فارن افرز: «چگونه آمریکا می‌تواند در رقابت با قدرت‌های بزرگ برتری خود را دوباره به دست آورد» | ۱۸ مهر ۱۴۰۳

دولت دوم ترامپ نیازمند یک استراتژی جدید برای حفظ برتری آمریکا در رقابت‌های ژئوپلیتیکی است.

⏳مدت زمان مطالعه: ۸ دقیقه | ✏️ناشر/نویسنده: فارن افرز / نادیا شادلو | 📅 تاریخ: ۹ اکتبر ۲۰۲۴ / ۱۸ مهر ۱۴۰۳

⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.


مقدمه

از ابتدای دوره ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، او نسبت به بازگشت رقابت قدرت‌های بزرگ هشدار داد. اولین استراتژی امنیت ملی دولت او بر این موضوع تأکید داشت که دشمنان ایالات متحده در تلاش‌اند تا جایگاه این کشور را در نظم بین‌المللی تضعیف کنند. این دیدگاه در آن زمان نسبتاً نوآورانه بود، اما امروزه بخش بزرگی از جامعه سیاست خارجی ایالات متحده این ارزیابی پایه‌ای ترامپ را به اشتراک می‌گذارد. در سال‌های اخیر، این رقابت تنها تشدید شده است. رقبای ایالات متحده – به‌ویژه چین، روسیه، ایران و کره شمالی – به طور فزاینده‌ای با یکدیگر همکاری کرده و با رفتار تهاجمی‌تر وارد عرصه شده‌اند. از اروپا تا خاورمیانه، این کشورها برای واشنگتن مشکلات سیاسی ایجاد کرده و خطراتی را افزایش داده‌اند.

اگر ترامپ به کاخ سفید بازگردد، او با صحنه‌ای ژئوپلیتیکی خطرناک‌تر از زمانی که چهار سال پیش ترک کرد، مواجه خواهد شد. بازگشت به سیاست خارجی دوره اول ریاست جمهوری او برای مدیریت محیط پیچیده‌ای که رقبای ایالات متحده در حال تسلیح سریع و در مورد روسیه و ایران درگیر جنگ‌های منطقه‌ای هستند، کافی نخواهد بود. این دیگر فقط یک رقابت نیست؛ درگیری‌های امروز می‌توانند پیش‌زمینه‌ای برای یک جنگ گسترده‌تر باشند.

یک دولت دوم ترامپ باید طرز تفکر خود را تنظیم کند تا اطمینان حاصل شود که ایالات متحده می‌تواند از خود دفاع کند و در جهانی که روز به روز خطرناک‌تر می‌شود، بازدارندگی خود را بازیابد. این دولت باید یک استراتژی از پیش برتری ایجاد کند، مفهومی نظامی که به ترکیب قابلیت‌ها در مقیاس کافی برای اطمینان از پیروزی‌های قاطع بر دشمن در میدان نبرد اشاره دارد. برای دستیابی به این برتری، نیروهای ایالات متحده باید قادر به گرفتن ابتکار عمل، حفظ آزادی عمل و یافتن راه‌هایی برای محدود کردن دشمنان به اقدامات واکنشی باشند. در مقیاس وسیع‌تر، ایالات متحده اکنون باید به دنبال حفظ یا توسعه مزایای قابل‌توجه در قدرت نظامی، نفوذ سیاسی و قدرت اقتصادی در مقابل دشمنان خود باشد.


بعد دفاعی

رقابت قدرت‌های بزرگ فراتر از یک رقابت نظامی است. این رقابت در جغرافیاهای مختلف در حال شکل‌گیری است، همان‌طور که دخالت فزاینده چین در آمریکای لاتین برای پیشبرد منافعش در نزدیکی خانه ایالات متحده مشاهده می‌شود. این شامل جنگ‌های نیابتی نیز می‌شود، به عنوان مثال، ایران از حمایت خود از گروه‌هایی مانند حماس، حزب‌الله و حوثی‌ها برای افزایش خشونت در خاورمیانه و تهدید مسیرهای تجاری حیاتی دریایی به عنوان بخشی از تلاش‌های تهران برای تسلط منطقه‌ای استفاده می‌کند. همچنین رقابت در فضا شدت یافته است، جایی که روسیه و کره شمالی در حال همکاری برای توسعه، استقرار و استفاده از ماهواره‌های پیشرفته برای انجام جنگ فضایی هستند.

پاسخ ایالات متحده به این تحولات کند بوده است. چارچوب‌های سیاستی منسوخ همچنان وجود دارند، مانند رژیم‌های کنترل صادرات دوران جنگ سرد که فروش تسلیحات را کند کرده و همکاری با متحدان را محدود می‌کنند. دولت‌های ایالات متحده در طول چهار دهه گذشته به وابستگی خطرناک این کشور به منابع حیاتی خارجی پی برده‌اند، اما این شناخت به اقدامات جدی برای رفع این آسیب‌پذیری تبدیل نشده است. جدیدترین لایحه تصویب دفاعی اشاره می‌کند که پنتاگون همچنان از اختیار خود برای خرید مواد حیاتی از منابع داخلی استفاده کافی نکرده است. در همین حال، اصلاحات برای تسریع مجوزها برای باز کردن معادن در ایالات متحده همچنان متوقف مانده است.

تقویت موقعیت نظامی ایالات متحده کلید استراتژی برتری است، زیرا قدرت نظامی چیزی است که مزایای اقتصادی و سیاسی کشور را پایه‌ریزی و تأمین می‌کند. رفاه آینده کشور تحت تأثیر قرار خواهد گرفت اگر دشمنانش به برتری دست یابند یا درگیری جهانی رخ دهد. امروز، قدرت نظامی ایالات متحده در مقایسه با دیگر قدرت‌ها کاهش یافته است؛ یک گزارش دو حزبی اخیر اشاره می‌کند که ارتش آزادی‌بخش خلق چین در مسیر تبدیل شدن به یک رقیب نظامی هم‌سطح، یا حتی برتر از ایالات متحده است. برای معکوس کردن این روند، واشنگتن باید قابلیت‌های کافی برای بازدارندگی اقدامات تهاجمی که منافع دیگر آن را تهدید می‌کنند، توسعه دهد. این به این معنی است که ایالات متحده باید توانایی و اراده خود را برای انجام کارزارهای نظامی مستمر در چندین منطقه جغرافیایی به طور معتبر نشان دهد.

این ظرفیت در ابتدا برای بازگرداندن بازدارندگی و سپس برای شکست دادن دشمنان خارجی در صورت شکست بازدارندگی ضروری است. رسیدن به این سطح از ظرفیت نظامی نیاز به تغییر اساسی در برنامه‌ریزی دفاعی واشنگتن دارد، که اساساً بر اساس مقابله با یک درگیری بزرگ برنامه‌ریزی شده است. گام‌های رسیدن به این هدف دشوار اما ضروری هستند. یک دولت ترامپ باید برای مردم آمریکا توضیح دهد که چرا هزینه‌های دفاعی بیشتر لازم است و سپس با کنگره همکاری کند تا حمایت دو حزبی برای تأمین بودجه یک برنامه دفاعی جدید در مقیاسی مشابه با ساخت قدرت در دوران ریگان در دهه آخر جنگ سرد به دست آورد.

1000106157

هدف این نیست که هر قابلیت دشمن را به صورت یک به یک مقابله کنیم. بلکه ایالات متحده باید قابلیت‌های پیشرفته جنگی را توسعه دهد که به آن مزیت‌های نامتقارن در مقابل دشمنانش بدهد. در اوکراین، پهپادها تانک‌ها و کشتی‌های جنگی روسی را از کار انداخته یا خنثی کرده‌اند و نیروهای روسیه در دفاع از این حملات ناتوان بوده‌اند. در یک درگیری احتمالی بر سر تایوان، موشک‌های ضدکشتی دوربرد و موشک‌های کروز و بالستیک میان‌برد می‌توانند مزیت‌های چین در جغرافیا و تعداد تسلیحات را کاهش دهند. با استفاده از فناوری برتر و مفاهیم عملیاتی نوآورانه، ارتش ایالات متحده می‌تواند برنامه‌های جنگی دشمن را مختل کرده و خطر تسلیم شدن نیروهای خود را در آغاز یک درگیری کاهش دهد.


برنامه اقتصادی

سلاح‌های بهتر، تاکتیک‌های بهتر و مفاهیم عملیاتی جدید تنها بخشی از معادله هستند. برتری در حوزه نظامی همچنین به این معنی است که ایالات متحده باید بتواند نیروی انسانی، مواد و تسلیحات خود را به میزان کافی تأمین کند تا در یک درگیری طولانی پیروز شود. برای انجام این کار، ایالات متحده باید مزیت‌های اقتصادی خود را تقویت کند.

برای تقویت مزیت‌های اقتصادی، واشنگتن باید به دنبال حاکمیت اقتصادی بیشتر باشد، از جمله کاهش وابستگی ایالات متحده به مواد حیاتی که از کشورهای غیرقابل اعتماد وارد می‌شوند. بزرگ‌ترین گامی که ایالات متحده باید در این جهت بردارد، تشویق سرمایه‌گذاری در صنایع داخلی است، به‌ویژه در بخش‌هایی که پایه تولید را تقویت می‌کنند و به واشنگتن کمک می‌کنند تا کنترل بیشتری بر زنجیره‌های تأمین که تولید نظامی را پشتیبانی می‌کنند، به دست آورد. بخشی از راه‌حل، اعمال تعرفه‌ها برای حفاظت از بخش‌های کلیدی مانند باتری‌های پیشرفته است. تعرفه‌ها می‌توانند به مقابله با یارانه‌های چین و اقدامات دامپینگ کمک کنند و شرکت‌های خصوصی را تشویق کنند تا سرمایه‌گذاری‌های خود را از چین به ایالات متحده یا کشورهای هم‌پیمان ایالات متحده منتقل کنند.

اما تعرفه‌ها به تنهایی کافی نیستند. برای رقابتی‌تر کردن تولید در ایالات متحده، نیاز به کاهش هزینه‌های انجام کسب‌وکار در داخل کشور است. یک دولت جدید باید فرآیند بررسی‌های زیست‌محیطی و سایر بررسی‌ها را ساده‌سازی کند، که سال‌ها به زمان‌بندی افتتاح تأسیسات جدید اضافه می‌کند، و مشوق‌های مالیاتی صادرات و برنامه‌های دیگری را معرفی کند تا تولید در ایالات متحده برای شرکت‌ها گزینه جذاب‌تری شود.

تعهد به صنعتی‌سازی دوباره، تلاش‌های چین برای تضعیف ایالات متحده را بی‌اثر خواهد کرد. شرکت‌های چینی با ارائه محصولات ارزان یا یارانه‌ای در بخش‌های استراتژیک مانند فولاد و آلومینیوم، نیمه‌رساناها، وسایل نقلیه الکتریکی، باتری‌ها، مواد معدنی حیاتی، سلول‌های خورشیدی، جرثقیل‌های کشتی‌به‌ساحل و محصولات پزشکی، بازارهای ایالات متحده را پر می‌کنند. این اقدام باعث خروج تولید داخلی می‌شود و موجب از دست دادن شغل می‌گردد. ارتش ایالات متحده نیز بیش از حد به کالاهای ساخت چین وابسته است. برای مثال، چین بیش از ۹۰ درصد از آهن‌رباهای دائمی زمین‌های نادر جهان را تولید می‌کند که اجزای حیاتی بسیاری از سیستم‌های نظامی ایالات متحده هستند. ساخت یکی از ناوشکن‌های هدایت موشکی کلاس آرلی بورک نیروی دریایی ایالات متحده نیاز به حدود ۵۲۰۰ پوند مواد زمین نادر دارد، از جمله آهن‌رباهایی که در سیستم‌های پیشران، هدایت و تسلیحات کشتی استفاده می‌شوند. این وابستگی ایالات متحده را آسیب‌پذیر می‌کند؛ تا زمانی که پکن به طور مؤثر کنترل ورودی‌های تولید سلاح‌های آمریکایی و سیستم‌های نظامی را در دست داشته باشد، ایالات متحده ممکن است نتواند در یک درگیری احتمالی با چین برتری پیدا کند.


استراتژی انرژی

علاوه بر تلاش برای تقویت بخش صنعتی، ایالات متحده باید به دنبال چیزی باشد که در دوره اول ترامپ به آن “سلطه انرژی” گفته شد. این به معنی افزایش تولید نفت شیل و گاز طبیعی از طریق ترکیبی از حذف مقررات و نوآوری‌های تکنولوژیک بود. ایالات متحده با کنار زدن روسیه در سال ۲۰۱۱ به بزرگ‌ترین تولیدکننده گاز طبیعی تبدیل شد و در سال ۲۰۱۸ با پشت سر گذاشتن روسیه و عربستان سعودی به بزرگ‌ترین تولیدکننده نفت جهان تبدیل شد. دولت بایدن چندین سیاست ترامپ را معکوس کرد و تمرکز خود را به اقدامات مربوط به تغییرات اقلیمی معطوف کرد. در دوره دوم، ترامپ مصمم خواهد بود که از منابع عظیم نفت و گاز ایالات متحده استفاده کند، که می‌تواند فرصت‌هایی برای حمایت از متحدان اروپایی و سایر متحدان فراهم کند. همانطور که ترامپ در سال ۲۰۱۷ در یک اجلاس با رهبران اروپای مرکزی و شرقی در لهستان گفت: “اگر یکی از شما نیاز به انرژی دارد، فقط به ما زنگ بزنید.”

بازگشت به سیاست “سلطه انرژی”، که نقش محوری سوخت‌های فسیلی را تا زمانی که منابع دیگر بتوانند هم نیازهای انرژی را برآورده کنند و هم با قیمتی رقابتی این کار را انجام دهند، به رسمیت می‌شناسد، به ایالات متحده این امکان را می‌دهد که از چرخه مخربی با چین خارج شود. همانطور که ایالات متحده و اروپا به دنبال جایگزینی نفت با انرژی‌های جایگزین هستند، به چین به عنوان بزرگ‌ترین تأمین‌کننده محصولات خورشیدی، بادی و باتری روی می‌آورند. اما به دلیل خرید این محصولات از چین است که چین توانسته است پیشرفت‌های تکنولوژیک انجام دهد، زنجیره‌های تأمین و تولید خود را توسعه دهد و مقیاس ایجاد کند که در نتیجه کنترل چین بر این بخش تثبیت شده است. امنیت انرژی ایالات متحده به این ترتیب بیشتر به چین وابسته می‌شود. این استراتژی برتری نیست. با تکیه به سوخت‌های فسیلی به عنوان منبع اصلی انرژی ایالات متحده، در حالی که به صنایع تجدیدپذیر زمان می‌دهد تا در کشورهای غربی رشد کنند، واشنگتن می‌تواند فضای بیشتری برای مانور پیدا کند. این امر آسیب‌پذیری‌هایش در برابر فشار و اجبار را کاهش می‌دهد و هم‌پیمانی‌هایش با دوستان و متحدان را تقویت می‌کند، و نفوذ ایالات متحده بر ژئوپلیتیک انرژی را بازپس می‌گیرد.


پاورقی‌ها:

⚠️ اخطار: محتوای این مقاله صرفاً دیدگاه‌های نویسنده و منبع اصلی را منعکس می‌کند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.

سورس ما: فارن افرز

💡 درباره منبع: فارن افرز (Foreign Affairs) یک مجله و وب‌سایت معتبر در حوزه روابط بین‌الملل و تحلیل‌های جهانی است که به ارائه مقالات و تحلیل‌های عمیق درباره مسائل جهانی و سیاست خارجی می‌پردازد.

✏️ درباره نویسنده: نادیا شادلو یکی از همکاران ارشد مؤسسه هادسون است. او در سال ۲۰۱۸ به عنوان معاون مشاور امنیت ملی ایالات متحده در استراتژی خدمت کرده است.

خروج از نسخه موبایل