها و علوم قرار بود بودجه بنیاد ملی علوم، حامی اصلی دولتی تحقیقات پایه در علوم غیرپزشکی، فناوری، مهندسی و ریاضیات را امسال دو برابر کند. در عوض، بودجه این آژانس هشت درصد کاهش یافت. بنیاد ملی علوم کمکهای مالی کوچکتر و کوتاهمدتتری نسبت به یک دهه پیش اعطا میکند، که دانشمندان و مهندسان را مجبور میکند زمان بیشتری را صرف تأمین بودجه و زمان کمتری را صرف انجام تحقیقات کنند. یکی از مدیران ارشد یک دانشگاه تحقیقاتی بزرگ که برای جلوگیری از به خطر افتادن روابط با بنیاد ملی علوم، به شرط ناشناس ماندن صحبت کرد، گفت: «ما به سرعت به نقطهای نزدیک میشویم که کمکهای مالی استاندارد بنیاد ملی علوم حداقل قابل دوام نیستند. برای برخی از اعضای هیئت علمی ما، دیگر ارزش درخواست دادن را ندارد.» اگرچه ایالات متحده هنوز بیشتر از چین بودجه تحقیقات پایه را تأمین میکند، سرمایهگذاری چین در تحقیقات بین سالهای ۲۰۱۲ و ۲۰۲۱ بیش از ۲۰۰ درصد افزایش یافته است، در حالی که سرمایهگذاری ایالات متحده ۳۵ درصد افزایش داشته است. اگر روندهای فعلی ادامه یابد، هزینههای تحقیقات پایه چین ظرف ده سال از هزینههای ایالات متحده پیشی خواهد گرفت.
جاذبه بخش خصوصی، نوآوری کوتاهمدت و منافع اقتصادی را تقویت میکند، اما همچنین منابع نوآوری آینده را تحلیل میبرد. به عنوان مثال، در هوش مصنوعی، خروج استعدادها از دانشگاه به صنعت، پیشرفتهای تجاری فوقالعادهای را تغذیه میکند. همچنین استعداد و توجه را از تحقیقات پایهای که نوآوری آینده به آن وابسته است، منحرف کرده و صفوف اعضای هیئت علمی را که نسل بعدی را آموزش میدهند، کاهش میدهد. این مشکل در بالاترین سطوح حاد است. در یک گروه برتر علوم کامپیوتر ایالات متحده، نزدیک به یک سوم از اعضای هیئت علمی ارشد هوش مصنوعی یک دهه پیش، دانشگاه را ترک کردهاند. در یک گروه برتر دیگر، یک محقق هوش مصنوعی که به شرط ناشناس ماندن صحبت کرد، تخمین زده است که نیمی از اعضای هیئت علمی هوش مصنوعی به صورت پارهوقت کار میکنند. دانشجویان دکترا و اعضای هیئت علمی در یک آزمایشگاه هوش مصنوعی در یک دانشگاه پیشرو دیگر، به دلیل اینکه برخی در OpenAI کار میکنند و قراردادهای عدم افشا امضا کردهاند، قادر به بحث آزادانه در مورد تحقیقات خود نیستند، که برای همکاری حیاتی است. سال گذشته، بیش از ۷۰ درصد از فارغالتحصیلان دکترای هوش مصنوعی در ایالات متحده مستقیماً به صنعت رفتند، از جمله سهم نامتناسبی از دانشجویان برتر. همانطور که یک کمیسیون دولتی ایالات متحده در مورد هوش مصنوعی بیان کرد: «استعداد به دنبال استعداد میرود.»
یک نسل بعد، سیاستگذاران افسوس خواهند خورد: «چگونه میتوانستیم این بحران استعداد را پیشبینی نکنیم؟» اما تنها کاری که باید انجام دهند این است که نگاه کنند.
سیاستگذاران آمریکایی به یک کتاب بازی جدید نیاز دارند که به آنها در ارزیابی، تقویت و استفاده از قدرت دانش کشور کمک کند. اولین گام، توسعه قابلیتهای اطلاعاتی برای سنجش اینکه ایالات متحده در فناوریهای نوظهور در کجا جلوتر و در کجا عقبتر است و برای تعیین اینکه کدام شکافها اهمیت دارند و کدامها ندارند، است. پنتاگون لشکرهایی از تحلیلگران دارد که تواناییهای نظامی ایالات متحده و خارجی را مقایسه میکنند، اما هیچ دفتری در دولت ایالات متحده همین کار را برای فناوریهای نوظهور انجام نمیدهد. این باید تغییر کند. دفتر مدیر اطلاعات ملی قبلاً شروع به ایجاد روابط قویتر با شرکتها و دانشگاهها برای به دست آوردن بینش در مورد پیشرفتهای فناورانه ایالات متحده کرده است. این تلاشها باید نهادینه شوند و کانالهایی برای به اشتراکگذاری سریعتر و مکررتر تخصص ایجاد شود. برای تحریک پیشرفت، کنگره باید جلسات سالانه ارزیابی خالص فناوری را با مقامات اطلاعاتی و رهبران دانشگاهی و صنعتی برگزار کند. و دانشگاهها باید با به اشتراک گذاشتن جزئیات و پیامدهای آخرین اکتشافات آزمایشگاهی خود، قدم پیش بگذارند. به عنوان مثال، موسسه من، دانشگاه استنفورد، سال گذشته ابتکار جدیدی به نام «بررسی فناوری نوظهور استنفورد» را راهاندازی کرد تا اطلاعات در دسترستر و منظمتری را در مورد ده فناوری نوظهور کلیدی – از جمله هوش مصنوعی، مهندسی زیستی، فناوریهای فضایی، علم مواد و انرژی – از کارشناسان برجسته در آن زمینهها به سیاستگذاران ارائه دهد. اکنون ضروری است که این تلاشها گسترش و تعمیق یابد، شبکههای تخصصی قابل اعتماد ایجاد شود و اشتراک اطلاعات بین دانشگاهها و دولت ایالات متحده، مقامات ایالتی و محلی و شرکای بینالمللی افزایش یابد.
واشنگتن همچنین باید در زیرساختهای ملی لازم برای نوآوری فناورانه سرمایهگذاری کند. در دهه ۱۹۵۰، پرزیدنت دوایت آیزنهاور سیستم بزرگراههای بین ایالتی را برای تقویت رشد اقتصادی ایالات متحده و آسانتر کردن تخلیه غیرنظامیان و جابجایی نیروها در صورت حمله شوروی توسعه داد. پس از بحران نفت ۱۹۷۳، پرزیدنت جرالد فورد ذخیره استراتژیک نفت را تأسیس کرد، بزرگترین ذخیره نفت خام اضطراری در جهان، تا تحریم نفتی خارجی یا اختلال دیگری هرگز اقتصاد ایالات متحده را فلج نکند. زیرساخت امنیت ملی گمشده امروز، قدرت محاسباتی است. پیشرفت تقریباً در هر زمینهای به هوش مصنوعی متکی است، که به نوبه خود برای عملکرد به قدرت محاسباتی پیشرفته نیاز دارد. به عنوان مثال، قدرت محاسباتی مورد نیاز برای آموزش مدل هوش مصنوعی ChatGPT-3 آنقدر زیاد است که این کار ۹۰۰۰ سال با یک لپتاپ معمولی طول میکشد. امروزه، تنها شرکتهای بزرگی مانند آمازون، گوگل، متا و مایکروسافت میتوانند خوشههای عظیم تراشههای پیشرفته مورد نیاز برای توسعه مدلهای هوش مصنوعی مرزی را خریداری کنند. بقیه برای تأمین حداقلها با مشکل مواجه هستند. امسال، دانشگاه پرینستون اعلام کرد که برای خرید ۳۰۰ تراشه پیشرفته انویدیا برای استفاده در تحقیقات (با هزینه حداقل ۹ میلیون دلار) از موقوفه خود استفاده خواهد کرد، در حالی که متا برنامههایی برای داشتن ۳۵۰ هزار از همین تراشهها تا پایان سال اعلام کرد و تخمین زده میشود ۱۰ میلیارد دلار هزینه کند.
یک ذخیره محاسباتی استراتژیک ملی، محاسبات پیشرفته رایگان یا کمهزینه را از طریق کمکهای مالی رقابتی که زمان را بر روی خدمات مبتنی بر ابر موجود یا سیستمهای ابررایانهای در آزمایشگاههای ملی اجاره میدهد، در اختیار محققان قرار میدهد. این ذخیره همچنین میتواند خوشههای محاسباتی کوچکتر خود را بسازد و اداره کند. این زیرساخت برای محققان خارج از شرکتهای بزرگ فناوری و دانشگاههای تحقیقاتی با موقوفههای خوب قابل دسترسی خواهد بود. این امر تحقیقات پیشرفته هوش مصنوعی را برای منافع عمومی، نه فقط سود خصوصی، تسهیل میکند. و با ارائه منابعی به دانشمندان برتر کامپیوتر برای انجام کارهای پیشگامانه در حالی که در موقعیتهای دانشگاهی خود باقی میمانند، به جلوگیری از جریان خروج آنها از دانشگاه به صنعت کمک میکند. پیشرفتها در حال انجام است. در ژانویه، بنیاد ملی علوم برنامه آزمایشی به نام منبع تحقیقات ملی هوش مصنوعی را راهاندازی کرد و دسترسی به قدرت محاسباتی، دادهها و سایر منابع را به ۳۵ پروژه از بیش از ۱۵۰ پیشنهاد اعطا کرد. گروهی دو حزبی از قانونگذاران لایحهای را برای دائمی کردن NAIRR ارائه کردهاند.
تقویت قدرت دانش ایالات متحده فقط به توسعه قابلیتهای جدید محدود نمیشود. واشنگتن همچنین باید مشکلات موجود در سیستم مهاجرت و بودجهریزی دفاعی کشور را برطرف کند. کنگره باید اصلاحات مهاجرتی را تصویب کند تا به دانشجویان برتر و باهوشتر جهان اجازه دهد پس از فارغالتحصیلی از دانشگاههای آمریکایی در ایالات متحده بمانند و کار کنند، مشروط بر اینکه تدابیری برای حفاظت از مالکیت معنوی ایالات متحده و محافظت در برابر خطرات جاسوسی وجود داشته باشد. وزیر دفاع باید اصلاح فرآیند تدارکات تسلیحاتی پنتاگون را در اولویت قرار دهد، بودجه واقعی را پشت وعدههای دیرینه برای پذیرش مقرونبهصرفه بودن و نوآوری قرار دهد و به کنگره و مردم آمریکا به وضوح اعلام کند که اختلال در بودجه، کشور را کمتر امن میکند.
اگر دانشگاههای تحقیقاتی ایالات متحده بخواهند موتورهای نوآوری آینده باقی بمانند، دولت فدرال نیز باید سالها کمبود سرمایهگذاری مزمن در تحقیقات پایه را جبران کند. برخی از رهبران بخش خصوصی در تلاشند تا از طریق برنامههای بشردوستانه مانند AI2050 اشمیت ساینسز، که ۱۲۵ میلیون دلار را طی پنج سال برای تأمین مالی تحقیقات دانشگاهی جسورانه در زمینه هوش مصنوعی متعهد شده است، شکافها را پر کنند. اما این قطرهای در اقیانوس است. تنها دولت ایالات متحده – که ۱۲۵ میلیون دلار برای یک جت جنگنده F-35 هزینه میکند – میتواند در مقیاس لازم سرمایهگذاری کند. گروهی دو حزبی از قانونگذاران، به رهبری سناتورها مارتین هاینریش، مایک راوندز، چاک شومر و تاد یانگ، خواستار تحقق وعده اولیه قانون تراشهها و علوم با افزایش ده برابری بودجه دولتی فعلی برای تحقیقات و توسعه هوش مصنوعی غیردفاعی به ۳۲ میلیارد دلار شدهاند. با این حال، راه بین این پیشنهاد و تصویب یک لایحه طولانی است؛ این ایده از سال ۲۰۲۱ در کنگره مطرح بوده است. این در توسعه هوش مصنوعی یک عمر است. با توجه به سرعت و اهمیت تغییرات فناورانه، کافی نیست که بودجه افزایش یابد. همچنین باید سریعتر تحویل داده شود.
در نهایت، ایالات متحده باید آموزش K-12 را اصلاح کند. هشدارهایی مبنی بر اینکه افول آموزشی، رفاه، امنیت و رهبری جهانی آینده کشور را تهدید میکند، چیز جدیدی نیست، اما اصلاحات آموزشی به عنوان اولویت امنیت ملی فوری که هست، تلقی نشده است. امروزه، در اکثر ۱۳۵۰۰ ناحیه مدرسه دولتی کشور، حقوق معلمان بر اساس سالها تجربه و تحصیلات تکمیلی است، که به این معنی است که معلمان فیزیک و تربیت بدنی حقوق یکسانی دریافت میکنند. همینطور بهترین و بدترین معلمان. برخی از شهرها در حال حاضر رویکردهای بهتری را آزمایش میکنند. در دالاس، هیوستون و واشنگتن دیسی، مقامات آموزشی در حال آزمایش صندوقهای تشویقی برای ارزیابی معلمان و پاداش دادن به مؤثرترین آنها هستند. در برخی مکانها، نواحی میتوانند بودجه اختیاری بیشتری دریافت کنند اگر بهترین معلمان را به بدترین مدارس اعزام کنند. این شیوهها در حال حاضر نتایج امیدوارکنندهای به همراه داشتهاند و باید مورد مطالعه و گسترش قرار گیرند.
هیچ یک از این تغییرات آسان نخواهد بود، اما بدون آنها، ظرفیت دانش ایالات متحده به فرسایش خود ادامه خواهد داد و قدرت ایالات متحده در سالهای آینده ضعیفتر خواهد شد. واشنگتن به این ایده چسبیده است که محدودیت در دسترسی چین به فناوری ایالات متحده از طریق کنترل صادرات و محدودیتهای سرمایهگذاری خروجی میتواند مزیت فناورانه کشور را حفظ کند. اما صرفاً ناکام گذاشتن چین هیچ کاری برای تحریک نوآوری بلندمدتی که ایالات متحده برای تضمین امنیت و رفاه آینده خود به آن نیاز دارد، انجام نخواهد داد. اکنون بیش از هر زمان دیگری، واشنگتن باید درک کند که دانش قدرت است – و باید در داخل کشور پرورش یابد.
”