⏳ مدت زمان مطالعه: ۴ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: The Diplomat / David Tingxuan Zhang | 📅 تاریخ: October 23, 2025 / ۰۲ آبان ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
هنگامی که پکن در تابستان امسال از ویزای جدید K خود رونمایی کرد – یک مجوز اقامت انعطافپذیر با آستانه پایین که برای جذب استعدادهای برتر جهانی در علوم، مهندسی و تولید پیشرفته طراحی شده بود – پیام به نظر واضح میرسید. در حالی که ایالات متحده قوانین مربوط به ویزای کاری H1-B را سختتر میکند و بودجه برنامههای علمی خود را کاهش میدهد، چین میخواهد از این فرصت استفاده کرده و برخی از بهترین مغزهای جهان را به کارخانهها و آزمایشگاههای خود جذب کند.
اما واکنش در داخل کشور به هیچ وجه celebratory نبود. در رسانههای اجتماعی، جوانان چینی پرسیدند چرا دولت درهای خود را به روی متخصصان خارجی باز میکند در حالی که میلیونها فارغالتحصیل داخلی برای یافتن کار با مشکل مواجه هستند.
این بحث یک تضاد عمیقتر در گذار اقتصادی کنونی چین را به تصویر میکشد: حتی در حالی که بیکاری جوانان همچنان در حال افزایش است، کشور با کمبود مزمن نیروی کار فنی ماهر روبرو است.
پارادوکس بهرهوری جدید چین
این پارادوکس بهرهوری جدید چین است. از یک سو، این کشور در حال رقابت برای خودکارسازی بخش تولیدی ارزشمند خود برای حفظ رقابتپذیری جهانی در بحبوحه افزایش هزینههای نیروی کار، کاهش جمعیت و عدم قطعیتهای ژئوپلیتیکی است. سال گذشته، کارخانههای چینی ۳۰۰,۰۰۰ ربات صنعتی نصب کردند – بیشتر از بقیه جهان و بسیار بیشتر از قدرتهای صنعتی بزرگ مانند ژاپن، آلمان و آمریکا.
در همین حال، ابتکار اخیر پکن «هوش مصنوعی پلاس» در حال تلاش برای ادغام هوش مصنوعی در تولید صنعتی است – از نگهداری پیشبینیکننده و بازرسی کیفیت گرفته تا طراحی فرآیند و لجستیک – با هدف تبدیل تولید «هوشمند» به جهش بعدی در بهرهوری.
با این حال، از سوی دیگر، چین در تلاش برای یافتن کارگران ماهر کافی برای تکمیل مقیاسبندی سریع ماشینآلات هوشمند، رباتها و فرآیندهای مبتنی بر هوش مصنوعی است. رسانههای دولتی اخیراً اشاره کردند که کارگران «بسیار ماهر» – کسانی که قادر به کار و نگهداری از تجهیزات پیشرفته هستند – تنها حدود ۸ درصد از نیروی کار را تشکیل میدهDEN, سهمی که بسیار عقبتر از اقتصادهای پیشرفته است.
کمبود استعداد در تولید پیشرفته بیش از همه مشهود است. مقامات تخمین میزنند که ۱۰ «صنعت تولیدی استراتژیک» چین – از فناوری اطلاعات نسل بعدی و ماشینآلات پیشرفته گرفته تا مواد جدید و بیوفارماسی – تا پایان سال ۲۰۲۵ به طور جمعی به ۶۲ میلیون کارگر ماهر نیاز خواهند داشت. با این حال، انتظار میرود تقریباً ۴۸ درصد از این تقاضا برآورده نشود.
شکاف میان آموزش و صنعت
ویزای K تا حدی برای پر کردن این شکاف استعداد با آوردن تخصص خارجی طراحی شده بود. با این حال، واکنش عمومی نوع دیگری از کسری را آشکار میکند: نه تنها کمبود مهارت، بلکه کمبود اعتماد به سیستم سرمایه انسانی خود چین. این همچنین نشان میدهد که چگونه ساختارهای آموزشی، نیروی کار و انگیزشی از هم دور شده و به جاهطلبیهای صنعتی چین آسیب رساندهاند.
چین اکنون سالانه بیش از ۱۰ میلیون فارغالتحصیل دانشگاهی تولید میکند و در تولید مدرک STEM در جهان پیشرو است. اما به نظر میرسد این خط لوله آموزشی عظیم با تقاضای صنعتی در حال تحول سریع، همسو نیست. دورههای دانشگاهی همچنان بر تئوری سنگین هستند اما در آموزش عملی در نرمافزارهای صنعتی، سیستمهای داده و ابزارهای اتوماسیون ضعیف عمل میکنند. بسیاری از فارغالتحصیلان به کارخانهها میرسند و به ماهها بازآموزی نیاز دارند تا بتوانند خطوط تولید دیجیتال را راهاندازی یا بهینه کنند. نتیجه، شکافی در حال گسترش بین آنچه کلاس درس میآموزد و آنچه کارخانه نیاز دارد، است.
برای بدتر کردن اوضاع، شرکتها علاقه چندانی به سرمایهگذاری در آموزش کارکنان نشان نمیدهند. دادههای صنعتی نشان میدهد که شرکتهای چینی کمتر از نصف همتایان خود در اقتصادهای پیشرفته مانند آمریکا و بریتانیا برای هر کارگر صرف آموزش میکنند. اگرچه شورای دولتی در اوایل سال ۲۰۰۲ از شرکتها خواست حداقل ۲.۵ درصد از حقوق و دستمزد خود را به آموزش حرفهای و آموزش کارکنان اختصاص دهند، اما پایبندی ضعیف بوده است.
محققان آکادمی علوم اجتماعی چین – اندیشکده برتر سیاستگذاری کشور – گفتند که نرخ بالای جابجایی در بخش تولید تا حدی مقصر است: شرکتها نگرانند که پس از آموزش، کارگران برای حقوق بالاتر به جای دیگری بروند. در نتیجه، شرکتها آموزش را به عنوان یک هزینه غرق شده به جای یک سرمایهگذاری استراتژیک میبینند.
ریشههای فرهنگی و راهحلها
کمبود نیروی کار ماهر ریشههای فرهنگی نیز دارد. بسیاری از جوانان چینی – به ویژه فارغالتحصیلان دانشگاهی – کار در کارخانه را از نظر فیزیکی سخت، دارای منزلت پایین و بیارزش برای هویت حرفهای که از طریق آموزش عالی ساختهاند، میبینند. تعداد کمی حاضرند مشاغل یقهسفید را با کار در کارخانه عوض کنند.
برای کاهش این شکاف، چین باید به مهارت قیمت مناسبی بدهد. اقتصادهای بازار زمانی شکوفا میشوند که قیمتها ارزش واقعی را منتقل کنند و بازار کار چین مدتهاست که تخصص فنی را اشتباه قیمتگذاری کرده است. به عنوان یک شروع، آموزش باید به عنوان یک سرمایهگذاری، نه یک هزینه، شناخته شود و شرکتها از طریق اعتبارات مالیاتی یا سایر انگیزهها پاداش داده شوند. در همین حال، بودجه عمومی برای مؤسسات و برنامههای حرفهای باید به درآمد فارغالتحصیلان به جای تعداد ثبتنامکنندگان گره زده شود. مهمتر از همه، کشور به یک نردبان پرداخت شفاف و معتبر ملی نیاز دارد – که در آن هر گواهی باعث افزایش حقوق شود – تا این باور را بازسازی کند که مهارتها میتوانند سطح زندگی و منزلت اجتماعی فرد را ارتقا دهند.
برای دههها، داستان رشد چین بر یک معادله آشنا استوار بود: نیروی کار ارزان به علاوه سرمایهگذاری سنگین برابر با رقابتپذیری جهانی. این فرمول به طور فزایندهای منسوخ شده است. با جمعیت به سرعت در حال پیر شدن و منابع مالی تحت فشار، آنچه اکنون اهمیت دارد این نیست که چین چقدر سرمایهگذاری میکند، بلکه این است که چقدر به طور مؤثر سرمایه را به بهرهوری تبدیل میکند – و این به همان اندازه که به فناوری و ماشینآلات پیچیده بستگی دارد، به کیفیت نیروی کار آن نیز وابسته خواهد بود.

نشریه فارن پالیسی : “آفریقا به یک نهاد قارهای قدرتمند نیاز دارد” | ۱۷ آبان ۱۴۰۴
نشریه دیپلمات : “وقتی آسیای مرکزی به واشنگتن آمد” | ۱۷ آبان ۱۴۰۴
نشریه چاینا دیلی : “فرصتهای سبز برای «اقتصاد آبی»” | ۰۸ آبان ۱۴۰۴
نشریه دیپلمات : “آیا انحصار تقریبی چین در خاکهای کمیاب واقعاً یک گلوگاه در اقتصاد جهانی است؟” | ۰۸ آبان ۱۴۰۴