⏳ مدت زمان مطالعه: ۷ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن پالیسی/جیمز پالمر | 📅 تاریخ: ۲۵ مارس ۲۰۲۵ / ۶ فروردین ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
همزمان با ادای سوگند دونالد ترامپ برای دومین دوره ریاست جمهوری، برخی از ثروتمندترین مردان جهان او را احاطه کرده بودند. اما حتی یک رئیس جمهور مشهور به مادیگرایی نیز نمیتوانست در جمعآوری حمایت میلیاردرها از حزب کمونیست چین (حککچ) پیشی بگیرد. در مارس ۲۰۱۸، بیش از ۱۰۰ میلیاردر در پکن گرد هم آمدند تا در دولت چین خدمت کنند. پونی ما، مدیرعامل غول اینترنتی تنسنت و در آن زمان ثروتمندترین مرد چین، در کنار هوی کا یان، رئیس اورگراند و بیش از ۴۰ عضو دیگر از ابرثروتمندان در کنگره ملی خلق (NPC)، پارلمان چین، نشست.
ثروت ما، با ۴۷ میلیارد دلار، او را کمی جلوتر از هوی، با ۴۱ میلیارد دلار، به عنوان ثروتمندترین مرد چین قرار میداد. ۵۹ میلیاردر دیگر به کنفرانس مشورتی سیاسی خلق چین (CPPCC)، بالاترین نهاد مشورتی حزب، پیوستند. ارزش خالص مجموع NPC و CPPCC بیش از ۶۲۰ میلیارد دلار تخمین زده میشد.
اما همزمان با برگزاری «دو اجلاس» – نشستهای سالانه کنگره ملی خلق و کنفرانس مشورتی سیاسی خلق چین – در پکن، کار واقعی آنها مهر تأیید زدن بر لغو محدودیت دوره ریاست جمهوری شی جینپینگ بود که به او اجازه میداد تا ابد در قدرت بماند. هیچ یک از این دو نهاد قدرت واقعی ندارند. دادن جایگاهی به میلیاردرها در قوه مقننه، پاداش یا نشانهای از قدرت آنها نبود؛ بلکه راهی برای پیوند آنها به حزب و نمایش علنی وفاداری آنها بود.
در بسیاری از نقاط جهان، ویژگی بارز میلیاردرها مصونیت است: توانایی نادیده گرفتن قوانین، هنجارهای اجتماعی یا مرزها از طریق نیروی محض ثروت. میلیاردرهای آمریکایی هر کاری که بتوانند برای فرار از مسئولیتهای خود در قبال دولت – یا برای براندازی فعالانه دولت برای منافع خود – انجام میدهند. سرمایه و قوانینی که از سرمایه محافظت میکنند، آنها را سپر و تقویت میکنند. معمولاً تنها زمانی که ثروت آنها خود کلاهبرداری از آب در میآید، مانند سام بنکمن-فرید، بنیانگذار FTX، با زندان مواجه میشوند.
با این حال، در چین، ثروت هر میلیاردر بر پایهای سست بنا شده است: یعنی حسن نیت حزب کمونیست چین. در هر مرحله، ابرثروتمندان، بهویژه از زمان روی کار آمدن شی جینپینگ، به یاد میآورند که ثروتشان به لطف حزب وجود دارد – و همه آن میتواند از آنها گرفته شود. جایگاه میلیاردرها در چین، با احتیاط از جلب توجه به خود یا به نظر رسیدن به چالش کشیدن حق حزب برای «رهبری همه چیز»، ذاتاً precarious (متزلزل و نامطمئن) است.
حتی پس از کنار گذاشتن مائوئیسم، حزب کمونیست چین هرگز با ثروتمندان کاملاً راحت نبوده است. در دهه ۱۹۸۰، دنگ شیائوپینگ، رهبر چین، اظهار داشت که «چند» خانوار و منطقه «اول ثروتمند شوند» اشکالی ندارد، اما او این را در مورد دهقانان گفت، نه میلیاردرها، و افزود که ثروتمندان موظف به کمک به فقرا هستند. استقبال مردد حزب از کسب و کار خصوصی با اما و اگرهای زیادی همراه بود.
با این حال، از نظر فرهنگی، چین از دهه ۱۹۸۰ با اشتیاق مردی گرسنه که به ضیافتی میرسد، از ثروت استقبال کرد. عبارت «ثروتمند شدن باشکوه است»، که اغلب به اشتباه به دنگ نسبت داده میشود، توسط اورویل شل، چینشناس، در پوشش خبری غربی رایج شد. با این وجود، این عبارت به درستی روحیهای را که دههها ادامه داشت، به تصویر میکشید. پس از دو نسل محرومیت و ریاضت انقلابی، آمدن پول و تمام امکانات پول، معجزهآسا به نظر میرسید.
حزب خود را وفق داد. تا اواخر دهه ۱۹۹۰ بود که اولین میلیاردرهای سرزمین اصلی چین ظهور کردند – و آنها حتی برای دولت نیز درخششی طلایی داشتند. یک کشور تازه قدرتمند در حال به رخ کشیدن عضلات مالی خود بود و میلیاردرها با این تصویر همخوانی داشتند. ثروتمندان در مجلات، کتابهای خودیاری و برنامههای ویژه تلویزیونی مورد تجلیل قرار میگرفتند، بهویژه از آنجا که زمین بازی تقریباً هموار به این معنی بود که آنها ثروت خود را خودشان به دست آورده بودند و از صاحب رستوران به غول املاک و مستغلات – یا در یک مورد از رختشوی به تاجر بینالمللی – تبدیل شده بودند. «کارآفرینان» اصطلاح مورد علاقه برای افراد موفق بود، بدون اینکه بار منفی سایر اصطلاحات مربوط به ثروت از دوران مائوئیستی را داشته باشد.
در سال ۲۰۰۲، حزب کمونیست چین سیاست قبلی خود مبنی بر کنار گذاشتن کارآفرینان را که قبلاً از نظر سیاسی مشکوک تلقی میشدند، تغییر داد. این امر منجر به هجوم تجار به حزب نشد، بلکه باعث شد اعضای حزب به تجارت روی آورند، جایی که ارتباطات موجود آنها یک مزیت جدی محسوب میشد. حتی با وجود اینکه از ابتکار عمل خصوصی تجلیل میشد، این امر به حمایت دولت وابسته بود.
این پویایی در بخش املاک و مستغلات، که سهم خود را از تولید ناخالص داخلی ملی در دهه ۲۰۰۰ بیش از سه برابر کرد، بیشترین نمود را داشت. دولتهای محلی برای انجام تعهدات مالی خود نیاز به فروش زمین داشتند و افراد دارای ارتباطات خوب میتوانستند آن را ارزان بخرند – یا رقبا را به طور کامل، قانونی یا غیرقانونی، از میدان به در کنند. (عموی یکی از دوستان در سال ۲۰۰۶ در شاندونگ با تاجران مرتبط رقابت کرد؛ او ربوده شد، پاهایش قطع شد و در بالای یکی از سایتهای ساختمانی خودش رها شد تا خونریزی کند و بمیرد.) وامهایی که برای خرید زمین دولتی نیاز داشتند، اغلب از بانکهای دولتی تأمین میشد، در یک چرخه سود متقابل. مقامات از رشد تولید ناخالص داخلی برای پیشرفت شغلی خود و از رشوه برای خودشان استقبال میکردند.
سایر کارآفرینان روشهای هوشمندانهتری برای بهرهبرداری از نیازهای دولت محلی پیدا کردند. یو هوآ، نویسنده، در کتاب خود «چین در ده کلمه»، داستان تاجری را روایت میکند که «با فریبکاری خود را به عنوان یک کارآفرین شناخته شده در سطح ملی جا میزد». این تاجر به پکن رفت تا در مناقصه آگهیهای قبل از پخش اخبار ساعت ۷ شب، که بسیار پربیننده بود، شرکت کند و پس از صرف مبلغ نجومی ۸۰ میلیون یوان، توسط رسانهها به عنوان «پادشاه مناقصه» مورد تحسین قرار گرفت و برای او و شرکتش تبلیغات رایگان بیشتری به ارمغان آورد. سپس به زادگاهش بازگشت و جلسهای با مقامات دولتی محلی ترتیب داد. او به آنها گفت: «داراییهای خودم تنها بخش کوچکی از [۸۰ میلیون] است. اگر از من حمایت کنید، شهر ما یک کارآفرین مشهور در سراسر کشور تولید خواهد کرد. اگر مرا ناامید کنید، شهر ما بزرگترین فریبکار کل کشور را تولید خواهد کرد.» رهبران شهر در مواجهه با این انتخاب، به بانک تجاری محلی دستور دادند تا ۲۰۰ میلیون یوان به او وام دهد.
یو، تاجر را بینام و داستان را تأیید نشده باقی میگذارد. یکی از نامزدهای این داستان، جک ما، خالق غول تجارت الکترونیک علیبابا است که زادگاهش هانگژو را با یو مشترک است. ما به عنوان یکی از جذابترین و مشهورترین تاجران دهه ۲۰۰۰ در سطح ملی ظهور کرد که به خاطر لبخند شیطنتآمیز و اشتیاق میهنپرستانهاش برای شکست دادن مزاحمان خارجی مانند eBay شناخته میشد. تا پایان سال ۲۰۱۸، او با ثروتی حدود ۳۹ میلیارد دلار، ثروتمندترین مرد چین بود. (میلیاردرهای چینی هرگز از مرز ۷۰ میلیارد دلار عبور نکردهاند، که آنها را به طور مداوم خارج از ۲۰ ثروتمند برتر جهان قرار میدهد.)
ما تنها یکی از مجموعه میلیاردرهایی بود که توسط والدین و حزب به طور یکسان به عنوان الگو مورد تجلیل قرار میگرفتند. در ماه مه ۲۰۱۳، دو ماه پس از روی کار آمدن شی به عنوان رئیس جمهور، دومین فیلم پرفروش در چین داستانی از سه میلیاردر آینده بود. «رویاهای آمریکایی در چین» بازگویی نازکی از ظهور «نیو اورینتال»، یک شرکت آموزش زبان انگلیسی بود که در دهه ۲۰۰۰ به یک غول همهجا حاضر تبدیل شد و در آمادهسازی دانشجویان برای تحصیل در خارج از کشور تخصص داشت. سه قهرمان آن، که به عنوان افراد جسور و باانگیزه معرفی میشدند، بر اساس یو مینهونگ، بنیانگذار نیو اورینتال، که ثروتش به تازگی از مرز ۱ میلیارد دلار گذشته بود، و دو حامی سرمایهگذاری خطرپذیر او ساخته شده بودند.
در حالی که حزب کمونیست چین مایل به تحمل و حتی ستایش نسل جدید میلیاردرها بود، مقامات همچنین به طور منظم آنها را «درو» میکردند.
با این حال، برخلاف دیوارهای آتش قانونی و نفوذ سیاسی که میلیاردرهای آمریکایی از آن برخوردارند، هیچ یک از این موفقیتها با امنیت همراه نبود. ثروتمندان جدید در تنگنا گرفتار شده بودند؛ ثروتشان به آنها امکان میداد مقامات محلی را بخرند و در نهایت از آنها پیشی بگیرند، اما با افزایش شهرتشان، توجه مقامات عالیرتبهتری را جلب میکردند که سهم خود را از این خوان یغما میخواستند.
زمان آنها ناگزیر صرف – همانطور که جان اوزبورگ، انسانشناس، در کتاب خود «ثروت مضطرب» در سال ۲۰۱۳ به تفصیل شرح داده است – حفظ شبکههای پیچیده نفوذ، سود و فساد میشد. پاک ماندن و پیشرفت کردن غیرممکن بود: حتی اگر کسب و کار اولیه شما صادقانه بود، محافظت از آن نه تنها مستلزم رشوه، بلکه مشارکت در شبکههای порока متقابل بود. خودسازشی شما را برای دیگران قابل اعتماد میکرد.
و در حالی که حزب کمونیست چین مایل به تحمل و حتی ستایش نسل جدید میلیاردرها بود، مقامات همچنین به طور منظم آنها را «درو» میکردند. اینکه کدام میلیاردرها سقوط میکردند، مسئله تکبر و شانس بود: مجرمترینها معمولاً از بین میرفتند، مانند لیو هان قاتل که در سال ۲۰۱۵ اعدام شد، یا لای چانگشینگ فراری اولیه، اما گاهی اوقات صرفاً انتخاب حامی سیاسی اشتباه بود. هر سقوط به عنوان یادآوری برای دیگران عمل میکرد تا در صف بمانند و همچنین به مقامات اجازه میداد تا داراییهای سقوطکردگان را تقسیم کنند.
فهرست ثروتمندان هورون، رتبهبندی ابرثروتمندان که از سال ۱۹۹۹ توسط روپرت هوگورف، تحلیلگر بریتانیایی، تهیه میشود، به «فهرست خوکهای پروار شده» معروف شد، با این شوخی که بسیاری از برجستهترین اعضای آن سپس توسط حزب برای کشتار انتخاب میشدند. سه پژوهشگر در سال ۲۰۱۲ دریافتند که قرار گرفتن در این فهرست، احتمال متهم شدن، تحقیق یا دستگیری شما را از ۷ درصد به ۱۷ درصد افزایش میدهد. دیگران دریافتند که صرفاً حضور در این فهرست، هزینه حسابرسان را افزایش میدهد، که آن را به عنوان ایجاد ریسک بیشتر تلقی میکردند. (هوگورف این موضوع را رد میکند و میگوید تنها ۱ درصد از افراد حاضر در این فهرست سقوط کردهاند.)
ریسک سیاسی تحت رهبری شی جینپینگ به شدت افزایش یافته است. او به مردم وعده سرکوب فساد و زیادهرویهای دهه ۲۰۰۰ را داد. به رهبران و بزرگان حزب هم وعده تأکید مجدد بر مرکزیت قدرت حزب را داد. در ابتدا، این بیشتر به صورت درخواست برای اطاعت عمومی از حزب ظاهر شد. عذرخواهیهای تملقآمیز و سوگند به پیروی از حزب، مانند آنچه در سال ۲۰۱۸ توسط ژانگ ییمینگ، بنیانگذار بایتدنس، بر سر محتوای «مبتذل» در یکی از برنامههایش داده شد، رایج شد. اما ایجاد ثروت بدون توجه به اینها ادامه یافت. تا سال ۲۰۲۱، تعداد میلیاردرها به ۱۱۸۵ نفر رسیده بود.
همهگیری کووید-۱۹ و سه سال قرنطینه و کنترلهای پس از آن، کسبوکار در چین را بیش از پیش به حسن نیت دولت وابسته کرد. شی جینپینگ از این همهگیری به عنوان فرصتی برای درهم شکستن کل بخشهای تجاری که به نظر او بیش از حد بزرگ یا از نظر اجتماعی تهدیدآمیز شده بودند، استفاده کرد. سرکوب ۳۲ ماهه فناوری، تشدید مقررات دادهها و درخواستهای سانسور و مسدود کردن عرضههای اولیه عمومی و معاملات خارجی، تریلیونها دلار از قیمتهای بازار سهام را از بین برد. ما پس از ابراز انتقاد ملایم از رگولاتورها، به سالها تبعید اجباری از انظار عمومی ناپدید شد. بخش عمدهای از بخش آموزش خصوصی غیرقانونی اعلام شد و ارزش سهام نیو اورینتال از ۱۹۵ دلار به کمی بیش از ۲۰ دلار در عرض پنج ماه سقوط کرد. تعداد میلیاردرها در سه سال ۳۶ درصد کاهش یافت.
با این حال، بزرگترین قربانی همهگیری، بخشی بود که دولت هرگز قصد دست زدن به آن را نداشت: املاک و مستغلات. فروپاشی چند ساله، غولهای املاک و مستغلات را که زمانی از پایههای اصلی فهرست هورون بودند، درهم شکسته است. ثروت هوی از اورگراند در سال ۲۰۲۳ به زیر ۱ میلیارد دلار کاهش یافت و پس از آن بازداشت شد. از دست رفتن بخشی که بیش از یک چهارم تولید ناخالص داخلی را تشکیل میداد، به یک بحران اقتصادی کمک کرد که حزب کمونیست چین را به وحشت انداخته است.
این امر منجر به نشست فوریه بین شی و مدیران عامل شد که در آن به آنها اطمینان داد که حزب آماده ارائه حمایت جدید از بخش خصوصی است – اما همچنین مرکزیت خود را تقویت کرد و مدیران عامل در اطراف او برای ادای احترام مناسب چیده شده بودند. میلیاردرها آنجا بودند تا اولویتهای استراتژیک شی را نشان دهند، نه اولویتهای خود را، با تولید و کشاورزی در مرکز؛ جک ما بازگشته بود اما به انتهای میز رانده شده بود.
در دوران قدرت بیحد و حصر میلیاردرها در غرب، ممکن است وسوسهانگیز باشد که فکر کنیم چین راه بهتری پیدا کرده است. اما ابزارهای قدرت حزبی که علیه ابرثروتمندان به کار میرود، بیشتر و با بیرحمی بیشتری علیه فقرا و بیپناهان، اعم از خانوادههای اویغور، دستفروشان، کسبوکارهای کوچک یا فعالان فمینیست، به کار گرفته میشود.
و یک طبقه از ابرثروتمندان واقعاً دستنیافتنی باقی میمانند: اعضای خانواده رهبران حزب. داراییهای خانواده شی جینپینگ عظیم و همچنین توسط هیچ رسانه چینی غیرقابل گزارش است. هنگامی که بلومبرگ در سال ۲۰۱۲ شروع به گزارش در مورد آن کرد، شرکت بلومبرگ با اخراج کامل از چین تهدید شد و به خواستههای رسمی برای خودسانسوری تن داد.
همسر ون جیابائو، نخستوزیر سابق چین، ژانگ پیلی، در دوران تصدی همسرش از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۳، تجارت الماس کشور را در دست گرفت و حداقل ۲.۷ میلیارد دلار دارایی از طریق معاملات تجاری مختلف به دست آورد. ممکن است اطرافیان آنها هدف قرار گیرند، مانند دزموند شام، مشاور ژانگ، که در دوران شی از چین گریخت، یا شیائو جیانهوا، غول املاک و مستغلات، که به عنوان مشاور بسیاری از بستگان شی عمل میکرد و در سال ۲۰۲۲ به ۱۳ سال زندان محکوم شد. اما ثروت حزب، مانند قدرت حزب، بدون چون و چرا باقی میماند.
”