⏳ مدت زمان مطالعه: ۴ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: پراجکت سیندیکیت/هارولد جیمز | 📅 تاریخ: June 24, 2025 / ۴ تیر ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
⚖️ توجه مهم: مطالب منتشرشده در این مقاله برگرفته از رسانهها و منابع رسمی غربی/عربی/عبری هستند که ممکن است دارای جهتگیریهای سیاسی، امنیتی یا تبلیغاتی خاصی باشند. انتشار این مطالب از سوی «سورسما» بهمنزلهٔ تأیید محتوای آنها نیست، بلکه صرفاً با هدف آگاهیبخشی، شناخت دقیقتر از طرف مقابل، و تحلیل راهبردی منتشر میشوند. خوانندگان بهویژه در ایران، لازم است این محتوا را با درک حساسیتهای رسانهای و اهداف احتمالی منتشرکنندگان اصلی، مطالعه کنند.
مرگ چندجانبهگرایی و ظهور یکجانبهگرایی
ایالات متحده اگرچه پیشتر اعلام کرده بود که احتمال حمله به تأسیسات هستهای ایران وجود دارد، اما پیش از انجام این اقدام، زحمتی برای مشورت با سایر اعضای ناتو یا دولتهای متحد به خود نداد. به نظر میرسد نهادهای چندجانبه خود غرب، در حالی که طبل جنگ فریادهای پیگیری صلح از طریق تجارت را در خود فرو میبرد، در حال از دست دادن اهمیت خود هستند.
پرینستون – ژوئن ۲۰۲۵ به عنوان یک نقطه عطف، نشانگر مرگ رویکرد چندجانبهگرایانه پیشین به حکمرانی جهانی، در اذهان باقی خواهد ماند. نهادهای موجود، بهویژه آنهایی که بر پایه ایده «غرب» بنا نهاده شدهاند (مانند ناتو و گروه ۷)، دیگر اهمیتی ندارند. در حالی که آمریکا اعلام کرده بود ممکن است به تأسیسات هستهای ایران حمله کند، اما پیش از مبادرت به این کار، خود را ملزم به مشورت با دیگر اعضای ناتو ندید. برعکس، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، نشست گروه ۷ در کاناناسکیس کانادا را زودتر ترک کرد تا این مأموریت را آغاز کند.
بیاهمیتی گروه ۷ و ریشههای تاریخی
بیاهمیتی گروه ۷ گواهی بر وضعیت کنونی روابط بینالملل است. جالب آنکه نخستین نشست این گروه، نیم قرن پیش، برای رسیدگی به خاورمیانه بیثبات و در پی جنگی (جنگ یوم کیپور ۱۹۷۳) که ثبات اقتصادی و سیاسی «غرب» را به مخاطره افکنده بود، برگزار شد. شرکتکنندگان در اجلاس نوامبر ۱۹۷۵ در رامبویه، در حومه پاریس، گرد هم آمدند تا جایگزینی برای مداخله نظامی مستقیم بیابند.
حاضران در آن نشست، نومیدانه در تلاش برای مقابله با احساس شکنندگی اقتصادی و سیاسی بودند که دموکراسی را در کشورهایشان به خطر انداخته بود. اگرچه موضوع اجلاس از جلسات منظم میان وزرای دارایی آمریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان و ژاپن نشأت گرفته بود، اما ایتالیا را نیز در بر میگرفت؛ نه به این دلیل که این کشور منابع مفیدی عرضه میکرد، بلکه چون در عمیقترین بحران به سر میبرد و دموکراسی آن بیش از سایرین در معرض تهدید بود.
این هنری کیسینجر بود که در سال ۱۹۷۴ جایگزینی برای اقدام نظامی پیشنهاد داد: قدرتهای منطقهای، بهویژه عربستان سعودی و ایران، باید با تشویق به نگهداری درآمدهای سرشار نفتی خود در بانکهای غربی، به این مجموعه وارد میشدند. این دلارهای نفتی سپس به بازارهای نوظهور بزرگ آن دوران – کشورهایی در آمریکای جنوبی و همچنین در اروپای مرکزی تحت سلطه شوروی – وام داده میشد تا همگان از طریق پیوندهای مالی به یکدیگر متصل شوند. بدین ترتیب، نظام مالی تضمین میکرد که همگان در آینده از رویاروییهای پرهزینه و خشونتآمیز اجتناب ورزند.
رد نئولیبرالیسم و فقدان جایگزین
این نوع تفکر بعدها به عنوان شکلی از نئولیبرالیسم افسارگسیخته مردود شناخته شد و رهبران سیاسی از جو بایدن و ولادیمیر پوتین گرفته تا اورسولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا، از آن فاصله گرفتند. اما در حالی که همگان نئولیبرالیسم و اعتقاد مرتبط با آن مبنی بر اینکه تجارت میتواند صلح به ارمغان بیاورد را به باد انتقاد میگرفتند، کمتر کسی جایگزین منسجمی ارائه کرد.
افراد شکاک بهتر بود با اساطیر باستان مشورت میکردند که خدای تجارت، مرکوری، را رقیب خدای جنگ، مارس، معرفی میکرد. تنها پوتین از انسجام فکری لازم برخوردار بود تا دریابد که مارس نتیجه طبیعی طرد مرکوری است. او بر این باور بود که خدای جنگ میتواند روسیهای نوین بیافریند.
ناکافی بودن ساختار گروه ۷ و ظهور گروه ۲۰
بخشی از مشکل در یافتن جایگزین، در ساختار نهادی ناکافی گروه ۷ ریشه داشت. تا آغاز هزاره جدید، این گروه دیگر مناسبترین چارچوب برای هماهنگی جهانی نبود و با بحران مالی ۲۰۰۷-۲۰۰۸، گروه ۲۰ به عنوان گروه برتر پدیدار شد. اما در حالی که گروه ۲۰ از طریق نشست آوریل ۲۰۰۹ خود در لندن، پاسخی فوری و مؤثر ارائه داد، به زودی با بروز اختلافات میان ایالات متحده، چین، آلمان و دیگران بر سر مسائل تجاری و ارزی، نفوذ خود را از دست داد.
چند سال بعد، روسیه پس از تصرف کریمه و حمله به شرق اوکراین در سال ۲۰۱۴ از گروه ۷ (که پیشتر گروه ۸ نام داشت) اخراج شد. ترامپ در دوره نخست ریاست جمهوری خود از این موضوع گلایه کرد و اخیراً در کاناناسکیس نیز به همین مسئله بازگشت. اما اصرار وی بر اینکه روسیه برای حل مشکلات بینالمللی ضروری است، با توجه به اینکه روسیه خود عامل یا مسبب بسیاری از این مشکلات – از جمله با حمایت از دیکتاتوریها در سوریه و ایران – بوده است، عجیب به نظر میرسد. میتوان استدلال بسیار قویتری برای گسترش گروه ۷ به منظور شامل کردن چین (و شاید برای کوچکسازی اجلاسها با اعطای تنها یک نماینده به اتحادیه اروپا) ارائه داد.
شباهتهای تاریخی و تصمیم ترامپ
در هر صورت، پویایی به نمایش درآمده در کاناناسکیس به طرز نگرانکنندهای یادآور پویایی رامبویه در تقریباً ۵۰ سال پیش بود. در حالی که امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه، تمایل به بحث درباره آتشبس داشت، ترامپ (هنگام ترک اجلاس) توضیح داد که «بسیار فراتر از آن میاندیشد. چه عمداً و چه سهواً، امانوئل همواره اشتباه میکند.» بدین ترتیب، مارس بر مرکوری چیره گشت.
اما ترک یک اجلاس چندجانبه برای آغاز جنگ، اقدامی عجیب از سوی مردی بود که همواره اصرار داشت در تلاش برای دستیابی به توافق صلح است. وعده «اول آمریکا» – یعنی عدم تعامل جهانی و رد «جنگهای ابدی» – جذابیت اصلی ترامپ برای بسیاری از آمریکاییها به شمار میرود. در واقع، تصمیم اخیر او همچنین با سفر اخیرش به خاورمیانه در تضاد به نظر میرسد؛ سفری که طی آن از کشورهای حاشیه خلیج فارس بازدید کرد، از سفر به اسرائیل اجتناب ورزید و بر معاملات مالی و اقتصادی تمرکز نمود.
در سال ۲۰۱۹، ترامپ به شکلی کاملاً характерно اعلام کرد که درگیری نظامی در خاورمیانه «بدترین تصمیم تاریخ» بوده است. با این حال اکنون، در سال ۲۰۲۵، استاد «هنر معامله» به این نتیجه رسیده است که به همان تشدید تهدیدی که در جنگ تعرفهای خود به کار برده بود، نیاز دارد. اما اگر سطح کنونی بمباران برای ارعاب رهبری ایران کافی نباشد، چه پیش خواهد آمد؟ اگر بمبهای فوقسنگین GBU-57 نتوانند تأسیسات هستهای زیرزمینی در فردو را نابود کنند، چه؟
فراخوانی برای رهبری جدید
از خطر تشدید درگیری نظامی گرفته تا نارضایتی عمیق از دموکراسی در داخل، شباهتها به اجلاس رامبویه بسیار قابل توجه است. پرسش این است که آیا امروز کسی هست که بتواند بینشهای کیسینجری را به کار گیرد. فیلمنامه چنین رهبری روشن است و شامل به کارگیری مرکوری، و نه مارس، میشود. این لحظهای است که فردی در اروپا، چین یا کشورهای جنوب جهانی باید برخیزد و بگوید: «مشکلات ما بسیار بزرگتر از اینهاست. چه عمداً و چه سهواً، دونالد همواره اشتباه میکند.»