نشریه فارن پالیسی : «هوش مصنوعی آمریکا را به خاورمیانه منتقل نکنید» | ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴

چرا انتقال زیرساخت‌های حیاتی هوش مصنوعی آمریکا به عربستان و امارات، با وجود جذابیت‌های انرژی و سرمایه، یک اشتباه استراتژیک و امنیتی برای واشنگتن است؟

⏳ مدت زمان مطالعه: ۸ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: فارن پالیسی/الاسدیر فیلیپس-رابینز، سام وینتر-لوی | 📅 تاریخ: ۸ مه ۲۰۲۵ / ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴

⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.


در سال ۱۸۶۷، تزار الکساندر دوم روسیه موافقت کرد که قلمرو آلاسکا را تنها به مبلغ ۷.۲ میلیون دلار – تقریباً ۲ سنت در هر هکتار – به ایالات متحده بفروشد. در آن زمان، ویلیام سوارد، وزیر امور خارجه و معمار این معامله، به خاطر این خرید مورد تمسخر قرار گرفت؛ منتقدان آن را «حماقت سوارد» نامیدند. اما از زمانی که زمین‌شناسان در سال ۱۹۰۲ در این منطقه نفت کشف کردند، آلاسکا منبع استراتژیکی را برای ایالات متحده فراهم کرده است که به تأمین مالی ظهور آن در طول قرن بیستم کمک کرد.

تولید نفت آلاسکا بیش از ۱۸۰ میلیارد دلار درآمد برای این ایالت به همراه داشته است – بازدهی که порядک‌ها از قیمت خرید اصلی بیشتر است. در همین حال، فروش آلاسکا توسط روسیه به عنوان یک اشتباه استراتژیک ثبت شده است.

امروزه، واشنگتن در معرض خطر ارتکاب اشتباه مشابهی است. پیش از سفر دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، به خلیج فارس، دولت او در حال بررسی تأیید صادرات صدها هزار یا حتی میلیون‌ها تراشه هوش مصنوعی پیشرفته به عربستان سعودی و امارات متحده عربی است. این تراشه‌ها برای آموزش و استقرار سیستم‌های هوش مصنوعی پیشرفته ضروری هستند که ممکن است به زودی پیشرفت‌هایی در علوم بنیادی ایجاد کنند و چهره رقابت اقتصادی و نظامی را در سراسر جهان تغییر دهند.

تأیید فروش محدودتر تراشه‌ها – به ویژه به مراکز داده خلیج فارس که توسط شرکت‌های فناوری آمریکایی اداره می‌شوند – خطرات کمتری را به همراه دارد. اما زمانی که شرکت‌ها در ایالات متحده برای تأمین قدرت محاسباتی هوش مصنوعی کافی برای عملیات خود در داخل کشور با مشکل مواجه هستند، ارزش این تراشه‌ها بیشتر از چیزی است که به نظر می‌رسد خلیج فارس ارائه می‌دهد.

اگر – دولت ترامپ با وسوسه انرژی ارزان و سرمایه خلیج فارس – صادرات نامحدود تراشه را تأیید کند، آنگاه مهم‌ترین فناوری قرن بیست و یکم را در اختیار رژیم‌های خودکامه‌ای قرار خواهد داد که دارای سیستم‌های نظارتی پیچیده، روابط در حال گسترش با چین و منافعی بسیار دور از منافع ایالات متحده هستند.

پوشیده نیست که چرا کشورهای حاشیه خلیج فارس اینقدر مشتاق قدرت محاسباتی هستند: آنها جاه‌طلبی‌های سرسام‌آوری در زمینه هوش مصنوعی دارند. عربستان سعودی به این فناوری به عنوان مدل اقتصادی آینده چسبیده است، مدلی که می‌تواند جایگزین اتکای آن به صادرات نفت شود. شیخ طحنون بن زاید آل نهیان، مشاور امنیت ملی امارات متحده عربی، همچنین ریاست G42، شرکت پیشرو هوش مصنوعی این کشور را بر عهده دارد و ۱.۵ تریلیون دلار از صندوق‌های ثروت ملی را کنترل می‌کند. گزارش شده است که او یک «معتقد واقعی» به امکان کوتاه‌مدت هوش عمومی مصنوعی است – این ایده که سیستم‌های هوش مصنوعی به زودی در هر کاری با عملکرد انسان برابری خواهند کرد یا از آن پیشی خواهند گرفت.

G42 برای دسترسی به خدمات هوش مصنوعی مایکروسافت مذاکره کرده است؛ MGX، یک صندوق سرمایه‌گذاری اماراتی، از پروژه استارگیت OpenAI پشتیبانی می‌کند که هدف آن ساخت زیرساخت‌های محاسباتی در ایالات متحده است؛ و رهبران اماراتی سامسونگ و شرکت تولید نیمه‌هادی تایوان (TSMC) را تشویق کرده‌اند تا کارخانه‌های تولید تراشه‌های پیشرفته را در این کشور بسازند.

اکنون هر دو کشور قصد دارند مراکز داده هوش مصنوعی عظیم جدیدی را در صحرا بسازند که مملو از صدها هزار تراشه پیشرفته انویدیا باشد تا بتوانند مدل‌های هوش مصنوعی پیشرو در جهان را توسعه داده و اجرا کنند. نتیجه نه تنها سود خواهد بود، بلکه سیستم‌هایی را نیز به همراه خواهد داشت که می‌توانند قابلیت‌های نظارتی و سایبری این کشورها را تقویت کنند – و ممکن است برای مزیت نظامی در دهه آینده ضروری باشند.

کشورهای حاشیه خلیج فارس قطعاً پول و انرژی لازم برای تحقق برنامه‌های هوش مصنوعی خود را دارند. تنها چیزی که نیاز دارند تراشه‌ها هستند. بنابراین از اواخر سال ۲۰۲۳، زمانی که دولت بایدن صادرات این تراشه‌ها را به خلیج فارس به دلیل نگرانی‌های دو حزبی در مورد ارتباط عربستان سعودی و امارات با چین متوقف کرد، رهبران منطقه از مقامات آمریکایی درخواست کرده‌اند که دوباره شیرها را باز کنند. دولت بایدن اجازه داد برخی تراشه‌ها به منطقه سرازیر شوند، اما توافق گسترده‌تری حاصل نشد و دولت در داخل بر سر مزایای مشارکت با کشورهای اقتدارگرا در زمینه هوش مصنوعی دچار اختلاف بود.

با این حال، این خطرات از بین نرفته‌اند، هرچند که چشم‌انداز دسترسی بیشتر به سرمایه‌گذاری و انرژی خلیج فارس برای شرکت‌های فناوری آمریکایی ممکن است برای دولت ترامپ وسوسه‌انگیز باشد. تحت فشار ایالات متحده، امارات متحده عربی، به ویژه، اقداماتی را برای فاصله گرفتن از پکن انجام داده است. G42 از برخی شرکت‌های چینی خارج شده و فناوری هوآوی را به عنوان بخشی از توافق با مایکروسافت حذف کرده است.

اما چین همچنان بزرگترین شریک تجاری غیرنفتی امارات است؛ نیروی هوایی چین و امارات رزمایش‌های مشترکی در سین کیانگ برگزار کرده‌اند؛ و چین به تصمیم G42 برای قطع روابط با هوآوی در سال ۲۰۲۳ اعتراض نکرد – سکوتی آشکار، با توجه به واکنش معمول چین هنگامی که سایر کشورها تصمیم به دوری از فناوری چینی می‌گیرند. خود شیخ طحنون ارتباطات عمیقی با پکن برقرار کرده است و دیپلمات‌های هر دو کشور همچنان از دوران طلایی در روابط دوجانبه خود صحبت می‌کنند.

عربستان سعودی ممکن است شریک حتی کمتر قابل اعتمادی برای ایالات متحده در زمینه هوش مصنوعی باشد. چین بزرگترین شریک تجاری عربستان سعودی و بزرگترین خریدار نفت آن است. این کشور به عنوان شریک گفتگو به سازمان همکاری شانگهای، یک مشارکت امنیتی به رهبری چین در آسیای مرکزی، پیوسته است. عربستان سعودی همچنین روابط سیاسی و اقتصادی گسترده‌ای با روسیه دارد که برای تلاش‌های عربستان سعودی برای بالا نگه داشتن قیمت نفت همچنان ضروری است. در پی تهاجم تمام‌عیار روسیه به اوکراین، ریاض تنها روابط خود را با کرملین تقویت کرد.

خطر اینکه بخشی از حساس‌ترین مالکیت معنوی ایالات متحده به دست دشمنان ایالات متحده بیفتد – یا اینکه آن دشمنان بتوانند به سیستم‌های هوش مصنوعی ایالات متحده در خلیج فارس برای تقویت قابلیت‌های نظارتی و نظامی خود دسترسی پیدا کنند – بسیار واقعی باقی می‌ماند. و هم امارات متحده عربی و هم عربستان سعودی عادت نگران‌کننده‌ای به جاسوسی از شهروندان آمریکایی دارند. مقامات آمریکایی باید تشخیص دهند که هیچ سطحی از دسترسی به فناوری یا سرمایه‌گذاری ایالات متحده، این کشورها را به شرکای کاملاً قابل اعتمادی تبدیل نخواهد کرد. تسریع جاه‌طلبی‌های هوش مصنوعی خلیج فارس همچنین می‌تواند ناخواسته مزیت نظامی اسرائیل را در منطقه از بین ببرد، چیزی که ایالات متحده مدت‌هاست متعهد به حفظ آن بوده است.

خوشبختانه، ایالات متحده نیازی به عجله برای امضای توافق ندارد. اگرچه برخی از طرفداران مشارکت نزدیک هوش مصنوعی با خلیج فارس استدلال می‌کنند که ایالات متحده برای تأمین انرژی رونق مراکز داده هوش مصنوعی به انرژی خارجی نیاز دارد، اما این نگرانی‌ها اغراق‌آمیز است. بخش عمده‌ای از مشکل نظارتی است: اگر رگولاتورهای ایالتی و فدرال روند صدور مجوز را باز کنند، کاری که این دولت در حال حاضر سخت روی آن کار می‌کند، شرکت‌ها راه‌هایی برای ساخت در ایالات متحده پیدا خواهند کرد. و حتی اگر پروژه‌های داخلی همچنان با مشکل مواجه شوند، شرکت‌های هوش مصنوعی می‌توانند انرژی فراوانی را از متحدان بسیار قابل اعتمادتر ایالات متحده مانند استرالیا، کانادا، فنلاند و نروژ بیابند.

در واقع، توافق با خلیج فارس به توسعه‌دهندگان هوش مصنوعی ایالات متحده آسیب می‌رساند: هر شرکت بزرگ هوش مصنوعی در تلاش است تا هر تراشه‌ای را که می‌تواند پیدا کند، خریداری کند. فروش بیشتر به شرکت‌های خلیج فارس تنها آنها را از دسترس کسب‌وکارهای آمریکایی خارج می‌کند. حتی اگر واشنگटन فقط فروش به شرکت‌های آمریکایی را که مراکز داده در منطقه می‌سازند مجاز کند، این خطر وجود دارد که مسابقه‌ای به سمت پایین ایجاد شود که در آن هر توسعه‌دهنده هوش مصنوعی برای رقابت، فشار را برای بهره‌برداری از انرژی و سرمایه ارزان خلیج فارس احساس کند. این امر برون‌سپاری صنعتی را که دولت متعهد به ساخت آن در آمریکا شده است، تسریع خواهد کرد.

همچنین پیشنهاد به مراتب بهتری از سوی پکن برای خلیج فارس وجود ندارد: با وجود تمام پیشرفت‌های فناوری چین، این کشور هنوز نمی‌تواند تراشه‌های هوش مصنوعی پیشرفته کافی برای تأمین تقاضای داخلی خود تولید کند، چه رسد به صادرات در مقیاس بزرگ. در حال حاضر، واشنگتن اهرم لازم برای چانه‌زنی سخت را دارد.

چانه‌زنی سخت به معنای عدم معامله نیست. امارات متحده عربی و عربستان سعودی همچنان شرکای اقتصادی و دیپلماتیک ارزشمندی هستند – شرکایی که ایالات متحده نباید بیهوده آنها را بیگانه کند. یک معامله هوشمندانه به شرکت‌های فناوری آمریکایی اجازه می‌دهد تا برخی مراکز داده را با مشارکت شرکت‌های محلی مانند G42 بسازند. اما آنها را از برون‌سپاری بزرگترین و پیچیده‌ترین عملیات خود منع می‌کند و اطمینان حاصل می‌کند که شرکت‌های فناوری اماراتی فقط می‌توانند به تراشه‌های کافی برای آموزش مدل‌هایی که یک نسل از پیشرفته‌ترین مدل‌ها عقب‌تر هستند، دسترسی داشته باشند.

در ازای دسترسی به تراشه‌های آمریکایی، واشنگتن باید خلیج فارس را تحت فشار قرار دهد تا سرمایه‌گذاری در بخش‌های هوش مصنوعی و نیمه‌هادی چین را قطع کرده و از فناوری صادر شده ایالات متحده محافظت کند. ایالات متحده قبلاً اقداماتی را برای منع سرمایه‌گذاران آمریکایی از تأمین مالی این بخش‌ها در چین انجام داده است؛ اجازه دادن به کشورهای حاشیه خلیج فارس برای انجام این کار به جای آن، در حالی که فناوری ایالات متحده را به آنها می‌دهد، سرمایه‌گذاران آمریکایی را در وضعیت نامساعدی قرار می‌دهد.

علاوه بر این، میلیاردها دلار از صندوق‌های ثروت ملی خلیج فارس کمک زیادی به چین برای رسیدن به ایالات متحده خواهد کرد. واشنگتن همچنین باید برای ایمن نگه داشتن فناوری ایالات متحده تلاش کند و امارات متحده عربی و عربستان سعودی را تحت فشار قرار دهد تا قوانین کنترل صادرات خود را توسعه دهند، فناوری آمریکایی را از فناوری چینی جدا کنند و به شرکت‌ها و مقامات آمریکایی دسترسی لازم را برای تأیید چگونگی و مکان استفاده از سیستم‌های ایالات متحده بدهند.

معامله‌ای با این مشخصات ارزش انجام دادن را دارد. هر چیزی کمتر از این، یک بخشش خواهد بود که دولت از آن پشیمان خواهد شد. برای نیم قرن، ایالات متحده تلاش کرده است تا خود را از وابستگی به نفت خاورمیانه رها کند – آسیب‌پذیری‌ای که سیاست خارجی ایالات متحده را تحریف کرده و یک رئیس‌جمهور پس از دیگری را مجبور به برآوردن خواسته‌های رشته‌ای از دیکتاتورهای بی‌رحم و فاسد خاورمیانه کرده است.

اگر ایالات متحده زیرساختی را که زیربنای پیشرفته‌ترین سیستم‌های هوش مصنوعی جهان است به خلیج فارس برون‌سپاری کند، در معرض خطر ایجاد وابستگی دیگری است که می‌تواند به همان اندازه طولانی و به همان اندازه مخرب باشد.


پاورقی‌ها:

⚠️ اخطار:محتوای این مقاله صرفاً دیدگاه‌های نویسنده و منبع اصلی را منعکس می‌کند و مسئولیت آن بر عهده نویسنده است. بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاه‌های متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید دیدگاه‌های مطرح‌شده نیست.

سورس ما: Foreign Policy Magazine

💡 درباره منبع:فارن پالیسی یک نشریه خبری آمریکایی است که در سال ۱۹۷۰ تأسیس شد و بر سیاست جهانی، امور جاری و سیاست داخلی و خارجی تمرکز دارد. دفتر مرکزی آن در واشنگتن دی سی قرار دارد.

✏️ درباره نویسنده:الاسدیر فیلیپس-رابینز (Alasdair Phillips-Robins) و سام وینتر-لوی (Sam Winter-Levy) هر دو همکار در بنیاد کارنگی برای صلح بین‌المللی هستند.

خروج از نسخه موبایل