⏳ مدت زمان مطالعه: ۸ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن افیرز / سعید گلکار و کسری اعرابی | 📅 تاریخ: ۱۱ اکتبر ۲۰۲۴ / ۲۰ مهر ۱۴۰۳
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
همانطور که ایران و اسرائیل به تدریج به سوی یک جنگ تمام عیار نزدیکتر میشوند، حمله موشکی عظیم جمهوری اسلامی به تلآویو در اول اکتبر ممکن است به عنوان نقطه عطفی تعیینکننده در نظر گرفته شود. پس از شکستهای پیاپی تهران، از جمله ترور حسن نصرالله، رهبر حزبالله توسط اسرائیل، علی خامنهای، رهبر عالی ایران، چارهای نداشت جز پاسخ دادن. اکنون منطقه در آستانه یک درگیری حتی بزرگتر قرار دارد.
هر چند نوعی حمله ایران اجتنابناپذیر بود، با توجه به نزدیکی حزبالله به جمهوری اسلامی، اما خامنهای با انتخاب یکی از افراطیترین گزینهها بسیاری از ناظران را شگفتزده کرد. او میتوانست از شبکهای از نیروهای نیابتی خود استفاده کند تا به طور غیرمستقیم به اسرائیل حمله کند یا موجی از تروریسم منطقهای به راه بیندازد. هر دو گامهایی بودند که او در گذشته برداشته بود. اما این بار خامنهای تصمیم گرفت صدها موشک به سمت دومین شهر بزرگ اسرائیل پرتاب کند؛ یکی از بزرگترین حملات موشکی در تاریخ.
خامنهای این اقدام چشمگیر را به دلایلی انجام داد که مربوط به مسائل داخلی ایران است. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نیروی مسلح ایدئولوژیک و تاثیرگذار خامنهای، از درون دچار اختلافاتی بین فرماندهان قدیمی محافظهکار و نسلهای جوان رادیکال شده است. فرماندهان قدیمیتر عموماً ترجیح میدهند در مقابل اسرائیل با احتیاط عمل کنند، در حالی که نسلهای جوانتر به دنبال حمله مستقیم به دشمن اصلی جمهوری اسلامی هستند. به طور معمول، نخبگان قدیمیتر نفوذ بیشتری بر خامنهای داشتهاند. اما با کشته شدن تعداد بیشتری از فرماندهان سپاه و شرکای آنها، نسلهای جوانتر قدرت بیشتری به دست آوردهاند. آنها این کار را با زیر سوال بردن کارآیی رهبران قدیمیتر انجام دادهاند، همچنین با پیشنهاد اینکه برخی از نخبگان سپاه در واقع عوامل اسرائیلی هستند، از جمله اسماعیل قاآنی، فرمانده سپاه که کنترل نیروی قدس ایران را در دست دارد – نیرویی که شبکهای از شبهنظامیان نیابتی ایران را کنترل میکند. پس از کشته شدن نصرالله توسط اسرائیل، به نظر میرسد که محاسبات خامنهای تحت تاثیر این نسل جوانتر قرار گرفته باشد. این بخشی از دلیل حمله ۱ اکتبر خامنهای است.
قدرت این جوانان تندرو احتمالاً در سالهای آینده بیشتر خواهد شد. پس از شکستهای مکرر اطلاعاتی، خامنهای دیگر نمیتواند به نخبگان قدیمی برای اداره ایران تکیه کند. حتی اگر بتواند، تندروهای سپاه پاسداران زمان را به نفع خود دارند. خامنهای ۸۵ ساله است و بسیاری از مشاوران ارشد او نیز سن بالایی دارند. نسلهای جوانتر میتوانند منتظر بمانند تا آنها پیرتر شوند.
بنابراین جمهوری اسلامی به احتمال زیاد در سالهای آینده آرامتر نخواهد شد. با تغییر رهبری، حکومت نه تنها معتدل نخواهد شد، بلکه احتمالاً سرکوبگرتر، خشونتآمیزتر و مصممتر به بیثبات کردن جهان خواهد بود.
به سوی افراط
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ستون فقرات جمهوری اسلامی است. این سپاه که در سال ۱۹۷۹ برای حفاظت از روحانیت و تثبیت رژیم جدید تئوکراتیک ایران تشکیل شد، قدرت خود را در هر جنبه از حوزههای اقتصادی، امنیتی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کشور گسترش داده است. سپاه پاسداران که در ابتدا یک نیروی شبهنظامی ساده بود، اکنون بیش از ۵۰ درصد از اقتصاد ایران را کنترل میکند و به دنبال به دست آوردن قدرت بیشتری است. این سپاه در بوروکراسی دولتی ایران نهادینه شده و وزارتخانههای کلیدی از جمله وزارت کشور و وزارت امور خارجه را در دست گرفته است. این سپاه ۱۸۰,۰۰۰ عضو دارد که در سراسر ایران و منطقه مستقر هستند.
اعضای سپاه پاسداران در چهار نسل مختلف تقسیم میشوند. نسل اول – بنیانگذاران سپاه که در دوران جنگ ایران و عراق (۱۹۸۰-۱۹۸۸) به این نیرو پیوستند – عمدتاً از انقلابیون ایرانی بودند که از خانوادههای فقیر مذهبی و محافظهکار برخاسته بودند. زمانی که خامنهای در سال ۱۹۸۹ به عنوان رهبر معظم منصوب شد، بیشتر اعضای این نسل یا بازنشسته شدند یا پاکسازی شدند. (بسیاری از آنها حامیان آیتالله حسین علی منتظری بودند که محبوبترین فرد برای جانشینی روحالله خمینی به عنوان رهبر معظم ایران بود و از صعود خامنهای ناراضی بودند.) اما آنهایی که به رهبر جدید وفادار ماندند، با نفوذ اقتصادی گسترده در ایران پاداش گرفتند – از جمله نادیده گرفتن فسادشان توسط خامنهای.
نسل دوم سپاه پاسداران در دهه پس از جنگ ایران و عراق به این نیرو پیوستند، زمانی که سپاه به سمت اجرای پروژههای سودآور بازسازی پس از جنگ گسترش یافت. برخلاف نسل اول که برای ایدئولوژی پیوستند و بعداً به ثروت رسیدند، اعضای این گروه عمدتاً برای کسب ثروت به سپاه ملحق شدند. بسیاری از آنها علاقه چندانی به اصول سختگیرانه اسلامگرایی نداشتند. بر اساس خاطرات هاشمی رفسنجانی، رئیسجمهور پیشین ایران و یکی از نزدیکان خمینی، تنها حدود ۱۵ درصد از اعضای نسل دوم در انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۹۷ به نامزدی که خامنهای حمایت میکرد، رای دادند.
این فقدان وفاداری زنگ خطر را برای رهبر معظم به صدا درآورد. به همین دلیل، در دهه اول سال ۲۰۰۰، خامنهای تلاش کرد تا سپاه پاسداران را به گروهی با گرایشهای ایدئولوژیک بیشتری تبدیل کند. خامنهای زمان آموزشهای ایدئولوژیک و سیاسی سپاه را افزایش داد، شامل سخنرانیها، سمینارها، موعظههای مذهبی و مراسم دینی که دکترینهای سختگیرانه شیعه خامنهای را ترویج میکرد. این تلاش موفقیتآمیز بود. اعضای سپاهی که در دهه اول سال ۲۰۰۰ به این نیرو پیوستند – نسل سوم سپاه – وفاداری بسیار زیادی به اصول جمهوری اسلامی و حاکمیت آن نشان دادند. به عنوان مثال، آنها هیچ مشکلی با سرکوب اعتراضات گسترده علیه رژیم در سال ۲۰۰۹ نداشتند.
خامنهای، که از این وفاداری راضی بود، تلاشهای خود را برای ایدئولوژیک کردن سپاه پاسداران دو برابر کرد. او زمان بیشتری را به آموزشهای سیاسی اختصاص داد و این برنامهها را به ۵۰ درصد از کل آموزشهای سپاه افزایش داد. او همچنین فرآیند پذیرش اعضای جدید را بازنگری کرد. برای بیشتر تاریخ سپاه، پیوستن به این نیرو برای ایرانیانی با پیشینه مذهبی نسبتاً آسان بود. اما از سال ۲۰۱۰، این سازمان فرآیند درخواست عمومی را با فرآیندی جایگزین کرد که تنها با دعوت انجام میشد و فقط کسانی که از پیش تأیید شده بودند، میتوانستند به آن بپیوندند. مهمترین معیار برای دریافت دعوتنامه، دینداری و وفاداری به رهبر معظم بود.
نتیجه آن، نسل چهارم سپاه پاسداران است. این نسل حتی رادیکالتر از نسل سوم است. مانند نسلهای پیشین، اعضای جوانترین سپاه از سرکوب اعتراضات ضد رژیم، از جمله شلیک به معترضان در سالهای ۲۰۱۹، ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳، خوشحال بودند. اما آنها همچنین بیش از حد مشتاق به اعزام به سوریه بودند، جایی که برای حمایت از رژیم بشار اسد جنگیدند و معتقد بودند که از مقدسات شیعه دفاع میکنند. در نهایت، و با تشویق خامنهای، آنها به عناصر کمتر ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، از جمله حسن روحانی، رئیسجمهور پیشین ایران، حمله کردند.
درو و کاشتن
در سال ۲۰۱۹، خامنهای یک بیانیه منتشر کرد که در آن اعلام کرد که سپاه پاسداران باید الگوی تمام نهادهای دولتی باشد. خامنهای استدلال کرد که بوروکراسی ایران باید «جوان و حزباللهی» باشد (به معنای ایدئولوژیکی تندرو). او از پسر خود و جانشین احتمالیاش، مجتبی، خواست که این دستور را دنبال کند. هدف هر دو این مردان تثبیت کنترل شخصی خامنهای بر ایران و تضمین یک انتقال قدرت آرام پس از مرگ او بود.
بر اساس شرایط این بیانیه، بازسازی مجتبی موفقیتآمیز بود. بوروکراسی ایران شروع به استخدام و ارتقاء تندروهای جوان سپاه کرد، که منجر به سیاستهای سختگیرانهتر داخلی و خارجی شد. اما این انتقال با معایبی همراه بود. اگرچه مقامات جدید تربیتشده توسط سپاه دارای رزومههای ایدئولوژیک درستی بودند، اما قادر به اداره یک حکومت نبودند. در نتیجه، ارتقاء آنها بحرانهای ساختاری ایران، از جمله اقتصاد بیمار و بسیاری از فاجعههای زیستمحیطی، را تشدید کرد. فاصله سیاسی بین رژیم ایران و مردم ایران بیشتر شد.
برای خامنهای، قدرت دادن به رادیکالهای جوان به نوعی به ضرر او تمام شد: این اقدام باعث ایجاد شکافهایی درون خود سپاه شد. به دستور خامنهای برای مقابله با رهبران غیر اسلامی و کمتر اصولگرای ایران، نسل جوانتر سپاه به طور طبیعی شروع به حمله به برخی از الیگارشهای آن کردند، آنها را به فساد مالی متهم کردند و گفتند که در برخورد با غرب بیش از حد ترسو هستند. برخی آشکارا اعلام کردند که رهبران سپاه، از جمله علی شمخانی، دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی، و محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس ایران، در حال فساد هستند.
این تعمیق بحرانهای ایران باعث شد خامنهای مسیر خود را زیر سوال ببرد. زمانی که ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور ایران، در یک سانحه هلیکوپتر در ماه می کشته شد، خامنهای تلاش کرد از خلأ ایجاد شده برای کند کردن روند اجرای بیانیه خود استفاده کند. در انتخابات ریاستجمهوری ناگهانی کشور، رهبر معظم از نامزدی قالیباف حمایت کرد – بخشی از تلاشی برای بازگرداندن کنترل به نسل قدیمیتر و باتجربهتر سپاه.
اما نسلهای جوانتر، از جمله آنهایی که در بسیج رادیکال بودند، از پیروی از انتخاب رهبر معظم امتناع کردند. برای این ردههای افراطی، قالیباف نماد فسادی بود که آنها مصمم به از بین بردن آن بودند. در عوض، آنها از نامزدی سعید جلیلی، سیاستمداری با کارنامه پاکتر اما دیدگاههای ایدئولوژیکی سختتر، حمایت کردند. این حمایت باعث شد که جلیلی در دور اول انتخابات دوم شود. مسعود پزشکیان، یک نماینده مجلس از اردوگاه اصلاحطلبان نخبه ایران، مقام اول را کسب کرد. قالیباف حذف شد.
این شکست کنترل سپاه قدیمیتر را شوکه کرد و آنها در دور دوم به حمایت از پزشکیان روی آوردند، که به او در پیروزی در انتخابات کمک کرد. رئیسجمهور جدید نیز به نوبه خود سعی کرده است تندروهای جوان را از بالاترین سطوح بوروکراسی دولتی کنار بگذارد. اما این مبارزه هنوز به پایان نرسیده است. نسل جوانتر سپاه اکنون بیش از هر زمان دیگری از بزرگان خود فاصله گرفتهاند. و از طریق نبرد ایران با اسرائیل، ممکن است راهی برای مقابله پیدا کرده باشند.
انتظار بدترینها
پس از حمله حماس در ۷ اکتبر به اسرائیل، ارتش اسرائیل مجموعهای از حملات علیه نیروهای سپاه پاسداران و همپیمانانش را آغاز کرد. اسرائیل مقامات سپاه و شبهنظامیان ایرانی در عراق و سوریه را هدف قرار داده است. رهبری ارشد حزبالله را از بین برده است. همچنین یک مرکز فرماندهی نیروی قدس سپاه را در ضمیمه ساختمان کنسولگری ایران در دمشق مورد حمله قرار داده است.
این حملات تقریباً همه اعضای سپاه پاسداران را خشمگین کرده است، چه پیر و چه جوان. اما نسلهای جوانتر نیز از پاسخ ایران به شدت خشمگین شدهاند. این رادیکالها پس از آنکه ایران در واکنش به مجموعه اولیه حملات اسرائیل به طور مستقیم به آن حمله نکرد، خود را خیانت شده احساس کردند.
حتی پس از اینکه سپاه پاسداران در آوریل ۲۰۲۴ صدها موشک و پهپاد به سمت اسرائیل شلیک کرد، بسیاری از مقامات جوان سپاه ناراضی بودند. واکنش ایران نتوانست خسارت جدی به دشمنش وارد کند و رادیکالهای سپاه این پاسخ را بیشتر نمادین دانستند.
برخی از اعضای جوانتر سپاه معتقدند که ایران به دلیل ترس خود را محدود کرده است. اما برخی دیگر بر این باورند که چیزی خطرناکتر مانع از واکنش کشور شده است. پس از کشته شدن اسماعیل هنیه، رهبر حماس در تهران، و بهویژه پس از ترور نصرالله در بیروت، بسیاری از رادیکالها نتیجه گرفتند که الیگارشی سپاه پاسداران توسط دستگاه اطلاعاتی اسرائیل نفوذ کرده است. طبق این منطق، برخی از مقامات ارشد سپاه چنان درگیر کسب درآمد شدهاند که از سوی مقامات اسرائیلی رشوه گرفتهاند و مختصات اهداف ارزشمند را در اختیارشان قرار دادهاند و بهطور کلی واکنش تهران را محدود کردهاند.
این ادعاها فشار زیادی بر خامنهای و رهبری ارشد سپاه پاسداران برای حمله شدید به اسرائیل وارد کرده است. این بخشی از دلیلی است که ایران این حمله بزرگ را در این ماه انجام داد. اما حمله موشکی ۱ اکتبر، مانند حمله آوریل، نخواهد توانست صدای رادیکالهای جوان سپاه را خاموش کند. در واقع، ممکن است این گروه رادیکالها حتی جسورتر شوند. خامنهای ممکن است از این جوانان تندرو ناامید شده باشد، اما احتمالاً نتیجه گرفته که ادعاهای آنها تا حدی درست است. سخت است تصور کنیم که هیچ یک از مقامات سپاه با اسرائیل همکاری نداشتهاند، بهویژه پس از اینکه هنیه توسط بمبی کنترل از راه دور در یک خانه امن تحت مدیریت سپاه کشته شد. بنابراین خامنهای چارهای نخواهد داشت جز اینکه بخشی از رهبری ارشد خود را پاکسازی کرده و آنها را با مقامات جوانتر جایگزین کند.
این حرکت اجتنابناپذیر، بحرانهای آینده را تشدید خواهد کرد، چه در داخل ایران و چه در روابط جمهوری اسلامی با جهان. در داخل، با رادیکالتر و تهاجمیتر شدن سپاه پاسداران، سرکوب مخالفان به احتمال زیاد شدیدتر خواهد شد. در سطح بینالمللی، سپاه پاسداران رادیکالتر باعث میشود ایران برنامه موشکی بالستیک خود را گسترش دهد، حمایت از شبهنظامیان را دوچندان کند و برای دستیابی به سلاحهای هستهای فشار بیاورد. تهران مصممتر خواهد شد که اسرائیل را نابود کند، نیروهای ایالات متحده را از منطقه خارج کند و نظم بینالمللی لیبرال را تضعیف کند.
برخی تحلیلگران ابراز امیدواری کردهاند که با مرگ خامنهای، ایران ممکن است مسیر خود را اصلاح کند. اما اگر چیزی هم باشد، مرگ رهبر معظم این رادیکالیزاسیون را تسریع خواهد کرد. مجتبی ثابت کرده که حتی بیشتر از پدرش از نسلهای جوانتر حمایت میکند. حتی اگر پسر خامنهای جانشین او نشود، اقدامات رهبر معظم عملاً تضمین کردهاند که قدرت به دست یک روحانی رادیکال جوانتر منتقل شود.
در نهایت، تنها چیزی که میتواند مانع از افراطیتر شدن ایران شود، فروپاشی رژیم است. چنین فروپاشتی ممکن است در آینده قابل تصور باشد. جمهوری اسلامی با بحرانهای عمیق و رو به افزایش خود، در بین مردم خود به شدت محبوب نیست و بیشتر ایرانیان تقریباً مطمئناً یک دولت سکولار و صلحآمیزتر را ترجیح میدهند. اما این رژیم دههها اعتراضات گسترده را بدون فروپاشی پشت سر گذاشته است. علیرغم عملکرد فاجعهبار اقتصادیاش، این رژیم نشان داده که در برابر هر چالشی بسیار مقاوم است. فعلاً، یک ایران رادیکالتر تقریباً اجتنابناپذیر است. هیچ کس نباید روی چیزی کمتر از این شرطبندی کند.
پاورقیها:
⚠️ اخطار: محتوای این مقاله صرفاً دیدگاههای نویسنده و منبع اصلی را منعکس میکند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاههای مطرحشده نیست.
💡 درباره منبع: فارین افیرز (Foreign Affairs) یک مجله معتبر در حوزه سیاست بینالملل و روابط بینالمللی است که به تحلیلهای عمیق درباره مسائل جهانی و سیاست خارجی میپردازد.
✏️ درباره نویسنده: سعید گلکار یک مشاور ارشد در “اتحاد علیه ایران هستهای” و استادیار دانشگاه تنسی در چاتانوگا است. کسری اعرابی مدیر پژوهشهای سپاه پاسداران در “اتحاد علیه ایران هستهای” و دانشجوی دکترای دانشگاه سنت اندروز است.