فارن افرز: “چرا ایران باید بمب هسته‌ای داشته باشد” | ۲۵ خرداد ۱۳۹۱

کنت ن. والتز، یکی از مهم‌ترین نظریه‌پردازان در حوزه روابط بین‌الملل و بازدارندگی هسته‌ای، استدلال می‌کند که یک ایران مسلح به سلاح‌های هسته‌ای می‌تواند ثبات بیشتری در خاورمیانه ایجاد کند و نگرانی‌های فعلی را کاهش دهد.

چرا ایران باید بمب هسته‌ای داشته باشد

⏳مدت زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه | ✏️ناشر/نویسنده: فارن افرز / کنت ن. والتز | 📅 تاریخ: ژوئیه/اوت ۲۰۱۲ / ۲۵ خرداد ۱۳۹۱

⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.


چندین ماه گذشته شاهد بحث‌های داغی درباره بهترین راه پاسخگویی ایالات متحده و اسرائیل به فعالیت‌های هسته‌ای ایران بوده‌ایم. در حالی که این بحث‌ها شدت گرفته، ایالات متحده رژیم تحریم‌های خود علیه جمهوری اسلامی را تشدید کرده است و اتحادیه اروپا در ژانویه اعلام کرد که از اول ژوئیه تحریم نفتی ایران را آغاز خواهد کرد. اگرچه ایالات متحده، اتحادیه اروپا و ایران اخیراً به میز مذاکرات بازگشته‌اند، حس بحران همچنان محسوس است.

اما نباید این‌گونه باشد. بیشتر مفسران و سیاست‌گذاران آمریکایی، اروپایی و اسرائیلی هشدار می‌دهند که ایران مسلح به بمب هسته‌ای بدترین نتیجه ممکن از وضعیت فعلی است. در واقع، این احتمالاً بهترین نتیجه ممکن خواهد بود: نتیجه‌ای که به احتمال زیاد ثبات را به خاورمیانه بازمی‌گرداند.

قدرت نیاز به تعادل دارد

بحران بر سر برنامه هسته‌ای ایران می‌تواند به سه روش مختلف پایان یابد. نخست، دیپلماسی همراه با تحریم‌های جدی می‌تواند ایران را متقاعد کند که از پیگیری سلاح هسته‌ای صرف‌نظر کند. اما این نتیجه بعید است: سوابق تاریخی نشان می‌دهد که کشوری که قصد دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای را دارد به ندرت از انجام این کار منصرف می‌شود. مجازات یک دولت از طریق تحریم‌های اقتصادی به طور ناگزیر برنامه هسته‌ای آن را مختل نمی‌کند. به کره شمالی نگاه کنید که علی‌رغم تعداد بی‌شمار تحریم‌ها و قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل، موفق به ساخت سلاح‌های خود شد. اگر تهران تعیین کند که امنیت آن به داشتن سلاح هسته‌ای بستگی دارد، بعید است تحریم‌ها نظر آن را تغییر دهند. در واقع، افزودن تحریم‌های بیشتر در حال حاضر ممکن است ایران را حتی آسیب‌پذیرتر کند و دلیل بیشتری برای جستجوی محافظ نهایی فراهم کند.

نتیجه دوم ممکن این است که ایران از آزمایش یک سلاح هسته‌ای خودداری کند، اما به ظرفیت گریز هسته‌ای دست یابد، یعنی توانایی ساخت و آزمایش سلاح به سرعت. ایران نخستین کشوری نخواهد بود که به یک برنامه هسته‌ای پیشرفته بدون ساخت یک بمب واقعی دست یافته است. برای مثال، ژاپن یک زیرساخت هسته‌ای غیرنظامی گسترده دارد. کارشناسان بر این باورند که می‌تواند به سرعت یک سلاح هسته‌ای تولید کند.

چنین ظرفیتی ممکن است نیازهای سیاسی داخلی رهبران ایران را با اطمینان به تندروها که می‌توانند از تمام مزایای داشتن بمب (مانند امنیت بیشتر) بدون معایب (مانند انزوای بین‌المللی و محکومیت) برخوردار شوند، برآورده کند. مشکل این است که ظرفیت گریز ممکن است به درستی کار نکند.

ایالات متحده آمریکا و متحدان اروپایی‌اش عمدتاً به تسلیحاتی شدن نگران هستند، بنابراین ممکن است سناریویی که در آن ایران از سلاح هسته‌ای خودداری کند را بپذیرند. با این حال، اسرائیل به وضوح اعلام کرده است که یک ظرفیت غنی‌سازی قابل توجه ایران را به تنهایی یک تهدید غیرقابل قبول می‌داند. بنابراین، ممکن است یک تعهد قابل راستی‌آزمایی از ایران برای متوقف کردن به‌سوی یک سلاح، قدرت‌های بزرگ غربی را آرام کند، اما اسرائیلی‌ها را راضی نکند. اسرائیل ممکن است کمتر از یک سلاح هسته‌ای مجازی ترس داشته باشد تا از یک سلاح واقعی و بنابراین احتمالاً به تلاش‌های خطرناک خود برای خرابکاری در برنامه هسته‌ای ایران از طریق خرابکاری و ترور ادامه خواهد داد—که ممکن است ایران را به این نتیجه برساند که ظرفیت گریز کافی نیست و تنها تسلیحاتی شدن می‌تواند امنیت مورد نظرش را فراهم کند.

نتیجه سوم ممکن از وضعیت موجود این است که ایران مسیر فعلی خود را ادامه دهد و به طور عمومی با آزمایش یک سلاح هسته‌ای وارد دنیای هسته‌ای شود. مقامات آمریکایی و اسرائیلی اعلام کرده‌اند که این نتیجه غیرقابل قبول است و می‌گویند که ایران مسلح به هسته‌ای یک چشم‌انداز به شدت ترسناک و حتی یک تهدید وجودی است. چنین زبانی برای قدرت‌های بزرگ معمول است، که به طور تاریخی هر بار که کشور دیگری شروع به توسعه سلاح هسته‌ای خود کرده است، تحریک شده‌اند. با این حال، تاکنون هر بار که کشوری موفق به عضویت در باشگاه هسته‌ای شده است، سایر اعضا همیشه مسیر خود را تغییر داده و تصمیم به زندگی با آن گرفته‌اند. در واقع، با کاهش عدم توازن در قدرت نظامی، کشورهای هسته‌ای جدید به طور کلی ثبات بیشتری در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی ایجاد می‌کنند، نه کمتر.

انحصار هسته‌ای منطقه‌ای اسرائیل، که در طول چهار دهه گذشته به طرز قابل‌توجهی پایدار بوده است، برای مدت طولانی باعث بی‌ثباتی در خاورمیانه شده است. در هیچ منطقه دیگری از جهان یک دولت هسته‌ای تنها و بدون کنترل وجود ندارد. این زرادخانه هسته‌ای اسرائیل است، نه تمایل ایران به آن، که بیشترین سهم را در بحران فعلی دارد. قدرت، پس از همه، نیاز به تعادل دارد. آنچه در مورد پرونده اسرائیل شگفت‌آور است این است که ظهور یک متوازن کننده بالقوه اینقدر طول کشیده است.

البته، درک اینکه چرا اسرائیل می‌خواهد تنها قدرت هسته‌ای در منطقه باقی بماند و چرا مایل است از زور برای حفظ این وضعیت استفاده کند، آسان است. در سال ۱۹۸۱، اسرائیل عراق را بمباران کرد تا چالشی برای انحصار هسته‌ای خود جلوگیری کند. همین کار را در سال ۲۰۰۷ در سوریه انجام داد و اکنون در حال بررسی اقدامات مشابه علیه ایران است. اما همین اقداماتی که به اسرائیل اجازه داده است در کوتاه‌مدت برتری هسته‌ای خود را حفظ کند، عدم تعادلی را که در بلندمدت ناپایدار است، طولانی کرده است. توانایی اثبات‌شده اسرائیل در ضربه زدن به رقبای هسته‌ای بالقوه بدون مجازات، به ناچار دشمنان آن را وادار کرده است که برای جلوگیری از تکرار این کار، راه‌هایی برای جلوگیری از اسرائیل بیابند. به این ترتیب، تنش‌های فعلی بهتر است نه به عنوان مراحل اولیه یک بحران هسته‌ای نسبتاً جدید ایرانی، بلکه به عنوان مراحل نهایی یک بحران هسته‌ای چندین دهه‌ای در خاورمیانه که تنها زمانی پایان خواهد یافت که تعادل قدرت نظامی بازسازی شود.

ترس‌های بی‌اساس

یکی از دلایلی که خطر ایران هسته‌ای به شدت اغراق‌آمیز شده این است که بحث‌های پیرامون آن با نگرانی‌های نادرست و سوءتفاهم‌های اساسی در مورد رفتار دولت‌ها در سیستم بین‌المللی تحریف شده است. نخستین نگرانی برجسته که بسیاری از دیگران را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، این است که رژیم ایران ذاتاً غیرمنطقی است. علیرغم باور گسترده‌ای که خلاف آن را می‌گوید، سیاست ایران توسط «آخوندهای دیوانه» تعیین نمی‌شود، بلکه توسط آیت‌الله‌های کاملاً عاقلی که مانند هر رهبر دیگری می‌خواهند بقا داشته باشند. اگرچه رهبران ایران به زبان تحریک‌آمیز و نفرت‌انگیز دامن می‌زنند، هیچ تمایلی به خود تخریبی نشان نمی‌دهند. این یک اشتباه بزرگ برای سیاست‌گذاران در ایالات متحده و اسرائیل خواهد بود که خلاف این را فرض کنند.

با این حال، دقیقاً همین کاری است که بسیاری از مقامات و تحلیلگران آمریکایی و اسرائیلی انجام داده‌اند. نمایش ایران به عنوان غیرمنطقی به آنها این امکان را داده است که استدلال کنندکه منطق بازدارندگی هسته‌ای برای جمهوری اسلامی کاربردی ندارد. اگر ایران به سلاح هسته‌ای دست یابد، آنها هشدار می‌دهند که از استفاده از آن در حمله اول به اسرائیل دریغ نخواهد کرد، حتی اگر چنین کاری باعث انتقام‌جویی گسترده و خطر از بین رفتن هر آنچه که رژیم ایرانی عزیز می‌داند، شود.

اگرچه اطمینان از نیات ایران غیرممکن است، اما بسیار محتمل‌تر است که اگر ایران به دنبال تسلیحات هسته‌ای باشد، به منظور تأمین امنیت خود است نه بهبود توانایی‌های تهاجمی (یا نابودی خود). ایران ممکن است در میز مذاکره سرسخت باشد و در برابر تحریم‌ها مقاومت کند، اما همچنان برای حفظ بقا خود عمل می‌کند. رهبران ایران، برای مثال، تلاش نکردند تنگه هرمز را ببندند، علیرغم هشدارهای تند که ممکن است پس از اعلام تحریم نفتی اتحادیه اروپا در ژانویه این کار را انجام دهند. رژیم ایرانی به وضوح نتیجه گرفت که نمی‌خواهد آنچه که به طور قطع یک پاسخ سریع و ویرانگر آمریکا به چنین حرکتی می‌بود، تحریک کند.

با این وجود، حتی برخی از ناظران و سیاست‌گذاران که می‌پذیرند که رژیم ایران منطقی است، هنوز نگرانند که یک سلاح هسته‌ای ممکن است آن را جری‌تر کند و تهران را با سپری فراهم کند که به آن اجازه میدهد با جسارت بیشتری عمل کند و حمایت خود را از تروریسم افزایش دهد. برخی تحلیلگران حتی نگرانند که ایران مستقیماً سلاح‌های هسته‌ای را در اختیار تروریست‌ها قرار دهد. مشکل این نگرانی‌ها این است که با سابقه هر دولت هسته‌ای دیگر از سال ۱۹۴۵ به این سو در تضاد است. تاریخ نشان می‌دهد که زمانی که کشورها به بمب هسته‌ای دست می‌یابند، احساس آسیب‌پذیری بیشتری می‌کنند و به شدت آگاه می‌شوند که سلاح‌های هسته‌ای آن‌ها را در چشم قدرت‌های بزرگ به یک هدف بالقوه تبدیل می‌کند. این آگاهی کشورهای هسته‌ای را از اقدام‌های جسورانه و تهاجمی بازمی‌دارد. برای مثال، چین مائوییست پس از دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای در سال ۱۹۶۴ به‌طور قابل توجهی کمتر جنگ‌طلب شد و هند و پاکستان نیز از زمانی که هسته‌ای شدند، محتاط‌تر شده‌اند. دلیلی کمی برای باور این وجود دارد که ایران این الگو را شکسته باشد.

در مورد خطر انتقال به تروریست‌ها، هیچ کشوری نمی‌تواند سلاح‌های هسته‌ای را بدون مواجهه با خطر بالای کشف شدن منتقل کند. توانایی‌های نظارتی ایالات متحده مانع جدی ایجاد می‌کند، همانطور که توانایی چشمگیر و در حال رشد ایالات متحده در شناسایی منبع مواد شکافت‌پذیر. علاوه بر این، کشورها هرگز نمی‌توانند به طور کامل یا حتی پیش‌بینی کنند که گروه‌های تروریستی که حمایت می‌کنند چگونه رفتار خواهند کرد. هنگامی که کشوری مانند ایران به قابلیت هسته‌ای دست یابد، همه دلایل برای حفظ کنترل کامل بر زرادخانه خود را خواهد داشت. به هر حال، ساخت بمب هزینه‌بر و خطرناک است. انتقال محصول این سرمایه‌گذاری به طرف‌هایی که قابل اعتماد یا مدیریت نیستند، منطقی نخواهد بود.

نگرانی دیگری که اغلب مطرح می‌شود این است که اگر ایران به بمب دست یابد، کشورهای دیگر منطقه از آن پیروی خواهند کرد و به مسابقه تسلیحاتی هسته‌ای در خاورمیانه منجر خواهد شد. اما عصر هسته‌ای اکنون نزدیک به ۷۰ ساله است و تاکنون، ترس از تکثیر بی‌اساس بوده است. به‌طور صحیح تعریف شده، اصطلاح «تکثیر» به معنای گسترش سریع و کنترل نشده است. چیزی شبیه به این اتفاق نیفتاده است؛ در واقع، از سال ۱۹۷۰، کندی قابل‌توجهی در ظهور کشورهای هسته‌ای وجود داشته است. هیچ دلیلی وجود ندارد که انتظار داشته باشیم این الگو اکنون تغییر کند. اگر ایران دومین قدرت هسته‌ای خاورمیانه از سال ۱۹۴۵ شود، به سختی نشانگر آغاز یک لغزش عظیم خواهد بود. هنگامی که اسرائیل در دهه ۱۹۶۰ به بمب دست یافت، در حال جنگ با بسیاری از همسایگان خود بود. تسلیحات هسته‌ای آن تهدیدی بسیار بزرگتر برای جهان عرب بود تا برنامه ایران امروز. اگر یک اسرائیل هسته‌ای مسابقه تسلیحاتی را در آن زمان آغاز نکرد، هیچ دلیلی وجود ندارد که یک ایران هسته‌ای اکنون این کار را بکند.

اطمینان خاطر

در سال ۱۹۹۱، رقبای تاریخی هند و پاکستان معاهده‌ای امضا کردند که متعهد شدند تأسیسات هسته‌ای یکدیگر را هدف قرار ندهند. آنها متوجه شدند که بی‌ثباتی ایجاد شده توسط چالش‌ها به بازدارندگی هسته‌ای نگران‌کننده‌تر از بازدارندگی هسته‌ای رقیبشان است. از آن زمان، حتی در مواجهه با تنش‌های بالا و تحریکات خطرناک، این دو کشور صلح را حفظ کرده‌اند. اسرائیل و ایران به خوبی می‌توانند این سابقه را در نظر بگیرند. اگر ایران به هسته‌ای شود، اسرائیل و ایران یکدیگر را بازدارند، همانطور که قدرت‌های هسته‌ای همیشه چنین کرده‌اند. هرگز بین دو دولت مسلح به سلاح‌های هسته‌ای جنگ تمام عیار نبوده است. هنگامی که ایران از آستانه هسته‌ای عبور کند، بازدارندگی اعمال خواهد شد، حتی اگر زرادخانه ایرانی نسبتاً کوچک باشد. هیچ کشور دیگری در منطقه انگیزه‌ای برای دستیابی به قابلیت هسته‌ای خود نخواهد داشت و بحران فعلی سرانجام فروکش خواهد کرد و به یک خاورمیانه که از امروز پایدارتر است منجر خواهد شد.

به همین دلیل، ایالات متحده و متحدانش نیازی به جلوگیری از توسعه سلاح هسته‌ای توسط ایران ندارند. دیپلماسی بین ایران و قدرت‌های بزرگ باید ادامه یابد، زیرا خطوط باز ارتباطی باعث می‌شود کشورهای غربی احساس کنند که بهتر می‌توانند با یک ایران هسته‌ای زندگی کنند. اما تحریم‌های فعلی علیه ایران می‌تواند برداشته شود: آنها در درجه اول به مردم عادی ایران آسیب می‌زنند، بدون هدف خاصی.

مهمتر از همه، سیاست‌گذاران و شهروندان در جهان عرب، اروپا، اسرائیل و ایالات متحده باید از این واقعیت آرامش خاطر بگیرند که تاریخ نشان داده است که هر جا که قابلیت‌های هسته‌ای پدیدار شده‌اند، ثبات نیز ظهور کرده است. هنگامی که صحبت از سلاح‌های هسته‌ای می‌شود، اکنون مانند همیشه، بیشتر می‌تواند بهتر باشد.

کنت ن. والتز، پژوهشگر ارشد در موسسه مطالعات جنگ و صلح سالتزمن است.


پاورقی ها:

⚠️ اخطار: محتوای این مقاله صرفاً دیدگاه‌های نویسنده و منبع اصلی را منعکس می‌کند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.

سورس ما: فارن افرز

💡 درباره منبع: فارن افرز (Foreign Affairs) یک مجله و وب‌سایت معتبر در حوزه سیاست خارجی و تحلیل‌های بین‌المللی است که مقالات عمیق درباره مسائل جهانی و روابط بین‌الملل ارائه می‌دهد.

✏️ درباره نویسنده: کنت ن. والتز، پژوهشگر ارشد در موسسه مطالعات جنگ و صلح سالتزمن است و به عنوان یکی از مهم‌ترین نظریه‌پردازان در حوزه روابط بین‌الملل و بازدارندگی هسته‌ای شناخته می‌شود.

خروج از نسخه موبایل