⏳ مدت زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن افرز/نیکیتا لعلوانی و سام مارولو | 📅 تاریخ: ۲۲ مه ۲۰۲۵ / ۱ خرداد ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
آنچه واشنگتن میتواند از چیپس بیاموزد
نوشته نیکیتا لعلوانی و سام مارولو
قانون چیپس و علوم ۲۰۲۲ بلندپروازانهترین اقدام ایالات متحده در زمینه سیاست صنعتی در بیش از نیم قرن گذشته بود. این لایحه شامل تقریباً ۵۰ میلیارد دلار برای احیای صنعت نیمههادی ایالات متحده بود که طی دههها با مهاجرت تولید به خارج از کشور، توخالی شده بود. سیاست صنعتی که مدتها در محافل سیاسی کنار گذاشته شده بود، به عنوان راهی برای تقویت تابآوری زنجیره تأمین برای صنایع حیاتی برای امنیت اقتصادی و ملی، دوباره مد شده بود. تصویب این قانون در کنگره نیازمند یک فرآیند چند ساله بود که شامل مذاکرات طولانی و مانورهای پیچیده بود. اما تصویب قانون تازه آغاز کار بود. به محض امضای آن، اقدام از کنگره به وزارت بازرگانی منتقل شد که باید به سرعت و با کمترین فضای خطا، دفتری جدید و زیرساختی برای تحقق اهداف آن ایجاد میکرد.
واشنگتن در زمینه سیاست صنعتی، که ایالات متحده از زمان جنگ سرد تا حد زیادی آن را رها کرده بود، بیتجربه بود. بنابراین هیچ کتاب راهنمایی برای دفتر جدید برنامه چیپس، که برای اجرای ۳۹ میلیارد دلار مشوقهای تولید نیمههادی این لایحه (حدود ۱۱ میلیارد دلار دیگر برای تحقیق و توسعه مرتبط با نیمههادی بود) تأسیس شده بود، در دسترس نبود. در صورت امکان، این دفتر از طرحهای بزرگ مقیاس کمکهای بلاعوض و وام گذشته، مانند برنامه کمک به داراییهای مشکلدار ۲۰۰۸؛ کارگروه ریاست جمهوری در مورد صنعت خودرو در سال ۲۰۰۹، که خودروسازان را نجات داد؛ و دفتر برنامههای وام وزارت انرژی، که بیش از ۴۰ میلیارد دلار در پروژههای انرژی پاک و حمل و نقل پیشرفته تأمین مالی کرده است، درس گرفت. اما در بیشتر موارد، این برنامه در حال ساخت هواپیما در حین پرواز بود.
هنوز برای قضاوت نهایی در مورد عملکرد آن زود است: صنعت نیمههادی به سرعت در حال حرکت و چرخهای است و بسیاری از پروژهها تازه در حال آغاز هستند. اما این برنامه پیشرفت واقعی داشته است. در دو سال و نیم، بیش از ۴۵۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری خصوصی را آزاد کرده، به ساخت ۱۷ کارخانه جدید تولید نیمههادی (معروف به فب) کمک کرده و ایالات متحده را به تنها کشوری تبدیل کرده است که تعهدات تولیدی را از پنج تولیدکننده برتر تراشه در جهان تضمین کرده است. هنگامی که قانون چیپس تصویب شد، ایالات متحده هیچ یک از پیشرفتهترین تراشههای منطقی یا حافظه، سختافزار مورد استفاده در تلفنهای هوشمند، لپتاپها و سیستمهای قدرتمند هوش مصنوعی را تولید نمیکرد؛ اکنون پیشبینی میشود که تا سال ۲۰۳۰، ۲۰ درصد از تراشههای منطقی پیشرو در جهان و تا سال ۲۰۳۵، ده درصد از تراشههای حافظه دسترسی تصادفی پویا را تولید کند.
چیپس تا حدی به لطف پیشنویس هوشمندانه قانونی و انتخابهای اولیه در مورد استخدام، تعیین هدف و ساختار، خود را برای موفقیت آماده کرد. در بحبوحه اجماع دو حزبی برای گسترش استراتژی صنعتی فراتر از چیپس، برنامههای آینده خوب است که از نمونه آن درس بگیرند. البته، هیچ راه واحدی برای انجام سیاست صنعتی وجود ندارد و جزئیات بسته به بخش و شرایط متفاوت خواهد بود، اما یک ثابت این است که برنامههای بزرگ فدرال مستلزم آن هستند که دولت به سرعت، کارآمد و خوب کار کند. این امر مستلزم ایجاد تیمهای چابک و پویا با تخصص پیچیده؛ ایجاد روابط سازنده و شفاف با صنعت، سایر دولتها و عموم مردم؛ و یافتن راهی برای غلبه بر منابع تأخیر – در داخل دولت و خارج از آن – است که ساخت چیزهای جدید را دشوار میکند. مهمتر از همه، سیاست صنعتی نیازمند شفافیت هدف است: مجموعهای مشخص از اهداف خاص برای هدایت سرمایهگذاریها و سنجش موفقیت در برابر آنها.
راهاندازی فروشگاه
روزهای اول هر برنامه جدیدی زمانی است که مهمترین تصمیمات گرفته میشود. برای چیپس، داشتن مدیری که نیازی به تأیید سنا نداشت، یک مزیت اولیه بود، زیرا به این معنی بود که مایکل اشمیت – که جینا ریموندو، وزیر بازرگانی، او را برای ریاست دفتر منصوب کرده بود – توانست بلافاصله کار خود را آغاز کند. الزام به داشتن یک رهبر تأیید شده توسط سنا برای یک برنامه سیاست صنعتی، در بیشتر موارد، یک اشتباه خواهد بود: تأیید زمان زیادی میبرد و میتواند افراد را از پذیرش این نقش منصرف کند. در دولت بایدن، تأییدها به طور متوسط ۱۹۲ روز از ارائه رسمی طول میکشید – تقریباً سه برابر بیشتر از زمان دولت رئیسجمهور رونالد ریگان. این زمانی است که یک برنامه سیاست صنعتی نمیتواند آن را هدر دهد.
بیشتر برنامههای دولتی ماهها طول میکشد تا راهاندازی شوند. با این حال، در چند ماه اول، تیم چیپس اولین فرصت تأمین مالی خود را برای کارخانههای تراشهسازی تجاری منتشر کرد، یک مقاله استراتژی سرمایهگذاری منتشر کرد و دهها کارمند را در بخشهای سرمایهگذاری، استراتژی، حقوقی و امور خارجی استخدام کرد. ریموندو همچنین یک مدیر ارشد سرمایهگذاری با تجربه سرمایهگذاری در بخش خصوصی و اعتبار نزد بازیگران بزرگ صنعت را برای همکاری با اشمیت منصوب کرد. استخدام از بخش خصوصی برای یک برنامه سیاست صنعتی که قصد داشت با برخی از بزرگترین و پیچیدهترین شرکتهای جهان رقابت کند، ضروری بود. همزمان، هدف سیاست صنعتی دستیابی به اهداف اقتصادی و امنیت ملی است، نه فقط کسب بازده بازار. بنابراین تیم چیپس همچنین به کارمندانی نیاز داشت که بتوانند معاملات را نه تنها بر اساس شرایط مالی، بلکه با قضاوت در مورد اینکه آیا تابآوری زنجیره تأمین را بهبود میبخشند، نیازهای پایگاه صنعتی دفاعی را برآورده میکنند و امنیت سایبری را تقویت میکنند، ارزیابی کنند.
برای اینکه سیاست صنعتی به خوبی کار کند، استخدام ضروری است.
استخدام برای این نقشها آسانتر از گفتن آن است. با اجماع گسترده، استخدام فدرال یک آشفتگی است. در سال ۲۰۲۴، به طور متوسط بیش از ۱۰۰ روز طول کشید تا دولت کارمندان جدیدی استخدام کند. اما حتی این تعداد نیز مشکل را کمتر از حد واقعی نشان میدهد زیرا شامل اشکال مختلف استخدام سریع است که اغلب امکانپذیر نیست. استخدام معمول دولتی، از طریق آگهیهای شغلی عمومی رقابتی، به طور قابل توجهی بیشتر طول میکشد. علاوه بر این، دفاتر فدرال مسئول بررسی رزومهها به ندرت از تخصص مالی و فنی برای ارزیابی متقاضیان مشاغل تخصصی برخوردارند و تمایل دارند رزومهها را بیشتر از نظر مطابقت با کلمات آگهی شغلی تا صلاحیتهای اساسی مورد نیاز برای آن نقش بررسی کنند. این یکی از دلایلی است که به گفته جنیفر پالکا، که به تأسیس سرویس دیجیتال ایالات متحده کمک کرد، تقریباً نیمی از تمام آگهیهای شغلی فدرال رقابتی با شکست مواجه میشوند و منجر به استخدام نمیشوند.
اداره مدیریت پرسنل، آژانس مستقلی که بر نیروی کار فدرال نظارت میکند، باید به طور سیستماتیک استخدام دولتی را اصلاح و بهبود بخشد. اما در این میان، برنامههای با اولویت بالا باید برای جذب سریع افراد خوب خلاق باشند. برای چیپس، روسای دفاتر در وزارت بازرگانی به طور موقت کارکنان را برای راهاندازی دفتر نوپا قرض دادند. در همین حال، دفتر چیپس برای ایجاد کادر تماموقت خود، از OPM اجازه گرفت تا از دو اختیار استخدام سریع استفاده کند که برای موفقیت برنامه حیاتی بودند: استخدام مستقیم، که بیشتر غربالگریهای منابع انسانی را دور میزند، و استخدام خدمات مستثنی، که به مدیران اجازه میدهد بدون دخالت منابع انسانی استخدام کنند. چیپس بیش از ۱۵۰ نفر را با استفاده از اختیارات سریع استخدام کرد. خود قانون چیپس همچنین شامل یک مسیر استخدام ویژه بود که به برنامه اجازه میداد ارشدترین کارکنان خود را به سرعت استخدام کرده و به آنها حقوقی بالاتر از نرخهای استاندارد دولتی پرداخت کند.
برای اینکه سیاست صنعتی به خوبی کار کند، استخدام ضروری است. دولت باید ذهنهای خلاق را از بخش مالی، صنعت و سایر سازمانهای فدرال جذب کند. برای کارکنان بخش خصوصی، یک شغل فدرال به معنای حقوق بسیار کمتر است؛ همچنین ممکن است به معنای رفت و آمدهای طولانی یا نقل مکان به واشنگتن باشد. در ماههای اولیه برنامه چیپس، چیپس به ارتباط شخصی ریموندو و رهبری دفتر متکی بود. پیشنهاد آنها ساده بود: در طبقه همکف یک آزمایش یک بار در نسل در سیاست صنعتی شرکت کنید. وقتی درخواست مستقیماً مطرح شد، بیشتر مردم موافقت کردند.
چشماندازی برای موفقیت
به همان اندازه که استخدام نیرو مهم است، تدوین یک استراتژی سرمایهگذاری نیز اهمیت دارد – یعنی مشخص کردن اینکه دقیقاً ایالات متحده با بودجه مصوب کنگره چه چیزی را خریداری میکند. این استراتژی باید روشن باشد، اهداف و معیارهای مشخصی ارائه دهد و برای عموم مردم قابل دسترس باشد تا آمریکاییها بتوانند قضاوت کنند که آیا این برنامه بر اساس معیارهای خودش موفق است و آیا آن معیارها درست هستند یا خیر. چنین استراتژی، اگرچه به هیچ وجه منحصر به سیاست صنعتی نیست، اما برای موفقیت عملیاتی و سیاسی یک برنامه حیاتی است. هر پروژه شایستهای نمیتواند بودجه دریافت کند. با مشخص کردن معیارهای روشنی که بر اساس آنها درخواستهای بودجه ارزیابی میشوند و با انتشار چشماندازی از موفقیت که اهداف تولیدی مشخصی را در سراسر صنعت نیمههادی تعیین میکرد، دفتر چیپس توانست انتظارات ذینفعان را هم در داخل و هم در خارج از دولت مدیریت کند.
مهمتر از همه، چشمانداز موفقیت به عنوان راهنمایی برای تصمیمات واقعی سرمایهگذاری عمل کرد. چیپس تیمهایی را موظف کرد تا ارزیابی کنند که هر معامله بالقوه چگونه اهداف برنامه را پیش میبرد. با این حال، در کار بر روی معاملات فردی، به راحتی میتوان درگیر مذاکرات با شرکتهای خاص بر سر جزئیات کوچک شد و تصویر بزرگتر را از دست داد. برای جبران این اثر، دفتر همچنین یک کمیته سرمایهگذاری متشکل از رهبری چیپس و چند کارشناس خارجی تأسیس کرد که وظیفه آن توصیه معاملات به کمیتهای از رهبران ارشد وزارت بازرگانی بر اساس دیدگاهی در سطح پرتفوی از سرمایهگذاریهای دفتر بود. برای مدیریت انتظارات صنعت و اطمینان از وجود پول کافی برای طیف گستردهای از پروژهها، چیپس به صراحت اعلام کرد که متقاضیان موفق معمولاً کمکهای بلاعوضی به ارزش بیش از ۱۵ درصد هزینههای سرمایهای یک پروژه دریافت نخواهند کرد.
یک سیاست صنعتی موفق همچنین باید دولتهای خارجی، ایالتی و محلی را در بر گیرد. دولتهای خارجی اهمیت دارند زیرا کالاهای مدرن دارای زنجیرههای تأمین جهانی پیچیدهای هستند و به بازارهای جهانی فروخته میشوند. سیاست صنعتی به معنای انتقال تمام تولید به ایالات متحده نیست. حتی اگر این هدف برای چیپس بود، ۳۹ میلیارد دلار کافی نبود. در عوض، سیاست صنعتی باید مشخص کند که کدام قطعات باید در ایالات متحده ساخته شوند و با شرکای دوست برای ایجاد زنجیرههای تأمین جهانی قوی و مقاوم برای آنهایی که نمیتوانند، همکاری کند. برای چیپس، این شرکا شامل کاستاریکا، اروپا، ژاپن، مکزیک، کره جنوبی و تایوان بودند که بسیاری از آنها برنامههای یارانه تراشه خود را داشتند. برای جلوگیری از تلاشهای تکراری و جلوگیری از اینکه شرکتها کشورها را در جستجوی بالاترین جایزه با یکدیگر بازی دهند، چیپس یک تیم بینالمللی مسئول نظارت بر یارانههای جهانی، تدوین یک استراتژی جهانی و همکاری با کاخ سفید و وزارت امور خارجه برای انتقال یا تقویت درخواستهای خاص شرکای خارجی استخدام کرد. چیپس همچنین روابط نزدیکی با دولتهای ایالتی و محلی ایجاد کرد که علاوه بر کنترل انتخاب سایت و اهرمهای مختلف صدور مجوز، یارانههای خود را نیز ارائه میدادند.
سریع حرکت کن، چیزی را خراب نکن
همان اراده سیاسی که منجر به تصویب چیپس شد – و ممکن است منجر به لوایح سیاست صنعتی آینده شود – همچنین تقاضایی برای نتایج سریع ایجاد کرد. اما فرآیندهای دولتی به ندرت به سرعت پیش میروند و فرصتهای زیادی برای بازیگران خارجی – سایر سازمانها، دادگاهها و کنگره – برای کند کردن حرکت وجود دارد.
دولت با بخش خصوصی در تعداد بازیگرانی که میتوانند مانع پیشرفت شوند، تفاوت دارد. مطمئناً، مقامات خارج از یک برنامه سیاست صنعتی – در یک دفتر امور قانونگذاری، در یک تیم ارتباطات، یا در شورای امنیت ملی – میتوانند شکافها یا اولویتهای از دست رفته را تشخیص دهند. اما اگرچه بسیاری از آنها اهمیت وظایف خود را میدانند، تعداد کمی قادر به ایجاد توازن بین آنها هستند – برای مثال، تصمیم بگیرند که چه زمانی یک ضرورت امنیت ملی بر یک نگرانی کارگری اولویت دارد، یا برعکس. حل چنین اختلافاتی میتواند اوضاع را کند کند. چیپس تا حد زیادی به لطف قانونی که اختیارات قابل توجهی به وزارت بازرگانی اعطا میکرد و فرآیند تأمین مالی که به دفتر چیپس انعطافپذیری برای ایجاد توازنهای سیاستی در طول مذاکرات میداد، توانست از چنین تأخیرهایی جلوگیری کند.
برنامههای دیگر ممکن است به این اندازه خوششانس نباشند. داشتن یک هماهنگکننده تماموقت در کاخ سفید، همانطور که چیپس داشت، میتواند به آنها کمک کند، که وظیفه پیشبرد برنامه و حل تعارضات قبل از اینکه منجر به تأخیر قابل توجهی شوند را بر عهده دارد. یک هماهنگکننده کاخ سفید همچنین میتواند به تضمین یک رویکرد جامع به سیاست صنعتی که تأمین مالی را با سایر ابزارها، مانند کنترلهای صادراتی، تعرفهها و تدارکات دولتی، همسو میکند، کمک نماید.
طراحی یک سیاست صنعتی شامل مصالحههای دشوار بین سرعت و ظرافت است.
دادگاهها میتوانند منبع دیگری برای تأخیر باشند. در تئوری، تقریباً هر تصمیم برنامهای در نهایت میتواند در دادگاه مورد پیگرد قانونی قرار گیرد، و حتی اگر در نهایت هیچ شکایتی ثبت نشود، فرآیندها در سایه دعوی قضایی بالقوه طراحی میشوند. قانون سیاست ملی محیط زیست (NEPA) را در نظر بگیرید، قانونی که دولت فدرال را ملزم به ارزیابی اثرات زیست محیطی احتمالی اقدامات پیشنهادی میکند. بررسیهای NEPA علاوه بر الزامات معمول صدور مجوز انجام میشوند و فقط در مورد پروژههای فدرال اعمال میشوند. اگرچه با نیت خیر انجام میشوند، اما چنین بررسیهایی میتوانند سالها طول بکشند، و اگر مخالف پروژه شکایت کند، حتی بیشتر. نسخه اولیه چیپس بررسیهای NEPA را برای پروژههای چیپس الزامی میکرد؛ برای رعایت این قانون، دفتر یک تیم محیط زیست ایجاد کرد و یک ارزیابی زیست محیطی برنامهای ۲۰۰ صفحهای منتشر نمود. این استراتژی بررسیها را تسریع میکرد، اما همچنان در برابر دعاوی قضایی و تأخیر قابل توجه آسیبپذیر بود. در نهایت، دو سال پس از تصویب قانون چیپس، کنگره بیشتر پروژههای چیپس را از NEPA معاف کرد و این بار را کاهش داد. اما گنجاندن یک معافیت NEPA در قانون اولیه، و گسترش آن برای پوشش همه پروژهها، باعث صرفهجویی در زمان و تلاش زیادی میشد.
کنگره همچنین میتواند به عنوان منبع اصطکاک عمل کند. در حالت ایدهآل، قانونی که هر برنامه جدیدی را ایجاد میکند، شامل پول و اختیارات کافی برای دستیابی به اهداف خود خواهد بود، اما همیشه اینطور نیست. درخواست از کنگره برای رسیدگی به یک نیاز فوری میتواند ماهها یا حتی سالها طول بکشد، همانطور که در مورد معافیت NEPA برای پروژههای چیپس اتفاق افتاد. پیشنویس دقیق قانونی – از جمله معافیت از سایر قوانین در صورت لزوم – میتواند تفاوت بزرگی ایجاد کند. تخصیص کل بودجه برنامه از ابتدا میتواند به یک برنامه کمک کند تا برنامههای بلندمدتی را بدون نگرانی در مورد اختلالات سیاسی تدوین کند.
سرانجام، دولتهای ایالتی و محلی میتوانند گلوگاههای صدور مجوز ایجاد کنند که منجر به سالها تأخیر میشود. با این حال، ایالتها میخواهند پروژههای بزرگی را به دست آورند، بنابراین بهترین رویکرد برای چنین موانعی، ایجاد یک پویایی رقابتی بین آنهاست. چیپس، به نوبه خود، به صراحت درخواستها را بر اساس سرعت ساخت آنها، از جمله جدول زمانی صدور مجوز، رتبهبندی کرد. این امر انگیزههایی را برای ایالتهای علاقهمند ایجاد کرد تا فرآیندهای خود را تقویت کرده و اصلاحاتی را اتخاذ کنند، مانند ایجاد مسیرهای سریع و یک نقطه تماس واحد برای صدور مجوز برای یک پروژه. چیپس همچنین در مراحل اولیه و به طور مکرر با دولتهای محلی برای رفع موانع در صورت بروز، تعامل داشت.
علاقه مفرط به رویه
هنگام اتخاذ تصمیمات دشوار، دولت ایالات متحده اغلب نتایج را با استناد به یک فرآیند کاملاً منصفانه، کوشا و شفاف توجیه میکند. چنین فرآیندهایی اغلب به نتایج درستی منجر میشوند و پیروی دقیق از آنها میتواند به محافظت از برنامههای بلندپروازانه دولتی در برابر پیامدهای قانونی و آسیب به اعتبار در صورت شکست اجتنابناپذیر برخی سرمایهگذاریها کمک کند. اما آنها همچنین میتوانند انعطافناپذیر، نتیجه معکوس و وقتگیر باشند. بنابراین، یک برنامه موفق در صورت لزوم به قوانین استاندارد پایبند است اما در صورت لزوم به دنبال راهحلهای جایگزین میگردد.
به عنوان مثال، قوانین حاکم بر کمکهای بلاعوض فدرال را در نظر بگیرید. این قوانین ۱۸۰ صفحه با ۱۲ پیوست دارند و تشخیص اینکه چه چیزی اجباری است و چه چیزی صرفاً رویه استاندارد است، میتواند دشوار باشد. از آنجا که بسیاری از این قوانین برای سیاستهای صنعتی بلندپروازانه مناسب نیستند، وزارت بازرگانی از کنگره درخواست کرد تا یک معافیت ویژه از قوانین کمکهای بلاعوض موسوم به «اختیار معاملات دیگر» را در این لایحه بگنجاند. یک کمک بلاعوض معمول دولتی صرفاً هزینههای فعالیتهای متقاضیان را بازپرداخت میکند، که به این معنی است که مذاکرات بر سر هزینه در صورت انجام، محدود است. اما چیپس میخواست مذاکرات جامعی با شرکتها در مورد تعداد و نوع کارخانههایی که شرکتها میسازند و میزان بودجهای که دولت ارائه میدهد، داشته باشد – یک فرآیند تکراری که برای اطمینان از دستیابی پروژهها به اهداف بلندپروازانه اقتصادی و امنیت ملی حیاتی بود. برخلاف فرآیند معمول کمکهای بلاعوض دولتی، که در آن متقاضیان دامنه پروژه را تعیین میکنند، بیشتر مذاکرات چیپس شامل تحت فشار قرار دادن متقاضیان برای ساخت بیشتر بود، که با موافقت شرکتهایی مانند TSMC برای ساخت کارخانههای اضافی در ایالات متحده، نتیجه بسیار خوبی داد.
منبع دیگر تأخیر رویهای، قوانینی مانند قانون کاهش تشریفات اداری است که مستلزم دو دوره نظرخواهی جداگانه برای ارزیابی ضرورت و بار ارائه اطلاعات به مردم است و اعلام سریع فرصتهای تأمین مالی را دشوار میکند. در همین حال، قوانین تدارکات میتوانند مستلزم رقابتهای چند ماهه بین پیشنهاددهندگان بالقوه قبل از اینکه یک برنامه بتواند خدمات خارجی را خریداری کند، باشند. یک کار حیاتی برای کارکنان اولیه، شناسایی و تا حد امکان، دور زدن چنین موانعی با استفاده از استثنائات قانونی و سایر رویههای «مسیر سریع» موجود است.
سرانجام، طراحی یک سیاست صنعتی شامل مصالحههای دشوار بین سرعت و ظرافت است. یک مثال، فرآیند پیچیدهای است که دفتر چیپس برای تعیین یارانههای بلاعوض طراحی کرد، که شامل محاسبه نرخ بازده برای پروژههای پیشنهادی بود. برای جلوگیری از اتلاف پول مالیاتدهندگان، تیمهای معامله چیپس به دنبال نزدیک کردن نرخ بازده پروژههای چیپس به نرخ بازده استاندارد شرکت بودند. اما نرخ بازده عدد دشواری برای مدلسازی است و تغییرات کوچک در مفروضات میتواند منجر به تغییرات بزرگی در نتیجه شود. یک رویکرد سادهتر ممکن بود مذاکرات بر سر اندازه کمک بلاعوض را با درصد ثابتی از کل هزینهها آغاز کند و از بحثهای طولانی بر سر مفروضات مدل اجتناب نماید. با این حال، چنین رویکردی دقت کمتری داشت و ممکن بود منجر به پرداخت بیش از حد به شرکتهایی شود که میتوانستند پروژهها را با پول دولتی کمتری اجرا کنند. چیپس محاسبه کرد که یک فرآیند پیچیدهتر برای پروژههای بزرگتر کارخانه ارزشش را دارد، بهویژه برای اینکه به بزرگترین شرکتها نشان دهد که تیم برای مذاکرات جدی و پیچیده مالی آماده است. وقتی نوبت به طراحی یک فرآیند تأمین مالی برای تأمینکنندگان نیمههادی رسید، که کوچکتر و گاهی اوقات از نظر منابع کمتر از سایر متقاضیان برنامه هستند و مذاکرات طولانی برای آنها غیرعملی است، چیپس رویکرد سادهتری را دنبال کرد و بیشتر جوایز را در ده درصد هزینههای سرمایهای پروژه ثابت کرد.
حرکت به جلو
چیپس بدون منتقد نبود. به عنوان مثال، این برنامه در ابتدا با انتقاداتی مبنی بر تجسم «لیبرالیسم همهچیزدان» مواجه شد – تلاشی برای گنجاندن اهداف اجتماعی و اقتصادی بیش از حد در یک برنامه امنیت ملی. هنگامی که اولین فرصت تأمین مالی در فوریه ۲۰۲۳ منتشر شد، منتقدان به متنی که توافقات کارگری را تشویق میکرد و متقاضیان درخواستکننده بیش از ۱۵۰ میلیون دلار را ملزم به ارائه طرحی برای ارائه مراقبت از کودک به نیروی کار خود میکرد، ایراد گرفتند. هیچ نشانهای مبنی بر اینکه این متن شرکتها را از مشارکت منصرف کرده باشد وجود نداشت و بسیاری از شرکتها به طور علنی در مورد نیاز به گزینههای مراقبت از کودک مقرون به صرفه برای تأمین نیازهای نیروی کار صحبت کردند. اما این واکنش شدید، بخشی از حمایت دو حزبی از این برنامه را از بین برد و دولت ترامپ برخی از این انتقادات را دوباره مطرح کرده است. این بدان معنا نیست که برنامههای سیاست صنعتی هرگز نباید شامل الزامات سیاستی اضافی باشند، اما اینها همیشه باید در خدمت هدف کلی باشند: انتقال ظرفیت تولید کافی برای فناوریهای حیاتی برای امنیت اقتصادی و ملی به داخل کشور.
علاوه بر این، درست بودن انتخابهای طراحی اولیه، یک برنامه را در برابر مشکلات بعدی مصون نمیکند. این امر به ویژه در مورد برنامههایی مانند چیپس که یک صنعت چرخهای و گاهی غیرقابل پیشبینی را هدف قرار میدهند، صادق است. به عنوان مثال، هنگامی که سهام اینتل در سال ۲۰۲۴ سقوط کرد، تیم چیپس مجبور شد برای نهایی کردن معامله با این شرکت برای تضمین پروژههای مهم و در عین حال حفاظت از پول مالیاتدهندگان در صورت فروپاشی شرکت، تلاش زیادی کند. تأخیرهای NEPA همچنان برای پروژههایی که از بررسیهای آن معاف نشدهاند، یک نگرانی است. و برخی الزامات قانونی خارجی، مانند الزامات دستمزد رایج گذشتهنگر تحت قانون دیویس-بیکن، مذاکرات تأمین مالی را کند و پیچیده کرده است.
انجام خوب سیاست صنعتی آسان نیست. این امر مستلزم افزایش سریع تولید و ایجاد جایگاهی در دولت است که بتواند مانند یک استارتآپ بخش خصوصی عمل کند، یعنی نیرو استخدام کند، فرآیندهای جدیدی را اجرا کند و راههای خلاقانهای برای جلوگیری از تأخیر پیدا کند. دولت ایالات متحده که با قوانین و بوروکراسی دست و پا گیر شده است، خانه ایدهآلی برای یک استارتآپ نیست. اما با کتاب راهنمای مناسب، میتواند به مکانی مهماننوازتر تبدیل شود. همانطور که چیپس نشان داد، سیاستگذاران باید دولت را به مکانی جذاب برای کار برای افراد از بخش مالی و صنعت تبدیل کنند، منابع تأخیر را شناسایی و کاهش دهند و موفقیت را با معیارهای روشن و قابل تعریف اندازهگیری کنند. همزمان، سیاستگذاران باید برای اصلاحات ساختاری برای بهتر کار کردن دولت فشار بیاورند. در بهترین شرایط، سیاست صنعتی یک نبرد دشوار است. اتخاذ تصمیمات هوشمندانه اولیه میتواند صعود را کمی آسانتر کند.
”