⏳ مدت زمان مطالعه: ۴ دقیقه | ✏️ ناشر/نویسنده: Chatham House / Creon Butler | 📅 تاریخ: March 27, 2025 / ۷ فروردین ۱۴۰۴
⚠️ هشدار: بازنشر این مقاله با هدف ارائه دیدگاههای متنوع صورت گرفته و به معنای تأیید یا پذیرش مسئولیت دیدگاههای مطرحشده نیست.
لزوم بازتعریف نقش اروپا در اقتصاد جهانی
تنها اروپا میتواند خلاء ناشی از کنارهگیری ایالات متحده از نقش رهبری اقتصاد جهانی پس از جنگ را پر کند. اتحادیه اروپا و بریتانیا باید این هدف را به یک اولویت مشترک تبدیل کنند.
تحول نقش آمریکا
پرزیدنت دونالد ترامپ نقش ایالات متحده در اقتصاد جهانی را اساساً تغییر داده است. او آمادگی خود را برای اعمال تعرفههای قابل توجه بر بخش عمدهای از تجارت ایالات متحده، بدون محدودیت توسط هیچ قانون بینالمللی و با مبنای داخلی مشکوک از نظر قانونی، نشان داده است.
او اتحادهای امنیتی اصلی ایالات متحده را زیر سوال برده و تمامیت ارضی متحدان نزدیک را تهدید کرده است، در حالی که ایالات متحده را از تلاشهای جهانی برای مبارزه با تغییرات اقلیمی، بیماریها و فقر خارج کرده است.
ایالات متحده به جای اینکه نیرویی برای ثبات بینالمللی و حل مشکلات باشد، اکنون منبع اصلی عدم قطعیت اقتصادی جهانی است. به نظر میرسد سیاست ایالات متحده توسط منافع ملی تعریف شده محدود و رویکردی معاملاتی هدایت میشود و جایی برای ارزشها، اصول، قوانین و اتحادهای بلندمدت ندارد.
تا به امروز، به نظر میرسد ترامپ از تأثیر منفی این سیاستها بر چشمانداز اقتصادی ایالات متحده دلسرد نشده است؛ آخرین پیشبینی رشد فدرال رزرو برای سال ۲۰۲۵، ۰.۴ واحد درصد کاهش یافته و به ۱.۷ درصد رسیده و شاخص S&P 500 از اوج خود در فوریه ۷ درصد کاهش یافته است.
در ۲۶ مارس، او مجموعه جدیدی از تعرفههای ۲۵ درصدی را بر تمام خودروهای وارداتی و قطعات خودرو اعلام کرد که از ۲ آوریل اجرایی میشود، همراه با طیف وسیعی از تعرفههای «متقابل» دیگر. این اقدامات ممکن است با محدودیتهای رسمی بر نحوه استفاده دولتهای خارجی از دلار آمریکا و سرمایهگذاری در اوراق بهادار دولتی ایالات متحده دنبال شود.
ایالات متحده میتواند از حوزههای بیشتری از معماری اقتصادی بینالمللی خارج شود و ممکن است به دنبال وادار کردن کشورهای دیگر به تغییر سیاستهای مالیاتی داخلی و مقررات فناوری باشد.
ایالات متحده گاهی اوقات در دورانهای گذشته قوانین اقتصادی بینالمللی را در صورت مناسب بودن تغییر داده یا نادیده گرفته است. اما ماهیت و گستره تغییر کنونی بسیار فراتر از هر چیزی است که از زمان تأسیس سیستم برتون وودز در ۸۰ سال پیش دیده شده است.
واکنش سایر کشورها: ضرورت رهبری اروپا
اتحادیه اروپا باید شروع به بیان چشماندازی از چگونگی نظم اقتصادی بینالمللی جدید کند.
سایر کشورها باید بر این اساس برنامهریزی کنند که تغییر در رویکرد ایالات متحده دائمی خواهد بود و فراتر از نیاز فوری مدیریت روابط فردی خود با دولت ترامپ نگاه کنند.
آنها میتوانند به سادگی مدل کوتاهمدت «منافع ملی محدود» دنبال شده توسط ترامپ را بپذیرند و رفتار ایالات متحده را تقلید کنند. یا میتوانند به دنبال حفظ یک سیستم مبتنی بر قوانین باشند و «راهحلهای جایگزین» برای یک ایالات متحده بیتعهد یا آشکارا مخرب ابداع کنند.
این انتخاب برای اروپا و به ویژه اتحادیه اروپا بسیار حیاتی است. این تا حدی به دلیل خصومت آشکار پرزیدنت ترامپ نسبت به خود ایده اتحادیه اروپا است. اما همچنین به این دلیل است که اتحادیه اروپا بر اساس همان اصول بنیادین همکاری بینالمللی بنا شده است که نظم اقتصادی گستردهتر پس از جنگ بر آن استوار بود – هرچند در توسعه سیاستها، نهادها و چارچوبهای قانونی مشترک بسیار فراتر رفته است.
اتحادیه اروپا باید اعتماد و همکاری با سایر کشورها را در حمایت از یک نظم جهانی جدید ایجاد کند.
فروپاشی این نظم اقتصادی تهدیدی وجودی برای اتحادیه اروپا است. بنابراین، اتحادیه اروپا منافع قوی در پاسخ به اقدامات ترامپ از طریق رهبری تلاشی برای حفظ یک سیستم اقتصادی بینالمللی مبتنی بر ارزشها، اصول و قوانین دارد.
علاوه بر این، تنها اتحادیه اروپا دارای اندازه اقتصادی (۱۸ درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی بر اساس ارزش بازار در مقابل ۲۶ درصد برای ایالات متحده)، ارزهای کاملاً قابل تبدیل، قابلیتهای اقتصادی و علمی، صلاحیت نظارتی، سیستم حکمرانی مبتنی بر قانون و مجموعهای از اتحادهای اقتصادی بینالمللی است که برای ایفای چنین نقشی لازم است.
اتحادیه اروپا باید با اختلافات سیاسی داخلی متعدد بین کشورهای عضو مقابله کند. اما همچنین ممکن است بتواند از بحران ناشی از ترامپ برای تحریک تغییری که قبلاً غیرقابل تصور تلقی میشد، استفاده کند.
گامهای عملی برای اتحادیه اروپا و بریتانیا
تاکنون، اتحادیه اروپا گامهای قاطعی در سه زمینه برداشته است. اول، کمیسیون اروپا تلافی قوی علیه تعرفههای ایالات متحده بر فولاد و آلومینیوم را اعلام کرد، در حالی که پیشنهاد مذاکره را حفظ کرد. دوم، کمیسیون به سرعت برای ارائه پیشنهادهایی برای تأمین مالی جمعی اتحادیه اروپا که برای پشتیبانی از یک سیستم دفاعی اروپایی مستقل از ایالات متحده لازم است، اقدام کرد.
سوم، اقتصاد پیشرو اتحادیه اروپا، آلمان، در حال برداشتن محدودیتهای قانونی استقراض است که به آن امکان میدهد ۵۰۰ میلیارد یورو برای هزینههای زیرساخت داخلی و هزینههای دفاعی اضافی که هنوز مشخص نشده اما قابل توجه است، تأمین مالی کند. برخی پیشبینیها حاکی از آن است که این امر میتواند نرخ رشد ضعیف کنونی آلمان را تا ۰.۵ واحد درصد در سال ۲۰۲۶ افزایش دهد.
هر سه این گامها با ابتکاری برای حفظ نظم اقتصادی بینالمللی سازگار هستند. اما اینها تنها آغاز راه هستند. اتحادیه اروپا اکنون باید سه گام دیگر بردارد.
اول، باید شروع به بیان چشماندازی از چگونگی نظم اقتصادی بینالمللی جدید و نقشی که اتحادیه اروپا در آن ایفا خواهد کرد، کند. این نمیتواند – و نیازی نیست – همان نظمی باشد که در هشتاد سال گذشته توسط ایالات متحده پشتیبانی میشد. اما باید هم به چالش جدید مقابله با ایالات متحده و هم به مسائلی که پیش از دوره دوم ترامپ وجود داشت، از جمله نارضایتی کشورهای در حال توسعه از نقش جهانی دلار و تمایل آنها برای مشارکت بیشتر در تصمیمگیری، رسیدگی کند.

تقویت یورو و همکاری بینالمللی
حدود ۲۰ درصد از ذخایر ارزی خارجی جهان به یورو است.
دوم، اتحادیه اروپا باید اجرای توصیههای گزارشهای دراگی و لتا در مورد تعمیق و گسترش بازارهای مالی اروپا را در اولویت قرار دهد و همزمان تلاشها برای ارتقای وضعیت یورو به عنوان ارز ذخیره جهانی را تقویت کند. یورو حدود ۲۰ درصد از ذخایر ارزی خارجی جهانی را تشکیل میدهد (در مقابل ۵۸ درصد برای دلار) و یک دارایی ذخیره بلندمدت بسیار جذابتر از طلا یا ارز دیجیتال است.
بازارهای سرمایه اروپا پیش از این نیز از گشایش نسبی «استثناگرایی ایالات متحده» بهرهمند شدهاند و واگرایی ژئوپلیتیکی بین ایالات متحده و اتحادیه اروپا، یورو را به یک جایگزین واقعی برای دلار تبدیل میکند. یورو همچنین پناهگاه امن مؤثری در برابر نوع مداخلات دلاری خواهد بود که به نظر میرسد مشاوران اطراف ترامپ در حال بررسی آن هستند.
سوم، اتحادیه اروپا باید اعتماد و همکاری با سایر کشورها را در حمایت از یک نظم جهانی جدید ایجاد کند. شرکای کلیدی شامل سایر اقتصادهای پیشرفتهای خواهند بود که توسط ایالات متحده طرد شدهاند (به ویژه کانادا، اما بالقوه ژاپن، کره جنوبی و استرالیا) و همچنین اقتصادهای نوظهور بزرگ، از جمله چین، که ممکن است دیدگاههای رقیبی در مورد چگونگی تحول نظم اقتصادی جهانی داشته باشند.
اما مهمترین موضوع برای اتحادیه اروپا رابطه آن با بریتانیا است، هم به دلایل اقتصادی و هم به این دلیل که بریتانیا، احتمالاً بیش از هر اقتصاد بزرگ دیگری، همان منافع بنیادین را در حفظ یک سیستم اقتصادی بینالمللی مبتنی بر قوانین و نقش رهبری تقویتشده برای اروپای گسترده در آن دارد.
بسیاری از اولویتهای کلیدی پیش از این شناسایی شدهاند، از جمله توافق بر سر یک پیمان امنیتی (که به بریتانیا امکان میدهد شریکی در تلاشها برای تقویت صنعت دفاعی اروپا باشد)، همکاری برای حفظ توانایی اوکراین در دفاع از خود، توافقهای اقتصادی در مورد استانداردهای ایمنی مواد غذایی، تجارت انتشار گازهای گلخانهای و همسویی نظارتی پویا بریتانیا با اتحادیه اروپا در بخشهای اقتصادی خاص.
تهدیدات پیش رو
اما دو تهدید عمده برای مذاکرات موفق وجود دارد. اول، این احتمال وجود دارد که بریتانیا سعی کند از انتخابهای سخت اجتنابناپذیر بین همکاری با پرزیدنت ترامپ و ارائه حمایت کامل به تلاش پان-اروپایی برای پر کردن شکاف حاکمیت جهانی، طفره رود.
و دوم، این احتمال وجود دارد که اتحادیه اروپا به اندازه کافی در مواردی مانند تقسیمناپذیری بازار واحد انعطافپذیر نباشد، که همکاریهای سودمند متقابل را در زمینههای حیاتی مانند تعمیق و گسترش بازارهای مالی اروپا ناکام میگذارد.
امید است که هر دو طرف منافع مشترک قوی خود را در غلبه بر این موانع و سایر موانع ببینند.
”