فارن پالسی : “لحظه ‘ماموریت انجام شد’ اسرائیل در خاورمیانه” | ۱۰ مهر ۱۴۰۳

اسرائیل در پیروزی‌های تاکتیکی خود در خاورمیانه ممکن است دچار اشتباهات راهبردی بزرگی شود.

⏳ مدت زمان مطالعه: ۶ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن پالسی / استفن م. والت | 📅 تاریخ: ۲ اکتبر ۲۰۲۴ / ۱۰ مهر ۱۴۰۳

⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.


در تاریخ ۱ مه ۲۰۰۳، جورج دبلیو بوش، رئیس‌جمهور ایالات متحده، یک لباس خلبانی جذاب پوشید، سوار بر هواپیمای جنگی S-3 وایکینگ شد و بر روی ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن فرود آمد. او در زیر بنری که روی آن نوشته شده بود “ماموریت انجام شد”، پایان عملیات رزمی عمده در عراق را اعلام کرد. با افتخار اعلام کرد که “ایالات متحده و متحدان ما پیروز شده‌اند.” در حالی که رتبه‌های محبوبیت او به شدت افزایش یافت و نئوکان‌های مهندس جنگ به خاطر جسارت و خرد خود تبریک گفتند. با این حال، شرایط در عراق به سرعت وخیم شد و تصمیم او برای تهاجم اکنون به‌عنوان یک اشتباه استراتژیک عظیم شناخته می‌شود.

وقتی بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، و حامیانش جشن‌های پیروزی اسرائیل در آخرین حمله به لبنان را دیدم، این حادثه به یادم آمد. این حمله که با ترور حسن نصرالله، رهبر حزب‌الله، و بسیاری از رهبران ارشد گروه، اوج گرفت اما پایان نیافت. در سال گذشته، نتانیاهو با نادیده گرفتن وزیر دفاع خود، مخالفان داخلی فراوان، خانواده‌های گروگان‌های اسرائیلی که هنوز در دست حماس هستند، و دولت بایدن، به‌طور خستگی‌ناپذیری جنگی را که با حمله حماس به اسرائیل تقریباً یک سال پیش آغاز شده بود، گسترش داد. کشوری که زمانی به‌عنوان “ملت استارتاپ” معرفی می‌شد، اکنون به “ملت نابود کردن” تبدیل شده است و نتانیاهو به‌سرعت به مخالفان اسرائیل یادآوری کرد که هیچ‌کس از دست آن‌ها در امان نیست. با توجه به خساراتی که نیروهای مسلح و سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل به دشمنان مختلف خود وارد کرده‌اند (که در این بین ده‌ها هزار غیرنظامی کشته شده‌اند)، تعجبی ندارد که نتانیاهو مانند بوش به جشن پیروزی پرداخته است.

هیچ شکی نیست که اقدامات اسرائیل در هفته‌های گذشته یک دستاورد تاکتیکی حیرت‌انگیز بوده است. اطلاعات اسرائیلی با استفاده از برتری در اطلاعات سیگنال‌ها و نفوذ در ساختار سازمانی حزب‌الله و همچنین اشتباهات گیج‌کننده رهبران ارشد آن، توانست نقشه‌ای پیچیده و جسورانه برای تله‌گذاری پیجرها و واکی‌تاکی‌هایی که حزب‌الله برای ارتباطات استفاده می‌کرد، اجرا کند. همانطور که در غزه نیز دیده‌ایم، نیروهای دفاعی اسرائیل از تسلیحات پیشرفته‌ای که از سوی آمریکا تامین شده‌اند، برای کشتن نصرالله و وارد کردن خسارت سنگین به لبنان و کاهش جزئی توان موشکی و راکتی حزب‌الله استفاده کرده‌اند. نیروی هوایی اسرائیل پس از این عملیات به حوثی‌ها در یمن نیز حمله کرده و نیروهای زمینی اسرائیل اکنون وارد جنوب لبنان شده‌اند، و ایران به‌طور قطع با اقدامات تلافی‌جویانه اسرائیل به دلیل حملات موشکی اخیر خود روبه‌رو خواهد شد. نتانیاهو و وزرای راست‌گرای افراطی او نیز از جنگ برای افزایش خشونت و مصادره زمین‌ها در کرانه باختری اشغالی استفاده کرده‌اند، به‌عنوان بخشی از برنامه بلندمدت خود برای ایجاد “اسرائیل بزرگ”.

چه چیزی مانع از این می‌شود که نتانیاهو به مسیر خود ادامه داده و توازن قدرت منطقه‌ای را به نفع اسرائیل تغییر دهد؟ دستاوردهای تاکتیکی تضمینی برای موفقیت استراتژیک نیستند، اما می‌توان استدلال کرد که اگر بتوانید به اندازه کافی از آن‌ها بهره‌برداری کنید، ممکن است بتوانید محیط استراتژیک را به‌طور معنادار و ماندگار تغییر دهید. این همان چیزی است که نتانیاهو به دنبال آن است، اما دلایل خوبی وجود دارد که شک کنیم آیا او موفق خواهد شد یا خیر.

برای شروع، خسارتی که اسرائیل به محور مقاومت وارد کرده است، نمی‌تواند آن را از صحنه خارج کند یا وادار به تسلیم شدن کند. حزب‌الله، حماس، حوثی‌ها و ایران همگی در گذشته ضربات سنگینی را تحمل کرده‌اند و تمایل آن‌ها به انتقام تنها در پی حوادث سال گذشته افزایش یافته است. موضوع جالب این است که ریختن هزاران تن مواد منفجره روی مردم، به‌نظر نمی‌رسد آن‌ها را وادار به همکاری کند؛ بلکه باعث می‌شود آن‌ها برای انتقام یا حداقل برای وادار کردن شکنجه‌گران خود به توقف، آرزو کنند. حزب‌الله همچنان به شلیک موشک‌ها و راکت‌ها به سوی اسرائیل ادامه می‌دهد و بازگشت حدود ۶۰ هزار اسرائیلی که خانه‌های خود در شمال کشور را ترک کرده‌اند، غیرممکن ساخته است، و این گروه به مرور زمان خود را بازسازی خواهد کرد. رهبران ترور شده جایگزین می‌شوند، نیروها بازسازی و مسلح می‌شوند و تاکتیک‌های جدیدی بر اساس تجربیات گذشته توسعه خواهند یافت. اسرائیل اکنون نیروهای خود را دوباره به جنوب لبنان اعزام کرده است تا از این امر جلوگیری کند، اما تهاجم‌های قبلی اسرائیل به جنوب نیز به نتیجه مطلوبی نرسیده‌اند.

در مورد فلسطینی‌ها که تحت سرکوب اسرائیل قرار گرفته‌اند، گزینه‌ای جز ادامه مقاومت در برابر اقدامات اسرائیل ندارند. اوضاع می‌توانست متفاوت باشد اگر اسرائیل به آن‌ها یک جایگزین جذاب، مانند یک کشور قابل‌حیات یا حقوق برابر در اسرائیل بزرگ ارائه می‌کرد، اما نتانیاهو این امکانات را از میان برداشته است. انور سادات، رئیس‌جمهور مصر، با اسرائیل صلح کرد و مصر سینا را بازپس گرفت؛ سازمان آزادی‌بخش فلسطین با اسرائیل صلح کرد و در عوض با گسترش شهرک‌های غیرقانونی اسرائیل روبه‌رو شد. گزینه‌هایی که اسرائیل امروز به فلسطینی‌ها ارائه می‌دهد، اخراج، نابودی یا آپارتاید دائمی است و هیچ ملتی این سرنوشت‌ها را بدون مبارزه نمی‌پذیرد. بنابراین، تعجب‌آور نیست که تشکیلات خودگردان فلسطینی که موجودیت اسرائیل را پذیرفت و با آن همکاری کرد تا به امید رسیدن به یک کشور قابل‌حیات، محبوبیت خود را میان فلسطینی‌ها از دست داده است، در حالی که حمایت از حماس افزایش یافته است.


به طور مشابه، تلاش‌های گاه‌به‌گاه ایران برای بهبود روابط با ایالات متحده (و در نتیجه، اسرائیل) تحت رهبری روسای جمهور علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی توسط اسرائیل و حامیانش در ایالات متحده به‌شدت ناکام ماند، به‌ویژه زمانی که آن‌ها دونالد ترامپ را به ترک برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) در سال ۲۰۱۸ ترغیب کردند. این واکنش‌ها دست نیروهای تندرو در ایران را تقویت کرد و بحران فعلی منطقه نیز همین اثر را خواهد داشت، حتی با وجود اینکه رئیس‌جمهور جدید ایران بارها تمایل خود را برای کاهش تنش‌ها نشان داده است. ایران در پاسخ به تلاش‌های اسرائیل برای تضعیف یا حذف متحدان منطقه‌ای‌اش (از جمله ترور اسماعیل هنیه، رهبر سیاسی حماس در تهران در ماه ژوئیه) موشک‌هایی را به سمت اسرائیل شلیک کرده است، گامی مخاطره‌آمیز که باعث خواهد شد اسرائیل تلافی کند، اما تهران بدون شک احساس کرده که نمی‌تواند در این شرایط منفعل بماند و همچنان اعتبار خود را حفظ کند.

متأسفانه، این وقایع احتمال اینکه رهبران ایران تصمیم بگیرند که از حالت نهفته هسته‌ای به سمت ساخت سلاح هسته‌ای حرکت کنند را افزایش می‌دهد. چنین تصمیمی احتمال جنگ منطقه‌ای تمام‌عیار را افزایش خواهد داد، اما اسرائیل همچنان به دادن انگیزه‌های بیشتر به ایران برای دستیابی به بازدارندگی نهایی ادامه می‌دهد. اگر این اتفاق بیفتد، موفقیت‌های اخیر اسرائیل به طرز قابل‌توجهی کوتاه‌نگر به‌نظر خواهند آمد.

اقدامات اخیر اسرائیل همچنین انزوای ژئوپلیتیکی آن را افزایش داده و ممکن است در نهایت رابطه ویژه‌اش با ایالات متحده را به خطر بیندازد. همدردی که اسرائیل به‌درستی پس از حمله ۷ اکتبر کسب کرده بود، از بین رفته است، زیرا جهان شاهد ویرانی‌هایی بود که بر جمعیت‌های غیرنظامی غزه و لبنان تحمیل شد. دادگاه بین‌المللی عدالت اشغال کرانه باختری را به‌عنوان نقض قوانین بین‌المللی اعلام کرده است و نتانیاهو و وزیر دفاع، یوآو گالانت، ممکن است با احکام بازداشت بین‌المللی برای جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت روبرو شوند. به‌رسمیت‌شناسی اسرائیل از سوی عربستان سعودی و سایر کشورهای عربی در حالت تعلیق قرار دارد، بخش اعظم جنوب جهانی علیه آن است و دولت‌های اروپایی به‌طور فزاینده‌ای ناراضی شده‌اند. ترک جلسه‌ای که نتانیاهو در مجمع عمومی سازمان ملل در هفته گذشته انجام داد، یک اقدام نمادین بود، اما بازتاب روشنی از نحوه دیدن او و اسرائیل توسط بسیاری بود.

نتانیاهو و حامیانش ممکن است از چک سفید که از دولت بایدن دریافت کرده‌اند، استقبال‌های ایستاده‌ای که نتانیاهو در سخنرانی خود در کنگره آمریکا دریافت کرد، و حمایت فعال ارتش آمریکا خوشحال باشند. اما این دستاوردهای تاکتیکی کوتاه‌مدت نیز می‌توانند واکنش‌های خطرناکی را به دنبال داشته باشند. اکثر مردم دوست ندارند مورد آزار و اذیت قرار گیرند، و تحمیل قوانین گفتار و سایر محدودیت‌ها برای خاموش کردن انتقادهای مشروع از اقدامات اسرائیل، خشم زیادی ایجاد خواهد کرد، به‌ویژه زمانی که به‌وضوح و آشکارا برای محافظت از کشوری انجام می‌شود که در حال انجام یک کمپین نسل‌کشی خشونت و پاکسازی قومی است.

علاوه بر این، اگر اقدامات اسرائیل منجر به یک جنگ منطقه‌ای گسترده‌تر شود و ایالات متحده به آن کشیده شود، آمریکایی‌ها ممکن است ارزش رابطه ویژه با اسرائیل را به‌طور جدی زیر سؤال ببرند. کمپین نئوکان‌ها برای سرنگونی صدام حسین در عراق تا حدودی از تمایل به امن‌تر کردن اسرائیل الهام گرفته شده بود (که به همین دلیل، کمیته امور عمومی آمریکا-اسرائیل و رهبرانی مانند نتانیاهو به دولت بوش در فروش جنگ کمک کردند)، اما تنها دلیل وقوع جنگ نبود و نه اسرائیل و نه لابی آن مقصر شناخته نشدند. با این حال، اگر ایالات متحده شروع به از دست دادن سربازان یا ملوانان خود در جنگی دیگر در خاورمیانه کند، این وضعیت به‌درستی به‌عنوان قرار دادن آمریکایی‌ها در راه خطر به نفع یک کشور همیشه ناسپاس تلقی خواهد شد که پول و سلاح از ایالات متحده دریافت می‌کند و سپس هر کاری که دوست دارد انجام می‌دهد. علاوه بر این، اگر سوءمدیریت بایدن و وزیر خارجه آنتونی بلینکن در این شرایط، باعث شکست کامالا هریس در انتخابات

در انتخابات نوامبر شود، هم دموکرات‌ها و هم جمهوری‌خواهان شروع به این پرسش خواهند کرد که آیا حمایت بی‌چون‌و‌چرای از اسرائیل همچنان هوشمندانه‌ترین موضع سیاسی است یا خیر. اگر هر یک از این اتفاقات رخ دهد، خطر واکنش‌های شدید علیه حامیان اسرائیل در ایالات متحده افزایش خواهد یافت. اگر نگران افزایش یهودستیزی در ایالات متحده هستید، این احتمال باید شما را بیشتر از برخی تظاهرات عمدتاً بی‌ضرر در دانشگاه‌ها نگران کند.

در نهایت، تاثیر این وقایع بر خود اسرائیل است. پس از حادثه ۷ اکتبر، اسرائیلی‌ها این فرصت را داشتند که از نتانیاهو دست بکشند (که تصمیمات او اسرائیل را در معرض حمله وحشیانه حماس قرار داده بود) و کشور را به سوی عادی‌سازی هدایت کنند. با این حال، این اتفاق نیفتاد و موفقیت‌های تاکتیکی اخیر نتانیاهو موقعیت سیاسی او را تقویت کرده، همان‌طور که موقعیت افراط‌گرایان راست‌گرا که سیاست‌های آن‌ها بر اساس دیدگاهی مذهبی و مسیحایی از آینده اسرائیل است، تقویت شده است. اسرائیلی‌های میانه‌رو و سکولار که در بخش‌های فناوری پیشرفته که اقتصاد را در سال‌های اخیر تقویت کرده‌اند، نقش محوری داشته‌اند، به مهاجرت خود ادامه خواهند داد تا از زندگی در اسرائیلی که مردانی مانند وزیر دارایی بتسلئیل اسموتریچ می‌خواهند ایجاد کنند، دور بمانند. بیش از ۵۰۰ هزار اسرائیلی (یعنی حدود ۵ درصد جمعیت) در خارج از کشور زندگی می‌کنند؛ نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که ۸۰ درصد از آن‌ها قصد بازگشت ندارند و تعداد کسانی که در سال گذشته مهاجرت کرده‌اند، به‌طور چشمگیری افزایش یافته است. واشنگتن پست گزارش می‌دهد که اقتصاد اسرائیل “در خطر جدی” قرار دارد که این روندها را بیش از پیش تقویت خواهد کرد. دانشگاه‌های اسرائیل – که یکی از جواهرات کشور محسوب می‌شوند – گزارش کرده‌اند که تعداد دانشجویان خارجی به شدت کاهش یافته است، که هم نشانه‌ای از کاهش اعتبار اسرائیل و هم ضربه‌ای به پیشرفت‌های علمی آینده است. به‌طور خلاصه، موفقیت‌های کوتاه‌مدت نتانیاهو روندهایی را تقویت کرده که آینده بلندمدت کشور را در خطر قرار می‌دهند.

زندگی غیرقابل‌پیش‌بینی است – به‌ویژه در سیاست – و هیچ‌یک از مشاهدات من از پیش تعیین شده نیستند. اما همان‌طور که چند هفته پیش نوشتم، گاهی اوقات چیزی که در نگاه اول به‌عنوان یک پیروزی نظامی یا سیاسی خیره‌کننده به‌نظر می‌رسد، ممکن است بذر مشکلات عمیق‌تری را در خود داشته باشد که با گذشت زمان رشد می‌کنند. چالش برای یک رهبر موفق این است که از مزایای موقتی استفاده کند تا منافع بلندمدت را تضمین کند. اما برای انجام این کار نیاز به شناخت زمان توقف و زمان تغییر از جنگ به حل منازعه است. متأسفانه هیچ نشانه‌ای وجود ندارد که نتانیاهو این مهارت‌ها را داشته باشد یا کمترین علاقه‌ای به یادگیری آن‌ها داشته باشد.


پاورقی‌ها:

⚠️ اخطار: محتوای این مقاله صرفاً دیدگاه‌های نویسنده و منبع اصلی را منعکس می‌کند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.

سورس ما: فارن پالسی

💡 درباره منبع: فارن پالسی (Foreign Policy) یک مجله و وب‌سایت معتبر در حوزه روابط بین‌الملل و تحلیل‌های جهانی است که به ارائه مقالات و تحلیل‌های عمیق درباره مسائل جهانی و سیاست خارجی می‌پردازد.

✏️ درباره نویسنده: استفن م. والت یک ستون‌نویس در فارن پالسی و استاد روابط بین‌الملل در دانشگاه هاروارد است. او به طور گسترده‌ای در موضوعات مرتبط با سیاست خارجی، امنیت بین‌الملل و روابط قدرت‌ها شناخته شده است.

خروج از نسخه موبایل