نشریه فارن افرز : «ایران چه می‌خواهد؟ ریشه‌های مناقشه جمهوری اسلامی با غرب» | ۶ اسفند ۱۴۰۳

مروری بر کتاب ولی نصر و تحلیل ریشه‌های تاریخی، به‌ویژه جنگ ایران و عراق، در شکل‌گیری استراتژی منطقه‌ای و مناقشه جمهوری اسلامی با غرب.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: Foreign Affairs/Christopher de Bellaigue | 📅 تاریخ: March/April 2025 (Published Feb 25, 2025) / اسفند ۱۴۰۲/فروردین ۱۴۰۳ (انتشار ۶ اسفند ۱۴۰۳)

⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.


از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، به نظر می‌رسد بازوی بلند ایران در همه بحران‌هایی که خاورمیانه را فرا گرفته، حضور داشته است. اسرائیل که چشمش به حزب‌الله، متحد شیعه به شدت مسلح ایران در لبنان، دوخته شده بود، کاملاً برای حمله زمینی ویرانگری که از غزه توسط حماس، یک گروه شبه‌نظامی فلسطینی که آن نیز توسط جمهوری اسلامی حمایت می‌شد، آغاز شد، desprevenido بود. غرب نیز پیش‌بینی نکرده بود که حوثی‌ها در یمن، یک شبه‌نظامی ظاهراً ژنده‌پوش که زرادخانه بزرگی از موشک‌ها را از تهران دریافت کرده بود، قادر به متوقف کردن تقریباً کامل کشتیرانی جهانی در دریای سرخ باشند.

درگیری‌های ناشی از این متحدان منطقه‌ای چندان به نفع رهبری ایران نبوده است. از جمله تحقیرهای پیاپی ایران می‌توان به ترور اسماعیل هنیه، رهبر سیاسی حماس، در ماه ژوئیه در مهمانسرای دولتی در تهران – نمایشی آشکار از میزان نفوذ اطلاعاتی اسرائیل در نیروهای امنیتی ایران – و همچنین آسیب‌های وارد شده به حزب‌الله و حذف اکثر مقامات ارشد آن، از جمله رهبر توانمندش حسن نصرالله، اشاره کرد. علاوه بر این، اسرائیل بزرگترین حملات هوایی را که تاکنون علیه ایران انجام داده، صورت داده است، که بنا بر گزارش‌ها پدافند هوایی کشور را تضعیف کرده است، و جمهوری اسلامی شاهد سقوط سریع شریک نزدیک و دیرینه خود، رژیم بشار اسد در سوریه بوده است.

در کتاب «استراتژی کلان ایران: تاریخ سیاسی»، ولی نصر در پی درک کشورداری بین‌المللی است که طی دهه‌های متمادی، ایران را به موقعیت مخاطره‌آمیز کنونی‌اش سوق داده است. نصر، پژوهشگر کهنه‌کار ایران و خاورمیانه، استدلال می‌کند که چشم‌انداز استراتژیک رژیم کمتر از نیت انقلابی برای گسترش ایدئولوژی اسلام‌گرا نشأت می‌گیرد تا از مفهومی از امنیت ملی که ریشه در رقابت‌های منطقه‌ای، تجربه تاریخی ایران، و جریان‌های آشنای ضد امپریالیستی و ضد استعماری اواخر قرن بیستم دارد.

نصر می‌نویسد: «اسلام همچنان زبان سیاست ایران است»، و پایه‌های مذهبی دولت را راهی برای ایران برای «تحقق منافع سیاسی و اقتصادی در داخل و تعریف منافع ملی در خارج» توصیف می‌کند. اما، او می‌افزاید، «این اهداف اکنون ماهیت سکولار دارند.»

این کتاب آموزنده و مفید که بر اساس نظارت دقیق نصر بر منابع ایرانی عموماً نادیده گرفته شده استوار است، در یک نقطه عطف بالقوه برای جمهوری اسلامی منتشر می‌شود. با عزم دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، برای احیای کارزار «فشار حداکثری» دولت اول خود، آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ۸۵ ساله ایران، با یک دوراهی روبروست: تسلیم شدن در برابر واشنگتن، که باعث کاهش تحریم‌ها می‌شود اما نیازمند توافق هسته‌ای بسیار محدودکننده‌تر و تحدید شدید سیاست خارجی قاطعانه ایران است، یا پیگیری سلاح هسته‌ای، که حملات پیشگیرانه – و این بار، بالقوه فاجعه‌بار – اسرائیل و آمریکا را به دنبال دارد. اکتبر گذشته، یکی از مشاوران ارشد خامنه‌ای اظهار داشت که اگر اسرائیل به سایت‌های هسته‌ای ایران حمله کند، رهبر معظم ممکن است در احکام قبلی خود مبنی بر غیرقانونی بودن توسعه و استفاده از سلاح‌های کشتار جمعی تجدید نظر کند. در تلاش برای درک نحوه واکنش ایران، به همان اندازه مهم خواهد بود که غرب شیوه‌های منسوخ نگرش به رژیم تهران را کنار بگذارد و منابع واقعی رفتار و دیدگاه آن را که بسیاری از آن‌ها در گذشته نهفته است، شناسایی کند.

عقده کربلا

در سال ۲۰۰۱، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نخبه ایران (IRGC) در یکی از تاریخ‌های رسمی خود ادعا کرد که جنگ هشت ساله‌ای که این کشور در دهه ۱۹۸۰ علیه عراق صدام حسین انجام داد، «بر هر مسئله سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران برای حداقل چند دهه آینده» تأثیر خواهد گذاشت. این دیدگاهی است که خامنه‌ای بارها، از جمله اخیراً در سال ۲۰۲۲، آن را تأیید کرده است. تحلیلگران غربی اغلب اهمیت جنگ ایران و عراق را کم‌اهمیت جلوه داده‌اند، بخشی به این دلیل که به بن‌بست ختم شد و بخشی به این دلیل که ایالات متحده و بسیاری از متحدانش، پس از حمایت از دیکتاتوری بعثی صدام، چرخش شرم‌آوری انجام دادند و ۱۵ سال بعد او را سرنگون کردند. به نوبه خود، چهره‌های مخالف ایرانی در تبعید، هیچ سودی در ستایش مقاومت قهرمانانه جمهوری اسلامی در برابر همسایه مستبد خود نمی‌بینند.

نصر جنگ را به جایگاه واقعی خود به عنوان رویداد تعیین‌کننده ایران پس از انقلاب باز می‌گرداند. او استدلال می‌کند که این درگیری هولناک، طولانی و فرسایشی – که در آن حدود یک میلیون نفر در هر دو طرف کشته شدند – فرهنگ استراتژیکی را ایجاد کرد که رفتار ایران را در بیشتر سه و نیم دهه بعد، از جمله در دوران کنونی، هدایت کرده است. او آن فرهنگ را ریشه‌دار در دیدگاهی توصیف می‌کند که «ترس از محاصره و جاه‌طلبی بیش از حد» را در هم می‌آمیزد – ترکیبی که تهران را به استفاده از نیروهای نیابتی و مشتریان در سراسر خاورمیانه، و همچنین ابزارهای نامتقارن، برای آسیب رساندن به دشمنان مجهزتر مانند اسرائیل و ایالات متحده سوق داده است.

برای صدام، انقلاب ۱۹۷۹ ایران یک فرصت بود. رهبر عراق با مشاهده سرنگونی شاه ایران مورد حمایت ایالات متحده، محمدرضا پهلوی، و بحران دیپلماتیکی که با هجوم پیروان رهبر جدید کشور، آیت‌الله روح‌الله خمینی، به سفارت ایالات متحده در تهران و گروگان‌گیری بیش از ۵۰ آمریکایی آغاز شد، فرصتی را برای تصرف قلمرو، آزادسازی اقلیت عرب ایران از یوغ پارسی، و خفه کردن حکومت دینی نوپایی دید که شیعیان عراق را به سرنگونی دولت تحت سلطه سنی خود ترغیب می‌کرد.

از نظر خامنه‌ای، آنچه اهمیت دارد بلندمدت است.

اما تهاجمی که صدام در سپتامبر ۱۹۸۰ آغاز کرد، تأثیر ناخواسته تقویت رژیم روحانی جدید ایران را داشت. کمتر از دو سال طول کشید تا ایرانیان قلمروی را که در حمله اولیه عراق از دست داده بودند، بازپس گیرند و دشمن را به آن سوی شط العرب، مرز رودخانه‌ای دو کشور، عقب برانند. تا این زمان، خمینی لیبرال‌ها و چپ‌گرایان را پاکسازی کرده بود؛ ارتش به ارث رسیده از شاه را با نیروی شبه‌نظامی جدیدی به نام سپاه پاسداران جایگزین کرده بود؛ و خود را در فاصله‌ای تحقیرآمیز – و برای میلیون‌ها مسلمان در سراسر جهان اسلام بزرگتر، الهام‌بخش – از هر دو اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده قرار داده بود. هنگامی که یک روزنامه‌نگار پاکستانی از آیت‌الله خواست تا مزایای انقلاب را توضیح دهد، او پاسخ داد: «اکنون همه تصمیمات در تهران گرفته می‌شود.»

غرب، بلوک شوروی و بخش اعظم جهان عرب که از سرایت رادیکالیسم خمینی می‌ترسیدند، حول صدام گرد آمدند. فرانسه به او جت‌های جنگنده میراژ فروخت، دولت ریگان به او اطلاعات ایالات متحده را داد و شوروی‌ها تانک و موشک تأمین کردند. او از عربستان سعودی میلیاردها دلار وام و جیره برای نیروهایش دریافت کرد. ایران که تحت تحریم تسلیحاتی تقریباً کامل بین‌المللی قرار داشت، مجبور شد عمدتاً به خودکفایی، غیرت مذهبی و میهن‌پرستی تکیه کند.

دو دهه پیش، در مصاحبه با کهنه‌سربازان جنگ در ایران، آموختم که این غیرت چقدر قدرتمند بود. من در مورد اعضای نوجوان شبه‌نظامی داوطلب بسیج شنیدم که پیش از مأموریت انتحاری افترشیو می‌زدند تا برای پروردگارشان خوشبو باشند. زنان جوان عمداً همسرانی را از میان سربازانی انتخاب می‌کردند که به طور لاعلاج با سلاح‌های شیمیایی عراق، که با کمک مواد دو منظوره و پیش‌سازهای تأمین شده توسط شرکت‌هایی در آلمان، بریتانیا و ایالات متحده توسعه یافته بود، مسموم شده بودند. رزمندگان سابقی که در شهر اصفهان در مرکز ایران با آن‌ها صحبت کردم، گاهی اوقات در میانه جمله مکث می‌کردند، سرفه‌های ضعیفی می‌کردند، صورت‌هایشان قرمز می‌شد و سینه‌هایشان فشرده می‌شد، زیرا گازی که بیش از یک دهه پیش استنشاق کرده بودند، به آرامی آن‌ها را نابود می‌کرد.

در تابستان ۱۹۸۲، آنچه رژیم «دفاع مقدس» نامیده بود، به یک کارزار تهاجمی تبدیل شد، زمانی که نیروهای ایرانی از شط العرب عبور کردند. در نهایت، نزدیک به یک دهه جنگ علیه دشمنی که بسیار بهتر تأمین می‌شد، جان نیم میلیون نفر را برای ایران گرفت، حتی در حالی که نیروهای ایرانی نتوانستند صدام را سرنگون کنند یا به طور دائم هیچ قلمرو عراقی را به دست آورند. رهبری ادعا کرد که اهداف جدید جنگ، نابودی اسرائیل و الهام بخشیدن به مردم پادشاهی‌های عمدتاً سنی خلیج [فارس] برای قیام علیه حاکمان تحت حمایت غربشان است. یک شعار محبوب در میان داوطلبان ایرانی این بود: «راه قدس از کربلا می‌گذرد»، شهر مرکزی عراق که حاوی زیارتگاه‌های مورد احترام شیعیان است.

در واقع، این مسیر از لبنان می‌گذشت، جایی که حزب‌الله، شبه‌نظامی شیعه‌ای که ایران در سال ۱۹۸۲ تأسیس کرده بود، با ارتش اشغالگر اسرائیل می‌جنگید و حملات عظیمی را علیه نیروهای آمریکایی و فرانسوی انجام می‌داد. این مسیر از مکه می‌گذشت، جایی که در سال ۱۹۸۷، تظاهرات زائران ایرانی توسط مقامات سعودی سرکوب شد. حدود ۴۰۰ نفر در این درگیری کشته شدند، از جمله بیش از ۲۰۰ زائر ایرانی. اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس ایران و نزدیک‌ترین معتمد خمینی، در پاسخ از مؤمنان خواست تا «حاکمان سعودی را ریشه‌کن کنند» و «ثروت عظیم و گرانبهای متعلق به جهان اسلام را… از کنترل جنایتکاران خارج کنند.» و مدت‌ها پس از پایان رسمی خصومت‌ها بین ایران و عراق، مسیر قدس از بوئنوس آیرس می‌گذشت، جایی که مقامات آرژانتینی و بازرسان بین‌المللی ایران را به طراحی بمب‌گذاری‌های سفارت اسرائیل در سال ۱۹۹۲ و یک مرکز فرهنگی یهودی دو سال بعد متهم کردند.

در ژوئیه ۱۹۸۸، یک ناو جنگی ایالات متحده یک هواپیمای مسافربری ایرانی، ایران ایر ۶۵۵، را بر فراز خلیج فارس سرنگون کرد و تمام ۲۹۰ سرنشین آن را کشت. ایالات متحده که در تلاش برای مهار قدرت هوایی ایران بود، ادعا کرد که هواپیما را به اشتباه به عنوان یک جنگنده F-14 تامکت شناسایی کرده است. (رئیس جمهور رونالد ریگان از این اشتباه ابراز تأسف کرد، هرچند بدون عذرخواهی.) سرنگونی پرواز ۶۵۵ اراده خمینی را شکست. او پذیرش بعدی آتش‌بس با میانجیگری سازمان ملل را به نوشیدن زهر تشبیه کرد. او در سال ۱۹۸۹ درگذشت و جانشین او، خامنه‌ای، شد که به قول نصر، از آن زمان «بر سیاست ایران سایه افکنده است.»

خامنه‌ای که به سرسختی و زیرکی‌اش مشهور است، مردی با اعتقاد نیز هست و نفرت او از ایالات متحده عمیقاً احساس می‌شود. نصر گزارش می‌دهد که او در یکی از جلسات شورای عالی امنیت ملی ایران گفته است: «آمریکا مثل سگ است؛ اگر عقب‌نشینی کنی، به تو حمله می‌کند، اما اگر به آن حمله کنی، عقب‌نشینی می‌کند و کنار می‌رود.» از تصمیم رئیس جمهور جیمی کارتر برای پذیرش شاه در ایالات متحده پس از سرنگونی او در سال ۱۹۷۹ – رویدادی که باعث تسخیر سفارت ایالات متحده شد – تا گنجاندن ایران توسط رئیس جمهور جورج دبلیو بوش در سخنرانی «محور شرارت» سال ۲۰۰۲، تا خروج یکجانبه ترامپ در سال ۲۰۱۸ از توافق هسته‌ای که ایران با قدرت‌های جهانی امضا کرده بود و اعمال صدها تحریم جدید، رهبر معظم می‌تواند شواهد زیادی برای حمایت از ادعای خود مبنی بر اینکه ایالات متحده مدت‌هاست به دنبال تغییر رژیم در ایران بوده است، ارائه دهد.

هزارتوی سلیمانی

با این حال، در اوایل این قرن، چشم‌انداز صلح و سیل سرمایه‌گذاری ایالات متحده برای سیاستمداران عمل‌گراتر ایرانی، به ویژه رفسنجانی، که در دهه ۱۹۹۰ به عنوان رئیس جمهور خدمت کرده بود و شایعه شده بود که با حامیانی در میان روحانیون، به دنبال «معامله بزرگ» با «شیطان بزرگ» – ایالات متحده – بوده است، جذابیت زیادی داشت. جانشین او محمد خاتمی، میانه‌رویی بود که آشکاراتر به دنبال بهبود روابط با واشنگتن بود. نصر با تکیه بر مصاحبه‌هایش با خاتمی گزارش می‌دهد که وقتی خاتمی در سال ۲۰۰۳ نامه‌ای را که برای بوش تهیه کرده بود و در آن پیشنهاد حل و فصل تمام اختلافات باقی‌مانده با ایالات متحده را داده بود، به خامنه‌ای نشان داد، رهبر معظم به او توصیه کرد که آن را ارسال نکند. خامنه‌ای هشدار داد: «آمریکا تو را ناامید خواهد کرد و نامه را به عنوان ضعف تعبیر خواهد کرد.» خاتمی به هر حال آن را فرستاد، اما بوش پاسخی نداد و رئیس جمهور ایران مجبور شد اعتراف کند که رهبر معظم درست می‌گفته است.

از نظر خامنه‌ای، آنچه اهمیت دارد بلندمدت است. پیگیری آرمان‌ها مهمتر از دستیابی به آن‌هاست، شکست‌ها همیشه موقتی خواهند بود، و ممکن است نسل‌ها طول بکشد تا به پیروزی دست یافت. جنگ ایران و عراق، هرچند پرهزینه و بی‌نتیجه بود، به ایران آموخت که چگونه با استفاده از شرکت‌های پوششی و واسطه‌ها تحریم‌های غرب را دور بزند. جنگ همچنین به سپاه پاسداران طعم فعالیت خصوصی را چشاند و پیش‌بینی‌کننده تسلط اقتصادی، به ویژه در انرژی و زیرساخت‌ها، بود که شرکت‌های مرتبط با سپاه امروز از آن برخوردارند. همچنین به رژیم، یا حداقل به ایدئولوژیک‌ترین و متعهدترین بخش‌های آن، باوری به انعطاف‌پذیری و توانایی ایران برای بازگشت از شکست‌ها داد.

شاید مهم‌تر از همه، جنگ ایران را به یک خودکفایی فناوری تبدیل کرد که قادر به تولید بمب‌های کنار جاده‌ای پیچیده‌ای بود که شبه‌نظامیان شیعه تحت حمایت ایران برای کشتن صدها سرباز آمریکایی پس از تهاجم ایالات متحده به عراق در سال ۲۰۰۳ استفاده کردند، پهپادها و موشک‌های بالستیکی که ایران در اکتبر گذشته به سمت اسرائیل شلیک کرد، و البته، سانتریفیوژهای در حال چرخشی که جمهوری اسلامی را، در برابر مخالفت بین‌المللی، به آستانه تبدیل شدن به یک کشور دارای سلاح هسته‌ای سوق داده است. حمله صدام به ایران همچنین الهام‌بخش دکترین استراتژیک «دفاع پیشرو» تهران شد که رسماً در سال ۲۰۰۳ اتخاذ شد. آنچه رقبای و دشمنان ایران به عنوان تجاوزی می‌بینند که از طریق فرقه‌گرایی و ترفندهای کثیف هرج و مرج می‌پراکند، از دیدگاه رژیم، تلاشی دفاعی برای خنثی کردن تهدیدات پیش از رسیدن به مرزهای کشور است.

جمهوری اسلامی قدرت متحدان شیعه خود را در عراق به قیمت جناح‌های سنی (از جمله متعصبان دولت اسلامی یا داعش) تحکیم کرد، بدنه سیاسی لبنان را تابع حزب‌الله ساخت، و هزاران نیروی سپاه پاسداران و جنگجویان خارجی – عمدتاً شیعیان افغان – را برای کمک به اسد در مبارزه با شورشیانی که مایل به برکناری او در سوریه بودند، فرستاد. برای بخش عمده‌ای از دهه دوم این قرن، این تلاش‌ها توسط مردی نظارت می‌شد که به برجسته‌ترین نماینده دفاع پیشرو تبدیل شد: ژنرال ایرانی قاسم سلیمانی.

ایرانیان به شدت از کشورشان محافظت می‌کنند.

سلیمانی که در اوایل بیست سالگی در آغاز جنگ ایران و عراق بود، به سپاه پاسداران پیوست و اقدامات خرابکارانه‌ای را در داخل عراق انجام داد. او به سرعت پیشرفت کرد و در سال ۱۹۹۸ فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران – تیپ «قدس» آن، آنطور که سپاه بازوی عملیات خارجی خود را می‌نامد – به او سپرده شد. او همچنین یک ایدئولوگ انعطاف‌ناپذیر نبود و پس از حملات ۱۱ سپتامبر، به ایالات متحده اطلاعاتی داد که به سرنگونی دشمن مشترکشان در افغانستان، طالبان، کمک کرد. اما سلیمانی هیچ توهمی در مورد «معامله بزرگ» نداشت. او رابطه واشنگटन با ایران را به رابطه «گرگ و گوسفند» تشبیه کرد. او همچنین تحت تأثیر کیفیت نیروهای سوری که هنگام هدایت مداخله نظامی ایران در آن کشور مجبور به همکاری با آن‌ها بود، قرار نگرفت. او طبق گزارشی از سلیمانی در نیویورکر که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد، به یک سیاستمدار عراقی گفت: «ارتش سوریه بی‌فایده است! یک تیپ بسیج به من بدهید تا بتوانم کل کشور را فتح کنم.»

صرف نظر از این، دستاوردهای سلیمانی قابل توجه بود. در سال ۲۰۱۵، او شخصاً هم ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، و هم نصرالله، رهبر حزب‌الله، را متقاعد کرد تا در درگیری سوریه مداخله کنند و در این فرآیند به رژیم اسد اجازه داد تقریباً یک دهه دیگر زنده بماند. در همان سال، او همچنین بازپس‌گیری شهر مهم تکریت عراق از دولت اسلامی توسط نیروهای عراقی و سپاه پاسداران را سازماندهی کرد. او جسارت یک گلادیاتور، زیرکی یک جاسوس، و استبداد یک نایب‌السلطنه را ترکیب کرده بود. یک مقام ارشد سابق عراقی سلیمانی را «استراتژیست زیرک و به طرز ترسناکی باهوش» توصیف کرد. نصر در یکی از نقل قول‌های روشنگرانه فراوانی که به کار می‌برد، گزارش می‌دهد که سلیمانی به خامنه‌ای گفت: «ما قرص را در دهان اسد گذاشتیم، اما به محض اینکه رویمان را برمی‌گردانیم، او قرص را تف می‌کند.»

جمهوری اسلامی برای حفظ روح جنگ ایران و عراق، موزه‌های «دفاع مقدس» را در سراسر کشور ساخته و تلاش کرده است تا ارزش‌های شور و از خودگذشتگی را که در آن دوران بسیار محوری بودند، از طریق فیلم‌ها، بازی‌های ویدئویی و موسیقی عامه‌پسند ترویج دهد. اما این تلاش‌ها عمدتاً ناموفق بوده‌اند. ۶۰ درصد ایرانیانی که زیر ۳۰ سال سن دارند، هیچ خاطره‌ای از جنگ ندارند. بسیاری از آن‌ها، که با انزوای اقتصادی و چشم‌اندازهای رو به افول در داخل روبرو هستند، از اینکه رژیم میلیاردها دلار را به «محور مقاومت»، که شبکه نیابتی‌ها و شرکای خود را اینگونه می‌نامد، منحرف می‌کند، خشمگین هستند. هر زمان که ایران یکی از تشنج‌های دوره‌ای ناآرامی خود را متحمل می‌شود، همانطور که در پایان سال ۲۰۲۲ پس از مرگ یک زن جوان ایرانی، مهسا امینی، در بازداشت پلیس اتفاق افتاد، معترضان از درگیری‌های خارجی ایران انتقاد می‌کنند.

یک کلیپ ویدئویی اخیر که به طور گسترده در رسانه‌های اجتماعی ایران منتشر شد، مدرسه‌ای پسرانه ایرانی را نشان می‌داد که مدیرش فریاد می‌زد: «مرگ بر اسرائیل!»، و دانش‌آموزانش با خوشحالی پاسخ می‌دادند: «مرگ بر فلسطین!» در سال ۲۰۲۲، میرحسین موسوی، که در دهه ۱۹۸۰ نخست وزیر بود اما در سال ۲۰۰۹ پس از یک انتخابات مورد مناقشه علیه خامنه‌ای روی گرداند و از آن زمان در حصر خانگی به سر می‌برد، از اینکه جمهوری اسلامی از «رژیم کودک‌کش» اسد حمایت می‌کند و خشونت را در سراسر منطقه برمی‌انگیزد، ابراز تأسف کرد. او به عنوان شاهدی بر آنچه «شرارت این راه اشتباه» نامید، به «میلیون‌ها پناهنده و صدها هزار کشته در سوریه، [لکه دار شدن] نام حزب‌الله، جنگ‌های فرقه‌ای و قومی در یمن، تمایل کشورهای عربی برای دست به دست دادن با اسرائیل برای مقابله با “”هلال شیعی””» اشاره کرد.

گره هسته‌ای

با توجه به اشتباهات اخیر ایران و ضربات سنگینی که اسرائیل به اعتبار منطقه‌ای آن وارد کرده است، وسوسه‌انگیز است که ترور سلیمانی در سال ۲۰۲۰ توسط یک پهپاد آمریکایی را به عنوان یک شاهکار توسط ترامپ، که آن را نزدیک به پایان دوره اول ریاست جمهوری خود تأیید کرد، تلقی کنیم. اگر سلیمانی هنوز زنده بود و می‌توانست بر رویدادها تأثیر بگذارد، کمتر محتمل به نظر می‌رسد که حزب‌الله پس از جنایات ۷ اکتبر حماس، حمله ناگوار خود را به اسرائیل آغاز می‌کرد – تصمیمی که منجر به انتقام‌جویی شدید اسرائیل شد که نه تنها جان نصرالله و بسیاری از فرماندهان ارشد او را گرفت، بلکه جریان سلاح و پولی را که از ایران دریافت می‌کرد نیز مختل کرد. و ایران ممکن بود اجازه نمی‌داد اسد در دسامبر گذشته به این راحتی سقوط کند، که ضربه مهلکی به خامنه‌ای بود: یک فرمانده ارشد سپاه پاسداران زمانی سوریه را «کلید منطقه؛ آنچه در از دست دادن سوریه از دست می‌دهیم، از آنچه در عراق، لبنان و یمن در خطر داریم، فراتر می‌رود» توصیف کرده بود.

هیچ راه مستقیمی برای ایران برای بهبودی از شکست‌های سال گذشته وجود ندارد. نصر می‌نویسد: «امروزه، حتی اگر جمهوری اسلامی تصمیم به کنار گذاشتن دفاع پیشرو بگیرد، انجام این کار آسان نخواهد بود» – و این پیش از سقوط اسد در دسامبر بود. معمای هسته‌ای موضع تهران را با احتمال وادار کردن آن به رویارویی مستقیم با کاخ سفید ترامپ، بغرنج‌تر می‌کند. و برخلاف سال‌های پس از جنگ ایران و عراق، زمانی که ایران از مزیت رهبری نسبتاً جوان برخوردار بود، خامنه‌ای و حلقه درونی او به یک حکومت سالمندان تبدیل شده‌اند و نسل جدید به طور فزاینده‌ای از حکومت روحانیون بی‌تاب شده است.

اما ممکن است هنوز پایان کار نباشد. با وجود تمام خستگی و شکنندگی جمهوری اسلامی، و آمادگی میلیون‌ها ایرانی برای به خیابان آمدن برای ابراز تحقیر خود نسبت به آن، مردم به شدت از کشورشان محافظت می‌کنند و حملات خارجی تمایل دارد آن‌ها را گرد هم آورد. افزایش عدم قطعیت، مسئله جانشینی در ایران است. به نظر می‌رسد انتخاب ترجیحی خامنه‌ای برای جانشینی‌اش به عنوان رهبر معظم، پسر دومش، مجتبی، باشد که ۵۶ ساله است و نصر او را «مشاور اصلی» خود توصیف می‌کند. عباس پالیزدار، یکی از نزدیکان مجتبی، در مصاحبه‌ای اخیر به فساد گسترده در «حلقه‌های حاکم» جمهوری اسلامی اشاره کرد و ابراز اطمینان کرد که اگر مجتبی جانشین پدرش شود، نه تنها «گردن فاسدان را خواهد شکست» بلکه آزادی‌های اجتماعی را افزایش داده و زندانیان سیاسی را آزاد خواهد کرد. این امر او را در همان دسته مدرن‌سازان اصلاح‌طلب مانند ولیعهد عربستان سعودی، محمد بن سلمان، قرار می‌دهد.

و با این حال، مجتبی جنگ ایران و عراق را در گردانی از سپاه پاسداران گذراند که به خلوص ایدئولوژیکش معروف بود و به گفته نصر، مایل به «تداوم استراتژی‌های مقاومت و دفاع پیشرو متولد شده در طول جنگ» است. او همچنین هیچ نشانه‌ای از تعهد کمتر به برنامه هسته‌ای نسبت به پدرش نشان نداده است. اگر مجتبی واقعاً رهبر معظم شود، نه تنها جمهوری اسلامی به تبدیل شدن به یک سلطنت موروثی نزدیک‌تر خواهد شد، بلکه دفاع پیشرو ممکن است جان تازه‌ای بگیرد.

نسخه‌ای از این مقاله که در چاپ ظاهر شد به اشتباه بیان می‌کرد که آلمان، بریتانیا و ایالات متحده سلاح‌های شیمیایی به عراق عرضه کرده‌اند. در واقع، در دهه ۱۹۸۰، خود عراق آن سلاح‌های شیمیایی را با کمک مواد دو منظوره و پیش‌سازهای تأمین شده توسط شرکت‌هایی در آلمان، بریتانیا و ایالات متحده تولید کرد.


پاورقی‌ها:

⚠️ اخطار:محتوای این مقاله صرفاً دیدگاه‌های نویسنده و منبع اصلی را منعکس می‌کند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.

سورس ما: Foreign Affairs

💡 درباره منبع: فارن افرز (Foreign Affairs) یک نشریه آمریکایی پیشرو در زمینه روابط بین‌الملل و سیاست خارجی ایالات متحده است که توسط شورای روابط خارجی (CFR)، یک اندیشکده غیرحزبی، منتشر می‌شود. این نشریه از سال ۱۹۲۲ منتشر شده و به عنوان یکی از تأثیرگذارترین مجلات برای بحث و تحلیل سیاست جهانی شناخته می‌شود.

✏️ درباره نویسنده: کریستوفر دو بلگ (Christopher de Bellaigue) روزنامه‌نگار و مورخ و نویسنده کتاب «در گلستان شهدا: خاطرات ایران» است.

خروج از نسخه موبایل