⏳ مدت زمان مطالعه: ۶ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن افرز/کنت ام. پولاک | 📅 تاریخ: ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ / ۲۴ خرداد ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
تهدید واقعی از جانب ایران
خطرناکترین گزینه تهران برای پاسخ به اسرائیل
کنت ام. پولاک
۱۳ ژوئن ۲۰۲۵
کنت ام. پولاک، معاون سیاستگذاری در موسسه خاورمیانه، تحلیلگر نظامی سابق سیا در امور خلیج فارس، و مدیر سابق امور خلیج فارس در شورای امنیت ملی است.
شب گذشته، دولت اسرائیل تصمیم گرفت تا برای حل نظامی چندین دهه تلاش ایران در جهت دستیابی به توانایی تولید سلاح هستهای، دست به یک قمار بزرگ بزند. با توجه به تواناییهای چشمگیر نیروهای دفاعی اسرائیل، این عملیات میتواند آسیب فوقالعادهای به برنامه هستهای ایران وارد کند. اما پس از آن، بخش دشوار ماجرا آغاز میشود.
ایران گزینههای محدودی برای پاسخ مستقیم در اختیار دارد. با این حال، خطر اصلی این است که اسرائیل با این اقدام، جعبه پاندورا را گشوده باشد: بدترین پاسخ ایران ممکن است محتملترین آن نیز باشد؛ یعنی تصمیم به خروج از تعهدات کنترل تسلیحات و ساخت جدی سلاحهای هستهای. مهار این خشم در درازمدت، احتمالاً چالش واقعی هم برای اسرائیل و هم برای ایالات متحده خواهد بود. اگر این دو طرف در این امر شکست بخورند، قمار اسرائیل میتواند به جای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای، این امر را تضمین کند.
گزینههای نامطلوب تهران
هنوز برای قضاوت درباره این آخرین دور از درگیری بین اسرائیل و ایران بسیار زود است؛ بسیار زود است که بدانیم جنگ چقدر به درازا خواهد کشید یا اسرائیلیها چه میزان خسارت وارد خواهند کرد. با این حال، ایران اکنون با محدودیتهای قابل توجهی در توانایی خود برای مقابله، پایان دادن، یا حتی تلافی علیه کارزار اسرائیل مواجه است.
نخستین مشکل ایران، فاصله جغرافیایی است و دومین مشکل، سامانههای دفاعی اسرائیل. به دلیل هر دوی این عوامل، تهران توانایی اندکی برای استفاده از نیروی هوایی خود علیه اسرائیل دارد. علاوه بر این، با وجود تقریباً ۷۰۰ مایل از خاک عراق، سوریه، و اردن که این دو کشور را از هم جدا میکند، ایران قادر به انجام حمله زمینی علیه اسرائیل نیست – حملهای که در هر صورت، در برابر ارتش بسیار توانمندتر اسرائیل، اقدامی انتحاری خواهد بود. در نتیجه، اگر قرار باشد تلافی نظامی مستقیمی از سوی ایران صورت گیرد، تقریباً به طور قطع بر عهده نیروهای موشکی و پهپادی ایران خواهد بود که تاکنون قابلیت محدودی در برابر سامانههای دفاعی اسرائیل از خود نشان دادهاند.
رهبران ایران ممکن است از شکستهای شرمآور تلاشهای تلافیجویانه علیه اسرائیل در آوریل و اکتبر سال گذشته آموخته باشند که چنین پاسخی تنها آنها را ضعیفتر جلوه خواهد داد. اما هر دو تبادل آتش نشان میدهد که عکس این موضوع صادق است: ایران احساس خواهد کرد که مجبور است علیه اسرائیل پاسخ دهد، حتی اگر صرفاً برای حفظ آبرو و تلاش برای تحمیل هزینهای به اسرائیل به دلیل حملهاش باشد. ایرانیها در ماههای اخیر سخت در تلاش برای بهبود قابلیتهای موشکی و پهپادی خود بودهاند و گزارشهایی مبنی بر کمک روسیه به آنها وجود دارد که ممکن است این باور را در آنها ایجاد کند که میتوانند بهتر از گذشته عمل کنند. بر این اساس، تلافی با استفاده از موشک و پهپاد یک احتمال بسیار واقعی است، هرچند که آیا این پاسخ یک رگبار بزرگ، چندین رگبار کوچکتر، یا حملات مداوم و پراکنده خواهد بود، به سختی قابل پیشبینی است. اسرائیل ممکن است هواپیماها و پهپادهای خود را برای جستجوی پرتابگرهای ایرانی و جلوگیری از چنین حملاتی به کار گیرد و همچنین میتواند به سایتهای ذخیرهسازی شناختهشده ایرانی حمله کند.
صرفنظر از رویکرد دقیق، بعید به نظر میرسد که حمله موشکی یا پهپادی دیگری تأثیر قابلتوجهی بر اسرائیل داشته باشد. اسرائیل همچنان از سامانههای دفاع موشکی قدرتمندی برخوردار است، جمعیت آن به خوبی در پناهگاهها محافظت میشوند و مهمات ایرانی دارای محمولههای کوچک و تعداد نسبتاً کمی هستند. حتی اگر این بار تعداد بیشتری از موشکها و پهپادهای ایرانی موفق به نفوذ به سامانههای دفاعی اسرائیل شوند، احتمالاً خسارت زیادی وارد نخواهند کرد یا تلفات جانی زیادی به بار نخواهند آورد، بهویژه در مقایسه با خساراتی که حملات اسرائیل احتمالاً به ایران وارد خواهد کرد.
ایران در حال حاضر به اندازه کافی اورانیوم بسیار غنی شده برای ساخت سلاحهای هستهای در اختیار دارد.
گزینه دیگر، یک حمله سایبری خواهد بود. ایران در سالهای اخیر تلاش زیادی برای توسعه قابلیتهای سایبری خود انجام داده و حملات قدرتمندی، از جمله علیه اسرائیل، ترتیب داده است. در تابستان ۲۰۲۳، ایران اقدام به قطع برق بیمارستانهای اسرائیل کرد – البته این روند تا زمانی ادامه یافت که اسرائیل شروع به قطع برق تعداد بسیار بیشتری از پمپ بنزینهای ایران کرد.
این 주고받거니 (رفت و برگشت) نشاندهنده عدم قطعیت در هر دو سو است. کاملاً مشخص نیست که ایران چه سلاحهای سایبری در اختیار دارد یا چه آسیبپذیریهایی را در زیرساختهای اسرائیل کشف کرده است. اما رهبری ایران نیز نمیداند که اسرائیل چه سلاحهای سایبری در اختیار دارد یا چه آسیبپذیریهایی را در زیرساختهای ایران یافته است. علاوه بر این، اسرائیل عموماً در حوزه سایبری از ایران پیشی گرفته و مردم ایران نسبت به مردم اسرائیل ناراضیتر و مستعدتر برای شورش هستند، که این امر میتواند به احتیاط بیشتر ایران بیفزاید.
اگرچه ایران به طور معمول به عنوان یکی از حامیان اصلی تروریسم دولتی شناخته میشود، اما انجام یک حمله تروریستی علیه اسرائیل، به ویژه در کوتاهمدت، به همان اندازه دشوار خواهد بود. سامانههای دفاع ضد ترور اسرائیل بسیار قدرتمند هستند و حملات تروریستی، بهخصوص حملات بزرگ و مخرب، نمیتوانند یکشبه طراحی و اجرا شوند. چنین حملاتی نیازمند ماهها برنامهریزی، شناسایی، آمادهسازی و نفوذ هستند. مگر اینکه ایران یک عملیات تروریستی از پیش طراحیشده و طولانیمدت داشته باشد که آن را برای چنین روزی ذخیره کرده باشد، در غیر این صورت، اجرای چنین پاسخی به کارزار اسرائیل نیز دشوار خواهد بود.
سپس، چشمانداز حمله طولانیمدت و هراسانگیز ایران به صادرات نفت در خلیج فارس، یا حتی تلاش برای بستن تنگه هرمز مطرح میشود. این نیز احتمال کمی دارد. نخست آنکه، چنین اقدامی تأثیر عظیم و غیرقابل تصوری بر قیمت نفت و اقتصاد جهانی خواهد داشت – و از طریق آنها، بر اقتصاد هر کشور – به طوری که ایران به سرعت از جایگاه قربانی دلسوز به دشمنی خطرناک در چشم اکثر کشورهای دیگر تبدیل خواهد شد. علاوه بر این، با وجود آنکه دولت ترامپ در دوره نخست ریاست جمهوری خود هیچ اقدامی برای محافظت از صادرات نفت خلیج فارس در برابر حمله ایران انجام نداد، بستن تنگه هرمز چنان تهدید شدیدی برای صادرات نفت خواهد بود که ایالات متحده و سایر قدرتهای غربی (و حتی به طور بالقوه چین) تقریباً به طور قطع برای بازگشایی مسیرهای صادراتی از زور استفاده خواهند کرد. اگرچه ممکن است ارتش آمریکا برای درهم شکستن نیروهای نظامی ایران و بازگشایی تنگهها به چندین هفته خونین نیاز داشته باشد، اما به نظر نمیرسد ایرانیها در مورد نتیجه نهایی دچار توهم باشند. و تهران باید نگران باشد که چنین تهدید بیباکانهای به اقتصادهای جهان، واشنگटन را متقاعد کند که رژیم ایران باید برکنار شود. این ترس، با بازگشت دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده – که در ژانویه ۲۰۲۰ دستور قتل ژنرال ایرانی، قاسم سلیمانی را صادر کرد – به قدرت، مطمئناً بیشتر شده است.
رها کردن دیو از شیشه
تهدیدآمیزترین پاسخ احتمالی از سوی ایران، پاسخی است که نه در ساعات یا روزهای آینده، بلکه در درازمدت خود را نشان خواهد داد. تهران میتواند از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) مصوب ۱۹۶۸، که مبنای قانونی برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) سال ۲۰۱۵ است، خارج شود، اعلام کند که به عنوان تنها راه برای بازدارندگی در برابر چنین حملات «بیدلیل» به ایران، سلاحهای هستهای خواهد ساخت و سپس اسرائیل، ایالات متحده و سایر کشورها را به چالش بکشد تا مانع از انجام این کار شوند.
ایران در حال حاضر به اندازه کافی اورانیوم بسیار غنیشده برای ساخت چندین سلاح هستهای در اختیار دارد. این اورانیوم در کانتینر نگهداری میشود و گمان میرود در سه مکان مختلف ذخیره شده باشد؛ و مشخص نیست که آیا اسرائیل در حملات نظامی جاری قادر به دستیابی به تمامی آن خواهد بود یا خیر. ایران همچنین مقادیر زیادی خوراک اورانیوم (موسوم به «کیک زرد») در اختیار دارد که میتوان آن را تا درجه تسلیحاتی غنیسازی کرد. اسرائیلیها (و دولت ایالات متحده) معتقدند که از تمامی آبشارهای سانتریفیوژ عملیاتی ایران اطلاع دارند، اما آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر این باور است که ایران سانتریفیوژهای بسیار بیشتری ساخته است که محل نگهداری آنها نامعلوم است. حتی اگر این سانتریفیوژها بخشی از آبشارهای عملیاتی نباشند، میتوانند به راحتی در آنها ادغام شوند و ایران قادر به ساخت تعداد بیشتری نیز هست. بدون حضور بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی در کشور برای اجرای مفاد انپیتی و برجام، سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل و سایر کشورهای غربی ممکن است در یافتن سایتهای هستهای جدید و مخفی ایران با دشواری بسیاری مواجه شوند. همچنین ممکن است در تخریب این سایتها، حتی در صورت شناسایی، با مشکل مواجه شوند، زیرا ایران احتمالاً آنها را فراتر از سطح استحکامات تأسیسات فعلی خود، مستحکمتر خواهد کرد.
بحثها پیرامون گزینههای اسرائیل برای متوقف ساختن برنامه هستهای ایران، اغلب به حمله اسرائیل در سال ۱۹۸۱ به رآکتور هستهای اوسیراک عراق اشاره دارد. اسطورهای که حول آن حمله شکل گرفته، حاکی از آن است که این عملیات به طور جدی برنامه هستهای بغداد را به عقب راند و جهان را از مواجهه با صدام حسین مجهز به سلاح هستهای نجات داد. اما در واقعیت، همانطور که تحلیلگران پس از جنگهای ۱۹۹۱ و ۲۰۰۳ از اسناد و دانشمندان عراقی دریافتند، صدام در پاسخ، منابع بیشتری را به برنامه هستهای خود اختصاص داد و آن را چندین برابر خطرناکتر از دوران پیش از عملیات اسرائیل کرد. او احتمالاً بین سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ بمب اتمی عراق را تولید میکرد، اگر جنگ خلیج فارس و رژیم بازرسی متعاقب آن، به برنامه او پایان نداده بود.
بر این اساس، چالش واقعی – برای اسرائیل، ایالات متحده، و هر دولت دیگری که قصد جلوگیری از اشاعه هستهای در خاورمیانه را دارد – یافتن راههایی برای ممانعت از پیمودن مسیری است که عراق پس از حمله به اوسیراک طی کرد. در واقع، وضعیت کنونی خطرناکتر از آن زمان است، زیرا برنامه هستهای ایران بسیار پیشرفتهتر، دانشمندان آن بسیار آگاهتر، و زیرساختهای هستهای آن بسیار توانمندتر از عراق در سال ۱۹۸۱ است. این امر وضعیت بغرنجی (Catch-22) ایجاد میکند که در آن بهترین راه برای جلوگیری از بازسازی توان هستهای ایران، پیگیری تهاجمی یک توافق هستهای جدید با تهران خواهد بود، آن هم دقیقاً در لحظهای که رهبری ایران به دلیل خشم احتمالی از حمله اسرائیل، کمترین تمایل را به چنین توافقی خواهد داشت. و بدون چنین توافق جدیدی، اسرائیل ممکن است در کوتاهمدت – شاید برای یک یا دو سال – در به عقب راندن برنامه هستهای ایران موفق شده باشد، اما تنها برای آنکه تهدید ایران مجهز به سلاح هستهای را در آیندهای نه چندان دور تضمین کند.